Info@razdar.com
مقاله شماره 792
يكى از فرق چهارگانه اهل سنت مكتب يا مشرب حنبلى ها است چهار فرقه اهل سنت عبارتند از:
مالكى، شافعى، حنفى، حنبلى و موسس حنفى ابوحنيفه است كه امام اعظم نامند.
در كتاب مناظرات[1] امام فخر رازى در باره مذاهب اهل سنت ترجمه و تحقيق دكتر يوسف فضائى در صفحه 187 مى نويسد:
احمد حنبل ابوعبدالله شيبانى عربى نژاد پدر و جدش در سرخس مرو خراسان والى بوده خانواده اش از مرو به بغداد آمده و در بغداد متولد شد شاگرد امام شافعى بود و نيز شاگرد ابو يوسف بود.
” توضيحاً بيان مى دارد ابو يوسف از جانب هارون الرشيد خليفه عباسى قاضى القضاة ممالك اسلامى تعيين گرديد و مقرش شهر بغداد بود و از جانب خود در بلاد اسلامى قضاتى منصوب كرد “.
احمد حنبل به قديم بودن و غير مخلوق بودن خدا معتقد بود مأمون وى را به زندان افكند و معتصم دستور داد حنبل را تازيانه زدند و در ايام خلافت الواثق عباسى حنبل عزلت پيشه ساخت و در منزل خود به سر برد حنبل محدث بوده است و كتاب او ” المسند “[2] است كه مشتمل بر سى هزار حديث است و در آغاز امر پيرو امام شافعى بود حنبل معتقد به رويت خدا بود.
” توضيحاً عرضه مى دارد مأمون عباسى به بهانه سياسى كه هر كه قائل به حدوث قرآن نباشد كافر است عده كثيرى از مخالفين خود را به قتل رسانيد (چهاردهى) “.
در ميان فرق اهل سنت حنبلي ها در اقليت بودند تا با قيام محمد بن عبدالوهاب در عربستان به صورت مذهب وهابى شكل نوى به خود گرفتند قيام ابن تيميه در قرن هشتم و وهابيان در قرن دوازدهم هجرى قمرى بود.
***
در كتاب تصوف و ادبيات تصوف تأليف يوگنى ادوارد ويچ برتلس ترجمه سيروس ايزدى در صفحه 6 نوشته است.
امام احمد بن حنبل معتقد بود كه شماره چنين احاديثى پنجاه هزار است.
در صفحه 14 بيان داشته است:
خوارج نه امويان و نه خاندان على (ع) را شايسته جانشينى پيغمبرى نمى دانستند.
ازارقه افرطى ترين از طوايف خوارج بودند و معتقد بودند مسلمانى كه مرتكب گناه شود ديگر مسلمان نيست او به بت پرست تبديل و به عذاب ابدى دوزخ محكوم مى شود و از اين جهت هر مسلمان مؤمن حق دارد گناهكار را به قتل برساند و معتقد بودند كه نه تنها از خود گناهكار بلكه از تمامى اعقاب او نيز حق دفاع سلب مى گردد گروه صفريه كه اعتدالى تر بودند تنها خود گناهكار را به مرگ محكوم مى كرد و نجات فرزندان او را امكانپذير مى دانست.
عباديه[3] مىگفتند مرتكب گناه با وجودى كه كافر مى شود باز هم همسان بت پرستى نيست.
مرجئة[4] بيان داشتند ( فعاليت اين فرقه در سالهاى 50 تا 153 ھ . ق بود ) كه مرتكب گناه نه تنها كافر نمى شود بلكه مى تواند به آينده پر سعادت اميدوار باشد در صفحه 15 گفته است.
مرجئة مسأله آزادى اراده را كه يكى از پيچيدهترين مسائل فلسفى است مطرح مى كنند و در ميان مى نهند.
در صفحه 20 گفته است:
در سال 234 هجرى قمري مأمون خليفه عباسى تعليمات معتزله را مذهب رسمى اعلام كرد.
معتزله[5] قرآن را حادث مى دانستند و هر گاه كسى بدين امر اعتقاد نداشت مورد شكنجه و پيگردى بيرحمانه قرار مى گرفت.
امام حنبل متوفى در سال 241 هجرى كه بنياد گذار فقه حنبل بود كه اكيداً از پذيرفتن حادث بودن قرآن خوددارى مى كرد قربانى اين محكمه شد.
دكتر معين در كتاب فرهنگ فارسى معين جلد ششم در صفحه 2224 در باره وهابيه نوشته اند اما قبل از ذكر مبحث وهابيه جهت مزيد استحضار خوانندگان ارجمند چند نكته را شرح مى دهد:
مرحوم دكتر معين از اهل گيلان و خانواده وى مقيم رشت و از روحانيون متمكن بوده و به نام نايب الصدر شهرت داشتند اين بى مقدار در ايام طفوليت مرحوم نايب الصدر را ملاقات كرده ام و از جانب مادرم با خانواده اين ناچيز منسوب مى باشند.
مرحوم دهخدا انتشار كتب لغت نامه را به عهده دكتر معين واگذار نمود دكتر معين از خود مطالبى افزودند و اساس كار تدوين لغت نامۀ معين از فيش هاى دهخدا بهره جسته اما خود وى نيز متحمل رنج بسيار با ارزش در اين فن بوده و در خور آنست كه مورد استناد قرار گيرد خداى تعالى روح اين دانشمند ارزنده را غريق رحمت گرداند.
اكنون گفتار دكتر معين را نقل مى كند:
وهابيه شعبه اى از مسلمانان كه در عربستان در ناحيه نجد به توسط محمد بن عبدالوهاب تشكيل شد (آخر قرن 12 و اوايل قرن 13 ھ . ق) به عقيده وهابيه تمام فرق اسلام از سنى و شيعه مشرك و كافر و در زمره بت پرستان اند.
توقير و تعظيم قبر پيغمبر و قبور ائمه را بدعت و نوعى بت پرستى مى دانند.
مذهب وهابى در نجد و احسا، قطيف، عمان، شيوع دارد.
در فرهنگ دهخدا در حرف (واو) درباره وهابيه دهخدا آورده است:
پيروان محمد بن عبدالوهاب يكى از فرق اسلامى كه در نجد و حوالى آن ظاهر گرديد.
اساس كار اين فرقه بر اين است كه صريح كتاب خدا (قرآن) و سنت نباشد بدعت مى شمارند زيارت قبور را منع مى كنند و بناى بر روى قبور را منع مى كنند و آنچه ساخته شده ويران مى سازند.
قهوه را حرام كرده بودند و سپس آن را مباح دانستند سيگار كشيدن را حرام دانند.
همه قبرهاى صحابه و تابعين را ويران ساختند.
دانشمند گرانمايه مرحوم دهخدا كه از تلامذه شيخ هـادى نجم آبادى بود و دهخدا از كسانى است كه مطالب ارزنده كتاب «تحرير العقلا» را قبل از تدوين و انتشار از زبان عالم ربانى نجم آبادى استماع نموده است تدوين لغت نامه دهخدا افراد دانشمند ايرانى را از مراجعه به ديگر كتب لغت نامه كه اكثر آنان به وسيله علماى قاره هند تأليف يافته بود بى نياز ساخت لغت نامه دهخدا خدمتى ارزنده به زبان فارسى نمود و توان گفت كه تدوين آن و نتايج انتشار آن تالى[6] شاهنامه حكيم سخن آفرين طوسى مى باشد.
***
در لغت نامه دهخدا قسمت (و) صفحه 265 ستون سوم نوشته است:
وهابيه آنچه را كه در كتاب و سنت نمى يابند بدعت مى شمارند.
بناى بر قبور را حرام مى دانند.
قهوه را حرام كرده بودند و سپس آن را مباح دانستند محمد بن سعود بزرگ خاندان سعودى كه از پيروان وهابيه بود با دولت عثمانى جنگيد و والى مصر محمد على پاشا آنان را به سر تسليم واداشت و سپس حجاز و همه صحرا را به سركردگى عبدالعزيز آل سعود پدر ملك سعود و ملك فيصل به چنگ آوردند 1924 م و همه قبرهاى صحابه و تابعين را ويران ساختند.
در كتاب « رساله اى از مجموعه حقايق عريان سنت رسول (ص) از عترت رسول (ص) » تأليف دكتر غلام على اخروى است که مؤلف كتاب تمايل به مسلك وهابيه داشته و از طرفى چون آبشخور سخنان محمد بن عبدالوهاب از خوارج و مشرب حنبلى و ابن تيميه بوده لذا براي مزيد استحضار خوانندگان ارجمند مطالبى كه در باب امام حنبل ياد كرده شده نقل مىكند ،وی در صفحۀ 23 از کتاب مذکور می نویسد:
«احمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن اسد در ربيع الاول سال 164 هجرى در زمان مهدى عباسى متولد شد و يتيم گرديد و در دامان مادر پرورش يافت مادر وى از خراسان به بغداد آمده احمد در بغداد متولد شد.
احمد در سن ده سالگى بعضى از اوقات را به فرا گرفتن علوم و ساعاتى را در دفاتر دولتى جهت اعاشه خود به کار پرداخت و در سن پانزده سالگى يكسره به دانش اندوزى اشتغال ورزيد و فقه را نزد امام شافعى[7] آموخت.
و از ابو يوسف قاضى[8]حديث را ياد گرفت در سنه 183 هجرى و پس از سال 186 هجرى به حجاز و بصره و يمن و كوفه سفر كرد و از جرير بن عبدالحميد[9] نيز علم حديث آموخته است در آخر عمر احمد قائل به خلق قرآن شد.
مسئله خلق قرآن در ابتداى قرن دوم در بين مسلمانان شايع شد و اولين قائل به آن جعفر بن درهم بود و هارون خليفه عباسى قائلين به خلق قرآن را آزار و مقتول مى نمود مأمون و بعد معتصم مخلوق بودن قرآن را عقيده داشتند و مخالفين اين اعتقاد را اذيت مى نمودند.
به دستور مأمون فرماندارش اسحاق احمد بن حنبل و محمد بن نوح كه در آن ايام از مخالفين سرسخت به مخلوق بودن قرآن بودند را مغلولاً به اردوگاه مأمون فرستاد در بين راه خبر فوت مأمون رسيد و حنبل آزاد شد.
در ايام خلافت معتصم او را به زندان انداخته و بعد به حضور خليفه بردند و چند روزى او را تازيانه زدند و بعد رها كردند. در زمان متوكل احمد مورد احترام خليفه قرار گرفت».
در صفحه 41 نوشته است:
احمد كه زمان مأمون و معتصم و واثق كه معتقد به مخلوق بودن قرآن بودند مى زيست و مورد اذيت و آزار قرار گرفت.
متوكل مخالف عقايد اسلاف خود بود هر ماه چهار هزار درهم براى احمد مقررى برقرار ساخت.
در صفحه 42 نوشته است:
مخالفين احمد حنبل او را طرفدار علويان معرفي كردند اما پس از تحقيق تبرئه شد.
و درزمان متوكل به تقويت دولت عباسى تبليغ مىكرد احمد حنبل در نزد قدما از فقها نبود بلكه او را از اهل حديث مى شناختند.
در صفحه 43 گويد:
شروع انتشار مذهب حنبلى از قرن هشتم شروع شد و ابن تيميه و شاگرد او ابن قيم در اشاعه آن سهم بسزائى دارند.
نورالدین چهاردهی
بر گرفته از کتاب وهابیت و ریشه های آن نشر آفرینش سال 1394 تهران چاپ دوم به تصحیح و ویرایش مسعود رضا مدرسی چهاردهی
[1] کتاب مناظرات محمد بن عمر فخر رازی به شماره ثبت 33765 (1/203BP/ف 317) کتابخانه شماره 2 مجلس شورای اسلامی ایران .
[2] کتاب المسند از احمد بن محمد ابن حنبل به شماره ثبت 36018 (4/224BP/ف لا 24ف لا3)کتابخانه شماره 2 مجلس شورای اسلامی.
[3] . عبادیه فرقه اي از اباضيه اند.« فرقه اي از خوارج منسوب به عبدالله بن اباض و آنان مخالفين خود را از اهل قبله کافر شمرند و گويند مرتکب [گناه] کبيره موحد است لکن مومن نيست ‚ و حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام و بيشتر صحابه را کافر خوانند.».(لغتنامه دهخدا).
[4] . مرجتة طايفه اي که ايمان را قول بلاعمل مي دانند‚ و قول (کلمه شهادت ) مقدم بر عمل مي شمارند و معتقدند که تارک عمل را ايمانش نجات مي بخشد و نسبت به ايشان مُرجيء و مُرجي است و ايشان را مرجية نيز گويند. (از متن اللغة). و مي گويند که با ايمان معصيت ضرر نکند چنانکه با کفر طاعت . (از منتهي الارب ). نام فرقه اي از فرق اسلام که در پايان نيمه اول قرن اول هجري پديد شد.(لغتنامه دهخدا).
[5] . معتزله فرقه اي است که مي گويند به دنيا و آخرت ‚ ديدن حق تعالي ممکن نيست . ونيز مي گويند که نيکي از خداست و بدي از نفس و مرتکب کبيره نه مومن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم اين جماعت است شاگرد شيخ حسن بصري بوده يک روز در مسجد با شاگردان ديگر اين حکايت مي کرد که مرتکبان کبائر نه مومن اند و نه کافر و اثبات منزلت بين المنزلتين مي کرد‚ شيخ اين سخن بشنيد وفرمود که « اعتزل منا » يعني جدا شده و دور افتاده از ما و از اين سخن اين اسم معتزله بر آن فرقه ماند. (غياث ) (آنندراج ). فرقه معتبري از فرق اسلامي هستند که از اول قرن دوم هجري در اواخر عهد بني اميه ظهور کرده تا چند قرن در تمدن اسلامي تأثير شديد داشته اند مؤسس اين فرقه يکي از شاگردان حسن بصري به نام واصل بن عطا بود که با استاد خود بر سر سرنوشت مرتکب معاصي کبيره و تعيين حدود کفر و ايمان اختلاف نظر يافت و از مجلس درس او کناره گرفت و سپس يکي از شاگردان ديگر حسن به نام عمروبن عبيد به او پيوست و اين دو به ياري يکديگر فرقه جديدي را پديد آوردند به نام معتزله يا اهل عدل و توحيد که در فارسي آنان را عدلي مذهب نيز گفته اند.
[6] تالی = پیروی کننده.
[7] . محمد ادریس الشافعی (150 – 204 هجری قمری) ملقب به ابوعبدالله و معروف به امام شافعی از علماء اهل سنت بود
[8] . ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن خنسیس بن سعد بن بجیر (113 – 182 قمری) قاضی نامدار بغداد.
[9] . جریر بن عبدالحمید محدث قرن دوم قمری.در ری سکونت گزید و به عالم ری یا محدث ری مشهور شد.