Info@razdar.com
قوانین بابیه
اینک شمهای از قوانین بابیه را ذکر میکند .
تدخین و تریاک و مسکرات و پیاز و سیر و ترب و گوشتهای قدید خشکیده و ادویۀ نهی شده و این دستور در تسخیرات و سلوک صوفیه رفتار میشود .
طبخ غذا با بخار باشد نه آتش.
ظروف باید از احجار نفیسه یا مُذَهَب و فضه باشد .
ظروف مس و آهن و روی نهی شده است درصورت ضرورت ظروف چینی اشکالی ندارد .
حجاب نهی شده است .
تعداد زوجات را تا نوزده تن اجازه داده است اما برای صاحبان مکنت و ثروت .
ساختن سلاح و حمل آلات حرب و تجارت آن را نهی کرده است .
پنج نقطه مقدس است ارض فا (فارس) ، الف (آذربایجان) خا (خراسان) ، میم ( مازندران ) ، عین ( عراق ) . یونان و بلغارستان و محل توقف ثمره ( یحيیٰ صبح ازل ) و شامات که بهشت شداد[1] بوده نیز زمان حیات ازل شامل این قانون شد .
همه افراد بشر در وطن شریک همند ( مراد آنست که سراسر کره زمین یک وطن شود )، به یک زبان تکلم کنند .
هر نوزده روز یکبار به زیارت قبور روند.
از غیر پیروان باب جزیه قبول نکرده و این افراد را به قتل برسانند .
سفرحرام است مگر برای تجارت یا طلب علم یا زیارت مظاهر الٰهیه ]مراد رهبران بابیه است[.
ربا به طریقی که در بین تجار معمول است جایز است .
ستاره داوود آرم یهود و فراماسونری و بابیه و ازلیه است ،باب در این ستاره ادعیه نوشته و آنرا حرز ابدان پیروان خود قرار داده است و آنرا هیکل انسان دانسته و گوید ذوالشرف است.
باب فصل مشبعی در تسخیر کواکب و اثرات آن ذکر کرده است، باب گوید سلیمان نبی ده کلمه سر مخفی به اصحاب خود تعلیم داد .
ازل دوسال در تهران و شمیران سکونت داشت بعد به مازندران آمده با کسوت درویشی به همدان و کرمانشاه رفته سپس به بغداد سفرکرد ، میرزا اسدالله دیان که بعد خود مدعی جانشینی باب شد به دستور باب منشی ازل بود در ایامی که داعیه بهمزد به دستور بها و به وسیله میرزا محمد به قتل رسید.
وقتی نام حروف حی برده میشود ، باید سلام به آنان گفت که گفته شود الله ابهی و جواب الله اجمل
باب کتاب بیان را یازده واحد بیشتر نگفته و هر واحد 19 باب و بیان در 19 واحد باید تکمیل شود و آنچه به زبان قلم جاری نشده در مشیتالله محتجب است و کلیه آثار باب را بیان نامند .
باب را مقام نقطه که مقام فناء کلی است نامند که بعد از خرق هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت عیان شود .
شیخ احسائی باب امام بودند تصریح به مقام بابیت نفرمود اما سید رشتی در هنگام ارتحال باب را جانشین خود نمود .
باب قلمدان و کاغذ و نوشتههای خود و لباس و خاتم جهت صبحازل فرستاد بعد از هفت سال از بابیت سپری شد ذبیح قناد مدعی شد بعد سید هندی از خانواده سید جلال هندی که نابینا نیز بود مدعی رجعت حسنی شد سپس سید علود آقا محمد کراوی داعیه ظهور بهمزد .
باب گوید اطفال را در حین ولادت از امهات جدا نموده به دارالتربیه برند .
اینک مجدداً شمهای از قوانین باب را عرضه میدارد .
نماز نوزده رکعت است در وقت ظهر رو به شمس بایستد و تکلیف روزه از نوزده سالگی تا سن سی و هشت سالگی است .
قبله خانه شیراز جنب مسجد نو میباشد .
خمس مال باید به اولی الامر پرداخته شود و اولی الامر میبایست از ذریه حروف حی باشند .
سلام الله اکبر و جواب الله اعظم
هرکتابی که 202 سال از قدمتش بگذرد مالک آنرا عوض کند و در صورت تمیز نبودن در آب بشوید .
کلیه کتب محو شود مگر در اثبات امرالله (بابیه) نوشته شده باشد .
استعمال دوا و هرچه نفس کراهت دارد جایز نبوده و در ضرورت به آلاء لطیفه و نعما طیبه مرضا معالجه شوند .
تخمه شکستن و به قهقهه خندیدن و رقصیدن ممنوع است .
آموختن علم اصول و منطق و لغات غیرمستعمله جایزنیست .
بابیه در بدایت امر مانند مبیضه ( سپید جامگان ) جامه سفید بر تن میکردند .
تحریر کتاب با جوهر قرمز به تقلید از سرخ جامگان و مزدکیان و مانویان بود .
میرزا آقاخان کتابی کرمانی به سبک گلستان به نام رضوان نوشته و رسالهای به نام سه مکتوب و صد و دو مقاله دارد که از بابیه و بهائیه به بدی یاد کرده است .
در کتاب بابالابواب نوشته شده است :
باب دستورداده کتاب بیان را در 19 جلد مجلد دارند .
خون و مدفوعات حیوانات پاک است .
انگشتری در انگشت میت کنند که نام خدا در آن نقش باشد .
بعد از هر نوزده سال اثاثیه خانه را تجدید کنند .
خریدن کنیز هر اندازه باشد جایز است .
متعه هر اندازه جایز باشد .
هرکس دروغ گوید یا از پشت سر انسان را صدا کند بدکار است و سه مثقال یاقوت کفاره دهد .
برای شهداء بابیه مشاهدی مکلل به انواع جواهر ساخته شود .
باب ملاحسین بشرویی را لقب بابالباب داد و جوهر کل وجود اشاره به وجود اوست و گوید قبر اول و آخر مدفن اسم الله الاول ملاحسین بود که قوای دولتی جسدش را در قلعه طبرسی از قبر در آوردند و شمشيرش در ساري بود كه بهائيان دو هزار تومان خريده با تشریفات به تهران برده و سپس به حیفا حمل کردند .
باب گوید مدفن اسم الله الاخر جناب ملامحمد علی قدوس بود که در بارفروش ( بابل ) واقع شده است .
]جسدش سوزانده شد[ .
محل ضرب باب در تبریز بود که در خانه شیخ الاسلام 18 ضربه چوب به پای باب نواخت به عدد حروف حی.
ملاحسین بشروئی در قلعه طبرسی قدوس را بر خود مقدم میداشت در صورتی که کارگردان اصلی در بدایت بابیه او بود.
ورود به بابیه تشریفات خاصی ندارد در ایام پیشین بابیه بیشتر از دیگر نقاط ایران در تهران و اصفهان و شیراز سکونت داشتند بعضی بابیه سخت به مشرب خود پابند بودند .
طاهره را بابیه در نامه های خود چنین عنوان کنند:
«حضرت طاهره صلوات الله علیها»
در هنگام بروز رعد و زلزله و طوفان نوزده بار استغفار نماید و همچنین در بروز کسوف و خسوف .
دین باب به دو شعبه منشعب گردید بابی و ازلی بابیه عده ای قلیل و تشکیلاتی نداشتند اما ازلیها در ترویج باب و ازل بسیار بکوشیدند
بابیها و بهائیان دشمن آشتی ناپذیرند[2] و میرزا تقی خان امیرکبیر و ناصرالدین شاه را لعن فرستند و این دو تن را مانند یزید و شمر مینگرند .
نقل از کتاب باب کیست و سخن او چیست (بابیه – ازلیه) اثر نورالدین چهاردهی – ویرایش و حواشی مسعود رضا مدرسی چهاردهی – تهران – سال 1397 خورشیدی – نشر آفرینش
[1] . شداد = نام باغی که شداد پسر عاد به تقلید از صفات بهشت درست کرده و دعویِ خدایی نمود اما هنگام داخل شدن در آن جان باخت .«فرهنگ فارسی معین»
[2] . شورش های بابیه و بهائیه
در همان اوان (سال ۱۲۶۵)، شورش بابیها در قلعه شیخ طبرسی مازندران روی داد و میرزاحسینعلی همراه با برادرش، یحیی، و جمعی دیگر قصد پیوستن به بابیهای قلعه طبرسی را داشت، ولی در آمل دستگیر و زندانی و سپس روانه تهران شد. [۱۴] [۱۵] به فاصله اندکی، شورش بابیها در نیریز پیش آمد و با کشته شدن سیدیحیی دارابی، ملقب به وحید، در شعبان ۱۲۶۶ خاتمه یافت. این شورشها و چند حادثه دیگر مقارن با نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود.
قرائن تاریخی حاکی است که برخی از این شورشها ریشه اعتقادی و زمینه اجتماعی و تاریخی داشته و بویژه از اعتقاد شیعی ظهور امام زمان متأثر بوده است؛ هرچند گفته می شود که سردمداران آنها غالباً در جهت جامه عمل پوشاندن به دستورهای باب به این اقدامها دست زدند.
او در کتاب بیان فارسی پنج استان ایران را مختص پیروان خویش اعلام کرده و حضور کافرانِ به بیان را در این مناطق حرام خوانده بود. در هرحال ، میرزاتقی خان امیرکبیر، صدراعظم وقت، تصمیم به سرکوب قطعی این قیامها گرفت ؛ ازینرو در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶، به دستور او سیدعلی محمد باب در تبریز اعدام شد.
به نوشته منابع بابی و بهائی، باب بعداز شنیدنِ سرانجام قیام قلعه شیخ طبرسی، که بر اثر آن بیشتر پیروان اولیه اش، از جمله ملاحسین بشرویه ای و محمدعلی بارفروشی، کشته شده بودند، بی اندازه محزون بود و حتی «از شدت حزن برای مدت شش ماه» از نوشتن ـ و به تعبیر منابع بهائی : «نزول وحی» ـ بازماند [۱۶] [۱۷] [۱۸]
در شوال ۱۲۶۸، حادثه تیراندازی دوتن از بابیان به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید. [۳۹] از نظر حکومت مرکزی، قرائن و شواهدی برای نقش میرزاحسینعلی نوری در طراحی این سوءقصد وجود داشت و به دستگیری او اقدام شد. [۴۰] برخی منابع بابی [۴۱] این نسبت را تأیید میکنند، اما منابع بهائی عموماً منکر آن اند. خود او نیز در نامه معروف به لوح شیخ [۴۲]
از مداخله در این کار تبری جسته و حتی ادعا کرده که در زندان به احوال و حرکات حزب بابی میاندیشیده و قصد اصلاح و تهذیب آنان را داشته است.
بااینهمه، بهاءالله احتمالاً به منظور مصون ماندن از تعقیب و دستگیری، که چه بسا به اعدامش میانجامید، مدتی در مقرّ تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران به سر برد و بنابر منابع بهائی، به رغم اصرار سفیر روس بر ادامه اقامت وی در آنجا و امتناع از تسلیم او به نمایندگان شاه، سرانجام سفیر از وی خواست که به خانه صدراعظم برود و «ضمناً از مشارالیه (میرزا آقا خان نوری، صدراعظم) به طور صریح و رسمی خواستار گردید امانتی را که دولت روس به وی میسپارد در حفظ و حراست او بکوشد»، [۴۳] «و اگر آسیبی به بهاءالله برسد و حادثه ای رخ دهد»، شخص صدراعظم مسئول سفارت روس خواهد بود. [۴۴]
توجه خاص سفیر روس به سرنوشت باب و بابیان، موجب شد که وی بعد از تسلیم میرزاحسینعلی به صدراعظم، همچنان مراقب کار باشد و با پیگیری موضوع و «پیغام شدید»، موجبات رهایی او را از زندان فراهم آورد. میرزاحسینعلی به دستور حکومت ایران، باید تهران را به مقصد بغداد ترک میگفت. سفیر روس از وی خواست «که به روسیه برود و دولت روس از او پذیرایی خواهد نمود»، اما او نپذیرفت؛ هنگام سفر تبعید نیز نماینده ای از سوی سفارت روس همراه کاروان بود. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] بابیان دیگر نیز ناگزیر از ترک تهران و رفتن به بغداد شدند.
حضور بابیان در عراق بویژه در کربلا و نجف، مشکلات دیگری نیز آفرید. به نوشته برخی منابع بهائی [۷۳] در عراق شیوه بابیان این بود که شبهای تار، به دزدیدن ملبوس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه بپردازند، و به تعبیر میرزاحسینعلی «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف مینمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه میشمردند». [۷۴]
علاوه بر آن، در میان خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و برخی منابع بابی از دخالت میرزاحسینعلی در این فجایع خبر داده اند. [۷۵] [۷۶] به نوشته ادوارد براون [۷۷] بر اثر کثرت جنگ و جدال که هر روزه مابین بابیان و مسلمانان دست میداد، از دست ایشان بنای شکایت گذاردند؛ دولت ایران نیز نگران آشوبگری بابیها بود، ازینرو از دولت عثمانی خواست که بابیها را از بغداد انتقال دهد و دولت عثمانی برای خاتمه دادن به این نزاعها، که لاینقطع در عراق عرب روی میداد، در اوایل ۱۲۸۰ آنان را از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه کوچ داد. گفتنی است که بابیها در دوره اقامت بغداد با قبول تابعیت دولت عثــمانی و قرار گرفتن در حمایت آنان، این امکان را یافته بودند که نسبت به مقامات ایرانی با آزادی و بی پروایی و اوصاف گوناگون سخن بگویند و بنویسند. [۷۸]
سالهای پایانی اقامت میرزاحسینعلی و اطرافیانش در بغداد با حضور اجباری برخی از رجال عصر قاجار، مثل میرزاملکم خان، بعد از بسته شدن فراموشخانه تهران در ۱۲۷۵، مصادف بود؛ همچنانکه توقفشان در استانبول و ادرنه با حضور میرزافتحعلی آخوندزاده در استانبول همزمان شد و آشنایی میرزاحسینعلی با اندیشهها و مکتوبات این افراد، در تحولات فکری او و تغییر روش نسبت به حکومت ایران تأثیر جدی گذاشت [۸۶] ؛ [۸۷] .
در هر حال، منازعات ازلی و بهائی در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و افترا و کشتار رواج یافت و هریک از دو طرف بسیاری از اسرار یکدیگر را بازگفتند؛ میرزاحسینعلی در کتابی به نام بدیع ، وصایت میرزایحیی را انکار و به برخی از رفتارها و اعمال او «که خجالت می کشید از ذکرش » اشاره کرد [۸۸] در برابر، طرفداران ازل نیز از این قماش مطالب را درباره میرزاحسینعلی برشمردند و بویژه، خواهرش، عزیه خانم، کتاب تنبیه النائمین را در افشای کارهای برادر نوشت. [۸۹] یکبار نیز میرزاحسینعلی برادرش را به مباهله فراخواند. در این بحبوحه، به ادعای برخی منابع بهائی [۹۰] میرزایحیی برادر خویش را مسموم کرد و بر اثر همین مسمومیت میرزاحسینعلی تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا شد. میرزاحسینعلی نیر در نامه ای به سلطان عثمانی از قصد برادرش بر «فتنه و خروج» خبر داد. [۹۱]
سرانجام، حکومت عثمانی برای پایان دادن به این درگیریها که گاهی منشأ آن منازعات مالی بود [۹۲] و نیز به سبب نگرانی از «احترامات فائقه ای که قناسِل خارجه مقیم ادرنه نسبت به وجود مبارک مرعی میداشتند»، [۹۳] در ۱۲۸۵، میرزاحسینعلی و پیروانش را به عکا در فلسطین، و میرزایحیی و یارانش را به ماغوسه (فاماگوستا) در قبرس فرستاد، [۹۴] لکن دشمنی در میان دو گروه ادامه یافت و قتل دو تن از پیروان میرزایحیی به دست پیروان میرزاحسینعلی موجب مشکلاتی برای او شد. [۹۵] [۹۶]
میرزاحسینعلی مدت نُه سال در قلعه ای در عکا تحت نظر بود و پانزده سال بقیه عمر خویش را نیز در همان شهر گذراند و در هفتاد و پنج سالگی در شهر حیفا از دنیا رفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱۴. حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۴۳، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
۱۵. محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۳۴۵ـ ۳۵۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
۱۶. محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۲۰، تهران۱۳۵۶ ش.
۱۷. محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۳۹۳، تهران ۱۳۵۶ ش
۱۸. حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف، ج۱، ص۲۰۸، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
۳۹. محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۵۹۰ـ۵۹۲، تهران ۱۳۵۶ ش.
۴۰. محمدمهدی زعیم الدوله تبریزی، مفتاح باب الابواب، ج۱، ص۱۹۵، یا، تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
۴۱. عزیه خانم نوری، تنبیه النائمین، ج۱، ص۵ ـ ۶، (بی جا، بی تا).
۴۲. حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی معروف به نجفی (لوح شیخ)، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، تهران ۱۳۴۱ ش.
۴۳. شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ج۱، ص۳۱۸، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا).
۴۴. محمد نبیل زرندی ، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۵۹۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
۴۵. محمد نبیل زرندی ، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲، تهران ۱۳۵۶ ش.
۴۶. مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۴۷. شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ج۲، ص۴۸، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا).
۴۸. محمدباقر نجفی، بهائیان، ج۱، ص۶۲۲ـ۶۳۱، تهران ۱۳۵۷ ش.
۷۳. شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ج۲، ص۱۰۶ـ۱۰۷، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا).
۷۴. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج۷، ص۱۳۰، ج ۷، تهران ۱۳۲۷ ش.
۷۵. عزیه خانم نوری، تنبیه النائمین، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، (بی جا، بی تا).
۷۶. عزیه خانم نوری، تنبیه النائمین، ج۱، ص۲ـ۴، (بی جا، بی تا). (فهرست کتابهای پیروان باب از گزارش کارهای میرزاحسینعلی در عراق)
۷۷. حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف، ج۱، صما، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
۷۸. محمد محیط طباطبائی، «تاریخ قدیم و جدید»، ص ۳۴۵، گوهر ، سال ۳، ش ۵ (مرداد ۱۳۵۴).
۷۹. محمد محیط طباطبائی، «رساله خالویه یا ایقان»، ج۱، ص۸۳۰ـ۸۳۱، گوهر، سال ۵، ش ۱۱ و ۱۲ (بهمن و اسفند ۱۳۵۶)، سال ۶، ش ۱ (فروردین ۱۳۵۷). (ادعای پنهانی او در ۱۲۷۵، پیش از تألیف ایقان)
۸۰. شوقی افندی، ج۱، ص۲۱۸، کتاب قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا). (برخی منابع بهائی شروع امر میرزاحسینعلی را به دوران زندانی بودن او در تهران نیز نسبت میدهند)
۸۱. حاجی میرزاجانی کاشانی، ج۱، صما مج، کتاب نقطه الکاف، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
۸۲. عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، مقاله شخصی سیّاح (در تفصیل قضیه باب نوشته است)، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۶۵، تهران ۱۳۴۱ ش.(متن کامل این نامه)
۸۳. محمد محیط طباطبائی، «تاریخ قدیم و جدید»، ص ۳۴۷، سال ۳، ش ۵ (مرداد ۱۳۵۴).
۸۴. محمدباقر نجفی، بهائیان، ج۱، ص۶۴۴ـ۶۴۷، تهران ۱۳۵۷ ش. (متن دو نامه مورد اشاره)
۸۵. محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج۵، ص۱۳۰۱، تهران ۱۳۳۱ ش.(تصویر این دو نامه را ادوارد براون در کتابش «موادی برای مطالعه در آیین بابی» آورده است)
۸۶. محمد محیط طباطبائی، «تاریخ قدیم و جدید»، ص ۳۴۵ـ ۳۴۸، گوهر ، سال ۳، ش ۵ (مرداد ۱۳۵۴).
۸۷. محمد محیط طباطبائی، «تاریخ قدیم و جدید»، ص ۴۲۷، گوهر ، سال ۳، ش ۶ (شهریور ۱۳۵۴).
۸۸. حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، اقتدارات، ج۱، ص۳۱۹، به خط مشکین قلم، (بی جا، بی تا).
۸۹. محمدباقر نجفی، بهائیان، ج۱، ص۳۲۸ـ۳۵۳، تهران ۱۳۵۷ ش.
۹۰. شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ج۲، ص۲۲۹، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا).
۹۱. محمدعلی موحد، «اسنادی از آرشیو دولتی استانبول»، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۱۰، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۱ و ۲ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۲).
۹۲. اسدالله مامقانی، «اختلاف بهاءالله و صبح ازل»، ج۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۴ و ۵ (تیر و مرداد ۱۳۴۲).
۹۳. شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ج۲، ص۲۷۱، ترجمه نصرالله مودت (بی جا، بی تا).
۹۴. حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف، ج۱، صمب، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
۹۵. محمدعلی موحد، «اسنادی از آرشیو دولتی استانبول»، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۱۰، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۱ و ۲ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۲). (حکم رسمی دولت عثمانی به انتقال میرزاحسینعلی به عکا و گزارش استنطاقات چند تن از نزدیکان وی در دادگاه عثمانی و نیز پیشنهاد سفیر انگلیس برای فرستادن وی به عکا )
۹۶. اسدالله مامقانی، «اختلاف بهاءالله و صبح ازل»، ج۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۴ و ۵ (تیر و مرداد ۱۳۴۲). (حکم رسمی دولت عثمانی به انتقال میرزاحسینعلی به عکا و گزارش استنطاقات چند تن از نزدیکان وی در دادگاه عثمانی و نیز پیشنهاد سفیر انگلیس برای فرستادن وی به عکا)