Info@razdar.com
رساله و اشعار ازلی ها دربارۀ قرة العین
– نسخ حجاب توسط قرة العین در بدشت
رسالهای به نام «صدمین سال قرةالعین » از طرف ازلی ها منتشر گردید .
اشعاری که به طاهره منسوب است در دیوان صحبت لاری مشاهده کردم.
در صفحه 19 رسالۀ صدمین سال نوشته شده که : طاهره سه سال در منزل محمود خان کلانتر محبوس بود و با سران بابیه ملاقات می کرد و صبح زود که افراد خانواده محمود خان در خواب بودند بر پا خاسته وضو می گرفت و به دعا و مناجات مشغول میشد.
]این گفتار مغایر اعمال طاهره در بدشت بود[ .
اشعاری به طاهره منسوب است که چند بیت نقل می گردد .
در ره عشقت ای صنم شیفته بلا منم – چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم
طاهره خاک پای تو مست می لقای تو – منتظر عطای تو معترف خطا منم
***
تو که فلس ماهی حیرتی – چه زنی زبحر وجود دم – بنشین چو طاهره دمبدم بشنو خروش نهنگ لا
تو و تخت و تاج سکندری – من و رسم و راه قلندری
اگر آن خوش است تو در خوری – و گر این بد است مرا سزا
از افراد ثقه[1] ازلی ها شنیدم که طاهره در زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه قبول نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود و این اشعار خطاب به شاه می باشد. درباریان از ملاقات طاهره بیمناک شده و وهم داشتند که شاه تحت سیطره طاهره قرار گیرد و زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش[2] گردد لذا مرگ او را جلو آوردند. و طاهره در بدشت اعلام کرد که دین اسلام منسوخ شده و دین نوی آمده و اکنون زمان فترت[3] است و اجرای احکام دینی ضروری نیست. گفتار و کردار متفاوت و متناقض داشت اما به نظر این بیمقدار سخنانی که درباره طاهره در امور هواجس نفسانی گفته می شود درست نمیباشد و سندهای ارائه شده مقنع[4] نیست .
ادوارد برون مینویسد: قرة العین را به باغ نگارستان بردند و به وی پیشنهاد کردند که از دین بابیه دست کشد اما او حاضر نشد لذا وی را در چاه باغ نگارستان افکنده و چهار سنگ بزرگ به چاه انداخته و با خاک چاه را پر ساختند .
طاهره را رجعت حضرت فاطمه (ع) میدانستند در بدشت که مشارالیها[5] خود را آراست و بدون حجاب در مجمع مردان حاضر شد اعلام نسخ دین اسلام نمود و بابیت را به عنوان دین جدید عرضه داشت عبدالخالق نامی با دست گلوی خویش را برید و عده ای با دو دست بر سر خویش کوفته و یا محمد (ص) گویان از باغ خارج شدند .
تا زمان ازل اکثر بابیه بابیت را به عنوان دین جدید نمیشناختند مگر عده ای که کارگردان معرکه بودند .
طاهره که به بابیت گروید شوهر وی ملامحمد او را مطلقه نمود و دو دختر و یک پسر داشت طاهره بعد از واقعه بدشت به نور رفته صبحازل را ملاقات کرد و در همان قریه دستگیر و به تهران تحتالحفظ حرکت داده شد و در تهران در خانه کلانتر محبوس گردید و به روایتی مخنوق[6] شده و جسدش به چاه افکنده شد و مدت سه سال در زندان بود .
نقل از کتاب باب کیست و سخن او چیست (بابیه – ازلیه) اثر نورالدین چهاردهی – ویرایش و حواشی مسعود رضا مدرسی چهاردهی – تهران – سال 1397 خورشیدی – نشر آفرینش
[1] . ثقه = مطمئن – موثق.
[2] . مفتون = شیفته – مجذوب .
[3] . زمان فترت = زمانی که پیامبر و فرستاده ای از طرف خدا در زمین بین مردمان نباشد.و ارتباط و وحی بین خدا و حجتش در زمین قطع باشد.
[4] . مقنع = قانع کننده .
[5] . مشارالیها = مورد اشاره.
[6] . مخنوق = خفه.