Info@razdar.com
اسامی هیجده تن که به باب گرویده بودند که با خود وی نوزده نفر شدند و معروف به حروف حی گشتند به شرح زیر است :
1. ملا حسین بشرویه که از طرف باب ملقب به باب الباب شد.
2. میرزا محمد حسن که برادر باب الباب بود .
3. میرزا محمد باقر که همشیره زاده باب الباب بود.
4. ملا علی بسطامی .
5. ملابخش قوچانی ملقب به ملا علی گردید .
6. ملا حسین بجستانی .
7. سید حسین یزدی .
8. میرزا محمد روضه خوان یزدی .
9. سعید هندی[1] .
10. ملا جلیل ارومی .
11. ملا محمود خوئی.
12. ملا احمد ابدال مراغهای.
13. ملا باقر تبریزی .
14. ملا یوسف اردبیلی.
15. میرزا هادی فرزند ملا عبدالوهاب قزوینی.
16. میرزا محمد علی قزوینی .
17. طاهره قرةالعین .
18. قدوس.
سید رشتی[2] بعد از احسائی مدت هیجده سال پیشوای شیخیه بود و سید یکصد و پنجاه جلد اثر از خود به یادگار گذاشت که اهم آنها شرح قصیده – اسرار الحج – اسرار الشهادة- رساله اسم اعظم است و بعضی از آثار سید هنوز منتشر نشده است .
باب از زندان ماکو نامهای به محمد شاه قاجار نوشت و استناد به اشعار شیخ حسین اخلاطی[3] که از علمای حروفیه کردستان بود و صاحب کتاب «ذخائر الاسماء» است جست و حقانیت خود را محرز میدانست .
و باب از روی قاعده علم اعداد رب را با محمد علی برابر دانسته است توضیحاً بیان می دارد اخلاطی و محمود دهدار[4] آثاری از خود در علوم غریبه به یادگار گذاردهاند .
ملا حسین بشرویه که از شاگردان سید رشتی بود ]با[ برادر و خالوزاده خود که نامش میرزا محمد باقر بود چهل روز در مسجد کوفه به روزه و عبادت گذراندند و میرزا محمد باقر متصدی تهیه وسایل آنان بود و این اعتکاف بعد از سید رشتی انجام گرفت و این اعتکاف برای یافتن ظهور موعودی بود که سید رشتی وعده داده بود ملا حسین برادر و خالوزاده خود را در مسجد ایلخانی شیراز گذاشته و در خارج شهر شیراز به سید باب برخورد کرد باب او را به منزلش دعوت کرد غلام حبشیِ باب، مبارک نام، درب را گشود باب به ملا حسین گفت (ادخلوها بسلام آمنین ) ملا حسین به نماز ایستاد باب نیز به نماز ایستاد و این امر در نیم ساعت از شب پنجم جمادی الاول سنه 1260 هـ .ق رخ داد و باب در این لحظه به زعم خود مبعوث گردید و اول کسی که به وی ایمان آورد باب الباب بود. (نقل از مجله نشر معارف امری سال اول شماره 5).
باستانی پاریزی در کتاب «آسیای هفت سنگ» در صفحه 362 نوشتهاند: که باب ]مجاز دانسته[ مایملک[5] و زنان را مشترکاً مالک شوند باب حجاب را موجب عقاب شمرده است و گفت یک زن به نکاح آرند و نود زن را به استحباب در اختیار گیرند و قرةالعین میگفت هر کس مرا لمس کند به بهشت رود و لبهای او را میبوسیدند و پستانهای او را میسودند .
قرةالعین مدت یکسال در خانه محمود خان کلانتر محبوسگردید .
«نقطة الکاف» تألیف حاج میرزا جانی کاشانی که به سعی ادوارد برون در 392 صفحه چاپ شد و برون در یک رساله جداگانه مقدمهای بر این کتاب نوشت بهائی ها این نوشته را جعل می دانند در صورتی که دلیلی بر مدعای خود ندارند در صفحه 341 این کتاب نوشته شده است که ازل تربیت شده قرة العین بود و گفته است :
خلاصه خدمت جناب طاهره مکرر می رسیدند آن مادر امکان همچو دایه آن طفل ازلیه را از لبن لم یتغیر طعمه[6] شیر داده و در مهد آداب حسنه و اخلاق پسندیده تربیت نموده و به لباس های سلوک اهل فطرت مستقیمه مسلوک داشته تا اینکه بنیه ایشان قوی گردید.
طاهره در تمامی دوران حیات خود سید باب را ملاقات نکرده است .
در رساله نشر معارف امری شماره 14 در صفحه 4 نوشته شده است:
]جسد باب با جسد میرزا محمد علی انیس (هر دو با هم به دار کشیده شدند ) و با هم آمیخته شد و داخل جعبه چوبی نهاده به دستور بها به امام زاده حسن برده در آنجا گذاردند و بعد به منزل حاج سلیمان خان برده که در محل سرچشمه[7] واقع بود سپس به امامزاده معصوم برده و تا سنه 1284 هـ .ق مخفی بود بها از ادرنه[8] به ملا علی اکبر شهمیرزادی و جمال بروجردی دستور دادند که جسد باب به چشمه علی و پس از مدتی در یکی از دیوارهای مسجد ماشاءالله مدفون کردند و بعدها به تهران آورده در منزل میرزا حسن وزیر برده و پانزده ماه در آن خانه بود و به امامزاده زید انتقال داده و از آن مکان به خانه میرزا اسدالله اصفهانی بردند و در سنه 1316 هـ .ق به دستور عبدالبها به عکا بردند و پس از طی پنجاه سال جسدها را در صندوق مرمر گذاشته و در حیفا به خاک سپردند[ .
این ناچیز از محمد صادق ابراهیمی[9] پیشوای ازلی ها که خود را رجعت امام حسن (ع) میدانست شنیدم که گفت جسد باب و میرزا محمد علی انیس به وسیله چند تن از بابیه شبانه از خندقِ بیرونِ دروازۀ شهرِ تبریز مخفیانه برداشته شده و در داخلِ یکی از ستونهای بیرونیِ امامزاده زید به امانت گذاردند و فقط خواص بابیه ازآن مطلع بودند به دستور عبدالبها یک جوان بهائی به تهران آمده به لطائف خود را داخل فرقه ازلی نمود و پس از مدتها بدین امر واقف شده به عباس افندی گزارش داد شبانه جسد را برداشته به خانه یکی از بهائیان که در خیابان سپه مقابل خیابان آقا شیخ هادی برده و از آن منزل به حیفا بردند ابراهیمی که از خاندان حاج محمد کریم خان بود می گفت محلی که قبلاً در امامزاده زید قرار داشت برای بابیان محترم است نه مکان فعلی. ابراهیمی اضافه می کرد که یک جوان بهائی که ابراز علاقه به بابیت می کرد دفتری که اسامی کلیه ازلیها را در بر داشت ربود و در دسترس محفل بهائی قرار داد.
در رساله نشر معارف امری سال اول شماره 15 نوشته شده است:
آقا میرزا حسین زنجانی تاریخ زنجان را نوشته که جزو مدارک و مآخذ تاریخ نبیل قرار گرفت و در باره حجت زنجانی نوشته است که: «ملا محمد علی حجة الاسلام زنجانی فرزند ملاعبدالرحیم مجتهد در سنه 1227 هـ .ق در زنجان متولد شد پدر وی مرد عارفی بود از نجف به کرمانشاه رفته و مدت هفت سال در همدان توقف داشت و دارای مسجد بوده و به منبر نیز می رفت و همسرش مسمات به سلطان خانم بود و از طرف محمد شاه شوهر سلطان خانم ملقب به حجة الاسلام گردید .
به دستور محمد شاه حجت را با محافظ به تهران بردند پس از درگذشت شاه حجت به زنجان آمد و اهالی شهر از وی استقبال کردند .
اصحاب حجت را سه هزار نفر و عده ای دو هزار نفر گویند و جنگ زنجان بین حجت و قوای دولتی نُه ماه طول کشید حجت مشغول نماز بود که گلوله ای به بازوی راست او اصابت کرد و حجت در حین ادای نماز درگذشت» .
در جزوه درس فاضل مازندرانی نوشته شده است :
که حروف حی در طول شش ماه به هیجده تن رسید باب به آخرین نفر حروف حی که قدوس نام داشت لقب «طلعة الاخُریٰ» داد .
باب به اصحاب خود گفت دلیل مدعای من تفسیر سوره یوسف و قیوم الأسماء و صحیفۀ مخزونه (که مشتمل بر ادعیه و مناجات بود) است و به هر یک از یاران خود یک نسخه داد ملاعلی بسطامی در قزوين ملايوسف علي به امور تبليغ در آذربايجان و شيخ سعيد هندی مأمور هند ( دیگر از این شخص خبری به دست نیامد) نمود باب به یاران خود گفت اگر کسی با آثارم به امرم نگروید با وی مباهله کنید (مباهله آنست که طرفینِ مدعا ، خدا را به اسماء جلاله سوگند داده طرف متخاصم را نفرین کنند تا بلائی نازل شود هر که بلا بر وی رو نمود طرف دیگر بر حق است )
ملاعلی بسطامی اولین کسی است که در راه باب کشته گردید . پسرخاله قرة العین از بابیه برگشت که مسمیٰ به ملاجواد بود و اولین کسی است که ردّیه بر باب نوشت ملاجواد در معیت میرزا عبدالعلي و ميرزا محمد ابراهیم بنای مخالفت بر علیه باب نهادند .
باب مدعی بود که هر سه ساعت هزار بیت کتابت میکند و این تند نویسی را معجزۀ خود قرار داد[10].
باب زمانی که در منزل منوچهر خان، والی اصفهان بسر می برد به خواهش وی کتابی در اثبات نبوت رسول خدا نوشت[11] .
بابیه در مشهد در خانه میرزا محمد باقر هراتی (بیت بابیه ) جمع شدند.
نقل از کتاب باب کیست و سخن او چیست (بابیه – ازلیه) اثر نورالدین چهاردهی – ویرایش و حواشی مسعود رضا مدرسی چهاردهی – تهران – سال 1397 خورشیدی – نشر آفرینش
[1] . سعید هندی که در صفحات قبل با عنوان سید جلال هندی از آن یاد شده .
[2] . این ناچیز در کربلا به دیوان (حسینیه) سید کاظم رشتی که مقابل باب السدر حرم امام حسین ع است رفته و بر کتیبه ای که شرح حال وی بود دیدم نامش را سید رشدی نوشته اند. «مسعود رضا»
[3] . شیخ حسین اخلاطی = ابن علي افطسي اخلاطي ملقب به کمال الدين حسيني . او راست : ذخائر الاسماء. (ذريعه ج 10 ص 5 و 13). وي از بزرگان عرفاي حروفي کردستان بوده است .(فرهنگ دهخدا).
[4] . محمود دهدار = از عرفا و حکما و شعرای قرن دهم و اوایل قرن یازدهم. دانشنامه جهان اسلام تولد وی را 947 و وفاتش را 1016 نوشته اند . در شیراز درگذشت و در حافظیه به خاک سپرده شد.
[5] . مایملک = دارایی.
[6] . طعمة = روش و سيرت در خوردن.
[7] . یکی از محلات تهران.
[8] . ادرنه = ولايتي از ولايات عثمانيه (ترکيه جديد) در روم ايلي از بخش ترکيه اروپا.
[9] . در کتاب حاضر نامۀ ایشان به نویسنده ذکر شده است.
[10] . خواننده بداند که مکتب اکنکار که ذکر هیوم می گیرند و معادل هو می دانند مدعیاند که صبح تا ظهر یک کتاب 1000 صفحه ای از مناجات یا شعر می نگارند و این را دلیل حقانیت سلوکِ خود می دانند.« مسعود رضا»
[11] . حساسیت حکومتی بر وجود باب سبب شد که حاکم اصفهان برای آنکه بگوید وی در زمره رهروان و معتقدین به محمد ص است از باب خواست چنین کتابی بنویسد و پذیرش باب و نگارش کتاب اثبات نبوت رسول اسلام حاکی از اُفت و خیزهای حالات باب است که ثبات نداشته و می خواسته حساسیت حکومت را بر خود کم کند لذا دست به نگارش این کتاب زده است. «مسعود رضا»