Info@razdar.com
نظریه کیوان قزوینی دربارۀ شعب شیخیه و حکایت بابیه
– شباهت ادعای باب با عنوان اوتار در هند
– نماز ازلیه
کیوان قزوینی در کتاب «میوه زندگانی»[1] در صفحه 133 مینویسد:
در ایران از اواسط قاجاریه در اثر خودخواهی مسند نشینان و تکفیر یكدیگر دستهای تازه پیدا شد به نام شیخیه و منشعب به چند شعبه ]گشت[ یکی تبریزی و یکی کرمانی و یکی شیرازی که پای دعوی را بر طاق بلند نهاده اند و شیخیه را دجال و خود را باب نامید و اتباعش بابی شد و آنها نیز تا کنون به چهارشعبه منقسم شدند .
بنظر این ناچیز اگر شهید ثالث احسائی را تکفیر نمیکرد امکان نداشت این همه شعبه ها پدید بیاید .
کیوان قزوینی در کیوان نامه[2] جلد اول در صفحه 107 مینویسد: در اول پیدا شدن سید باب پادشاه روس گفت که بهترین وسیله گرفتن ایران در هم انداختن مسلمان هاست با اتباع سید باب.
و در صفحه 133 نوشته است :
یکی از شاگردهای سید رشتی میرزا علی محمد شیرازی بود ملقب به سید ذکر که در آخر ملقب به باب شد و او در کربلا بود شنید که حاج کریم خان در سایۀ ادعاء بلند، ریاستی شگرف یافته او نیز پس از چند سال دعوی نمود که من از جانب امام غایب مأمورم به دعوت خلق و اظهار کتاب «بیان» به جای قرآن و در زمانی کم هیجده نفر او را تصدیق نمودند و بیشترِ از آن هیجده نفر از علما بودند مانند ملاحسین بشرویه و ملامحمد علی زنجانی و سید یحیا کشفی پس ادعای میرزا علی محمد و ریاست باطنۀ او در دلها بیشتر از حاجمحمدکریم خان شد و او را دجال نامید. باب را از حبس در آورده کشتند به حکم دولت و فتوای سه نفر از علمای آن شهر که یکی از آنها حاج حجت که شیخی بود و نزد سید کاظم همدرس میرزا علی محمد باب بود پس دشمنی شیخیه و بابیه غلیظ شد که یكدیگر را بدتر از هر کافری دانستند و بالاسری ها هم دشمنی آنها را فوزعظیم و اقبال خود شمردند به گمان نگارنده سرمایه شیخیه و بابیه مطالب عرفا و صوفیه بود که به طور الفاظ به هر زبانی میافتد و معنی نزد هیچ کدام نبود و سرمایۀ شیخی سبک و در پرده بود و سرمایۀ بابی سنگین و با تهور بود و اصل مقصود هر دو انحصار ریاست دینی به خود بود .
در کتاب مینو دریا بابالجنة که راجع به وقایع قزوین نوشته درباره باب گفته است :
باب خود را خدای مجسم معرفی کرده و خدا را دور از دسترس بشر دانسته و گوید در هر زمان در پیکر و لباسی جلوهگر و خود آخرین نفری است که خدا در پیکرش جلوه گر شده است .
[این عقیده به نظر نگارنده همان عقیده اهل حق ( علیاللهی) در ایران است و در هند با عنوان «اوتار» مطرح است ( تجسد خدا در لباس بشری) که اخیراً مهربابا[3] مدعی شده بود که اوتار است] .
عقیده این ذره نادار آنست که با ابراز عقاید شگفت باب و بها و قوانینی که دال بر اعتقادات مزدکیِ او است دیگر جای ابهام باقی نگذارده است که افرادی مانند باب قادر نیستند که خدای جهانآفرین را قبول کنند و با بهره گیری از علم قیافه شناسی و توجه به عکس و نمونه خطش صحّتِ اظهارات این ناچیز روشن میگردد. نوشتههای باب از شخص دیگری است که خود را پنهان ساخته و باب را در عرصۀ کارزار به میدان فرستاده و باز باید گفت که اقدامات همه جانبۀ بها جلوی پیشرفت بابیه را گرفت و لذا بابیه به گمنامی بسر میبرند. اما بها نیز فضاء را تیره و تار ساخت و سرمایه پنهانی وی متأثر از گفتار صوفیۀ نقشبندیه است و بعد از بها جانشینان وی بهائیت را از جنبۀ حزبی اداره میکنند.
نقل از کتاب باب کیست و سخن او چیست (بابیه – ازلیه) اثر نورالدین چهاردهی – ویرایش و حواشی مسعود رضا مدرسی چهاردهی – تهران – سال 1397 خورشیدی – نشر آفرینش
[1] . میوۀ زندگانی شامل پنجاه فریده (بخش) چاپ سنگی تهران سال 1348 هجری قمری اثر حکیم عباس کیوان قزوینی .
[2] . کیوان نامه در سه جلد.جلد اول و دوم در زمان نگارنده منتشر گشته جلد سوم خطی است. کیوان نامه ج اول قطع جیبی کاغذ کاهی جلد چرمی تهران 1349 هـ . ق.
[3] . بخوانید داعیان پیامبری و خدایی اثر نورالدین چهاردهی «غلام احمد قادیانی –احمد کسروی –مهربابا» تهران نشر فتحی سال 1366 شمسی.