Info@razdar.com
شماره مقالات682
از ابتدا اسلام تا زمان باقرین و صادقین (ع) رسم شیعه نبود تدوین احكام فقهیه و دراین مدت سه طبقه از مسلمین بودند كه اشرف اند از طبقات آینده :
اول آنها كه ادراك صحبت پیغمبر خاتم نموده اند خواه حدیث نقل كرده باشند یا نه و اینها را صحابه نامند .
دویم آنها كه ادراك فیض صحبت صحابه نمودند نه پیغمبر و اینها را تابعین خوانند خواه زمان پیغمبر را درك كرده باشند چون اویس قرنی كه سید التابعین می نامند یا نه.
سیم آنها كه درك صحبت تابعین نمودند نه صحبت پیغمبر و نه صحبت صحابه و اینها را تابعین تابعین گویند .
از این سه درجه كه گذشت سایر مسلمین در شرف مساویند و این مطلب اتفاقی هفتاد وسه فرقه مسلمین اند .
اما خصوص شیعه یك عنوان اشرفیت دارند و یك عنوان افضلیت پس اشرف آن كسی است كه درك حضور بسیاری از آل محمد نموده باشد هر چه بیشتر اشرف ترچون جابر انصاری كه هفت نفر از ایشان را خدمت كرده و او واسطه العقد اصحاب النبی و اصحاب الصادقین است و به حسب شرافت كسی از او اشرف نیست و بعد از او ابوحمزه ثمالی است كه از زمان سجاد تا زمان كاظم (ع) بود و چهار امام را خدمت كرد و افضل آن كسی است كه معرفت به نورانیت درباره پیغمبر و امام پیدا كرده باشد خواه غالبا در حضور ائمه بوده باشد چون مفضل و جابر جعفی كه صد و سی هزار حدیث از باقرین (ع) نقل می كند و هنوز می گوید مولایم باقر (ع) هفتاد هزار حدیث از اسرار به من فرموده و هیچ از آنها را به كسی نگفته ام و خواه آنكه غالبا دور و محروم ازحضور باشد چون علی بن یقطین وزیر هارون رشید كه دلباخته ترین شیعیان است در نزد محمد كاظم (ع) چنانكه سالی حضرت درموسم حج درعرفات فرمود :
حاجی كسی نیست مگر من و علی بن یقطین با آنكه علی بصورت در حج نبود بلكه در مسند وزارت نشسته بود چون این حكایت را از علی پرسیدند گفت :
همان ساعت من چنان به یاد حضرت سرگرم و دلشاد بودم كه از خود تهی و از او پر گشتم پس قرب روحانی بعد مكانی را از میان برداشت و خواه آنكه اصلا ائمه را ملاقات ننموده باشد چون علماء ربانی و فقهاء صمدانی[3] در غیبت كبری كه وادئع رحمانی اند درزمره انسانی بالجمله كافه[4] شیعیان به جهت قرب عهد نبوی مستغنی از تدوین مسائل بودند و به تلقی انسانی از یكدیگر اكتفا می نمودند و در اواخر زمان باقر (ع) كه ضعف پیری بر مزاج دولت بنی امیه و ناتوانی طفولیت بر عنصر دولت بنی عباس مستولی بود به حكم قم فاغتنم الفرصة بین العدمین آن حضرت لوای شریعت افراشت و تخم محبت اهل بیت درمزارع قلوب كاشت و بنای نشر علوم گذاشت و برای هدایت عباد در اطراف بلاد ،نواب خاص گماشت كه از آن جمله جابر جعفی بود تا آنكه حضرت صادق (ع) متمكن اریكه عزت گردید و ابوعبدالله مطلق در اخبار اسم آن بزرگوار است چنانكه ابوجعفر مطلق اسم باقر (ع) است بالجمله آن حضرت در مصطبه تعلیم آرمید و در ترویج رسوم احمدی و آثار محمدی كوشید چنانكه چهارصد عالم قابل در مجلس درس آن صدر نشین محفل ِ «علم ِ آدم الاسماء»نشسته و كلما ت دُر بارِ آن سلیل اخیار را می نوشتند تا آنكه چهارصد رساله نوشته شد كه آنها را اصول اربع مائة نامیدند و از آن زمان تا حدود سیصد هجری كه تقریبا دویست باشد شیعیانی كه از حضور ائمه حاضرین دور و یا بواسطه غیبت صغری از امام غائب مهجوربودند بدین چهار صد رساله كه هریك محتوی بر بابی از ابواب فقهیه بود عمل می نمودند و در این مدت از گردش غربال پر آفت آسمان و وزیدن تندباد حوادث جهان گَرد اِندراس[5] و غبار فقدان به رخساره اغلب این رساله ها ریخت و فتنه جهالت شیعیان برانگیخت و نزدیك شد كه یك سره علم فقه مفقود و رساله ها نابود شوند تا آنكه در حدود سیصد جلوه گر شد زبده ارباب قلوب ثقة الاسلام محمد بن یعقوب كلینی به ضم كاف عربی چون زبیر كه از قرای فشابویه است در یك فرسخی كنار كرد نزدیك رودخانه كرج مقبره پدرش یعقوب در همان قریه است و مقبره خودش در بغداد شرقی سمت باب الكوفه در تكیه مولویه مزاری است معروف و به كرامات موصوف چنانكه گویند كه یكی از ولاه بغداد چون ازدحام زوار كاظمین (ع) را دید حكم به كندن قبر آن دو امام نمود كه ببیند ابدان ایشان میان قبر هست یا نه .
پس وزیرش گفت كه شیعه آن اعتقادی كه درباره امام دارند درباره علما خود دارند و اینك قبر یكی از اقطاب علماء ایشان شیخ كلینی در بغداد است این امتحان در آنجا معمول شود بهتر است پس به امر والی قبر آن زبده ارباب معالی را كندند و بدن آن زنده دل را با كفن صحیح و سالم دیدند و طفل كوچكی با كفن سالم نزد او مدفون بود گویا جسد پسرش بود پس دوباره قبر را پوشیده و در احترامش كوشیدند و اما كلین به فتح كاف عربی چون امیر ،پس او از قرای ورامین است و شیخ كلینی از آنجا نیست گرچه صاحب قاموس شیخ را از آنجا شمرده ولی گویند این مطلب از اشتباهات او بوده و علماء سنت و جماعت شیخ كلینی را مجدد مذهب شیعه در مائة ثالثه می نامند چنانكه گویند كه رسم حضرت اقدس الهی آن بود كه به فاصله هزار سال تقریبا پیغمبر با اقتداری برانگیزد پس اولا حضرت آدم را فرستاد و بعد از او به هزار سال نوح و هزار سال دیگر ابراهیم را و پس از او به هزار سال موسی را و پس از او به هزار سال سلیمان را و بعد از او به هزار سال عیسی را و پس از او به هزار سال محمد (ص) را و همه این هزار سالها تقریبی است نه تحقیقی پس بعضی بیشتر از هزار سال و بعضی كمتر است و چون نبوت ختم شد به وجود محمدی (ص) مقرر رسم الهی آن شد كه در هر صد سال تقریبا عالمی با جلال و دانشوری با اقبال را مقتدر گرداند كه تجدید و تعمیر مذهب نماید پس برای مذهب خود مجددها می شمارند و برای مذهب شیعه در مائة اولی حضرت باقر (ع) و درمائة ثانیه حضرت رضا (ع) و در ثالثه شیخ كلینی را دانند و در رابعه سید مرتضی علم الهدی را و هكذا و حدیثی از ابن عباس نقل می كنند كه الدنیا جمعة من جمعات الاخرة یعنی دنیا ازهفته های آخر است كه دوره نبوت هر پیغمبری روزی شمرده شده ولی روز آخر اطول ایام بلكه بیشتر از تمام آن شش روز شاید باشد و علماء شیعه نیز این مطلب را پسندیده تلقی به قبول نموده اند از مجدد مائة یازدهم حضرت آیت الله فی الارض یمین و حجت الله علی العالمین علامه مجلسی را شمرده اند و مجدد مائة دوازدهم آقای باقر بهبهانی را و مجدد مائة سیزدهم شیخ جعفر تستری را و امید است انشاء الله كه مجدد مائة چهاردهم خود امام غایب صاحب الامر علیه السلام باشد .
مجملا شیخ كلینی با كمال دقت دربیست سال از آنچه توانست از آن چهار صد اصل جمع نموده و تبویب[6] كرده درپنج مجلد یكی در اصول دین و سه در فروع دین و یكی (مواعظ ) و هر یك را در چند كتاب و چندین باب ترتیب داد و او را (كافی) نام نهاد و بعضی گویند كه این كتاب به توسط سفراء اطیاب به حضور امام غایب (ع) رسیده و آن حضرت این نام را نهاد و فرمود :
هذا كاف شیعتنا و جمله اخبار كافی 16199 حدیث است و جمله كتبش سی و دو كتاب است و بعد ازكلینی شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه قمی مدفون در ری آنچه به دقت و صحت پیدا كرد گرد آورد و او كتاب من لاحضره الفقیه نام كرد و جمله اخبار او 5963 حدیث است و ملتزم شد كه روز قیامت در حضرت رسالت از عهده صحت احادیث این كتاب برآید لذا همین یك كتاب ازكتب آن جناب در حساب آمد و گر نه مولفات آن سرحلقه ثقات قریب به دویست مجلد است و بعد از صدوق به فاصله چند سال شیخ الطائفه محمد بن حسن الطوسی آمده كه تصحیح و تنقیح نموده از چهارصد رساله در دو كتاب درج فرمود یكی تهذیب كه جمله اخبارش اگر بیشتر از اخبار كافی نباشد كمترنیست و دیگری استبصار كه 5511 حدیث دارد پس رجوع و اعتماد خواص و عوام شیعه خصوص فقهاء امناء شریعت از آن زمان الی یومنا هذا در مدارك مسائل شرعیه بر این چهاركتاب است از سه محمد نام كه محمدین ثلث اوائل می نامند و هر سه مكنی[7] به ابی جعفر بودند و مجموع اخبار این چهار كه 43774 حدیث است تماما معتبر بلكه به اعتقاد اخباریین قطعی الصدور است .
لذا توان گفت كه این چهار كتاب میان علماء اطیاب به منزله چهار كتاب توریة و زبور و انجیل و قرآن آسمانی است میان انبیاء عظام و دیگر كسی بسان این سه بزرگوار در احیاء اخبار ائمه اظهار بذل جد و جهد ننموده مگر محمدین ثلث اواخر علامه مجلسی محمد باقر[8] بن محمد تقی بن مجلسی الاسپهانی صاحب بحار الانوار در 24 مجلد و حیات القلوب فارسی كه می خواست به ترتیب بحار فارسی بنویسد و دو جلد و نیم نوشت و عمرش وفا ننمود و دیگر محمد بن حسن بن علی بن محمد مشهور به شیخ حرعاملی قدس سره و صاحب وسائل الشیعه در سه جلد و دیگرمحمدبن مرتضی معروف به محسن مشهور به فیض كاشانی رحمةالله صاحب وافی در چهارده جلد كه دارای جمیع چهار كتاب است با شروح مفصله معنویه و لطائف غیبیه و آنچه مناسب آنها است از اخبار دیگر غیر چهار كتاب لكن بعنوان شرح و بیان و هم این فیض مرحوم زیاده از دویست جلد در معقول و منقول نوشته كه چندین كرور بیت می شود و همه را بدست خود نوشته بعد رساله ای در اسامی این كتابها و عدد ابیات آنها خودش نوشته طاب ثراه.
در تقسيم فقه به سه قسم
بدان كه تمام فقه را به سه قسم مقسوم ساخته اند :
عبادات و عادات و معاملات چونكه فقه علم به احكام افعال قالبیه مكلفین است یعنی كارهای بدنی آدمی .
و اما احكام كارهای قلبی و صفات باطنی پس علم آنها را طریقت و اخلاق نامند و فقه را شریعت خوانند كه متعلق به افعال بدن است و بس و اگر به ندرت ازافعال قلبیه بحث نماید مستطرد خواهد بود چون مسئله نیت و افعال بدنیه یا كارهایی است كه به اقتضاء طبیعت و عادت از بدن صادر می شود و حكم شرعی این كارها بیان می شود .
در كتاب اطعمه و اشربه و صید و ذباحه و سبق در مایه و لقطه و احیاء موات و غیرها و اینها را عادات نامند و یا حوادثی است كه واقع می شود میان دو نفر كه باید كیفیت آن حادثه به حكم و امضاء شرع واقع شود چون بیع و وقف و عشق و هبه و وصیت و غیر ذلك و یا آنكه بعد از وقوع آن حادثه حكمی می آید از شرع برای طرفین مثل غضب و حدود و دیات و قصاص و ظهار و ایلا و لعان و شركت و مواریث و غیر ذلك و اینها را معاملات به معنی اعم گویند یعنی كاری كه دو نفر در او مدعایی داشته باشند نه معاملات به معنی اخص كه داد و ستد باشد و یا كارهایی است قرار داده شرع است كه اگر شرع نبود آن كارها مرسوم نبود و اینها را عبادات نامند و قصد نبود كه درصحت آنها معتبر است یعنی از آن جهت شارع خواسته بجا بیاورد نه از آن جهت كه یاد گرفته پدر و مادراست و نه از آن جهت كه ترس تكفیر و ملامت مردم است و نه از آن جهت كه بعد از تكرار عادت شده چون نماز اغلب مردم كه از روی عادت است نه با حضور قلب و اینگونه عادت را عادت ثانیه گویند كه از مزاولت و تكرار عادی شده اند نه آنكه به اقتضاء طبیعت و عبادات نقش كتاب است از كتب فقهیه كه مجموعا پنجاه و دو كتاب باشد و نیز عبادات سه قسم است :
عبادات بدنیه تنها و او طهارت است و صلوة و صوم و مالیت[9] تنها و او زكوة و خمس است كه هردو در یك كتاب ذكرمی شود و بدنیه و مالیه هر دو و او حج است و جهاد كه هم زحمت بدنی است و هم محتاج به مخارج است .
________________________________________
[1] . مقعد = بر جای مانده
[2] . حائر به معنی گودال و قتلگاه را نیز حائر نامند و بدین مناسبت محل شهادت سرور شهیدان حسین بن علی (ع) را حائر گویند و كربلا را نیز حائر می نامند و كربلایی را حائری خطاب كنند و چون كیوان قزوینی درسنه 1309 ﮬ .ق مقیم كربلا بوده و در همان ایام این رساله را تدوین فرموده است لذا تیمناً به آستان قافله سالار عاشقان جهان خود را حائری معرفی كرده است . ملااسمعیل پدر كیوان قزوینی از علمای مشهور قزوین و مولف كتاب (ابناء الانبیاء ) در نبوت خاصه .(نورالدین چهاردهی )
[3] . صمدانی = نسبت است به صمد. صمد = پناه نیازمندان
[4] . كافه = رييس و مهتر لشگر
[5] . اندراس = محو و ناپدید شدن
[6] .تبویب = باب باب قرار دادن كتاب و نوشته
[7] . مكنی = كنیه داده شده
[8] . ملامحمد تقی بن مقصود علی مجلسی العاملی النطنزی الاصفانی معروف به مجلسی اول در سنه یك هزار و سه هجری قمری در اصفهان متولد گردید از طرف پدر به حافظ ابونعیم و از طرف مادر به مولا درویش محمدبن حسن نطنزی می رسد و از تلامذه شیخ بهایی و ملا عبدالله شوشتری می باشد و اما م جماعت مسجد جامع اسپهان بود گویند مجلسی یكی از قرای اصفهان یا نطنز بوده و یا امكان دارد مجلسی تخلص شعری مقصود علی باشد مجلسی كتاب من لایحضره الفقیه صدوق ر اكه از كتب اربعه است به فارسی شرح نموده كه مجموع آن صد هزار بیت است و به نام (لوامع صاحبقرانی ) می باشد كه از روی نسخه خطی به خط شارح در دو مجلد چاپ سنگی به طبع رسیده است و در سنه یك هزار و هفتاد هجری قمری فوت نمودمزارش نزدیك مسجد جامع عتیق می باشد و در جوار قبرش مجلسی دوم صاحب بحارالانوار و دامادش ملامحمد صالح مازندرانی و جمعی از افراد خانواده می باشند.
از اولاد ذكور مجلسی اول علامه مجلسی (كه مجلسی دوم نامند ) و دیگرملا عزیزالله و سومی ملاعبداله می باشند و یكی از احفادش میرزا محمد تقی بن میرزا محمد كاظم بن ملاعزیزالله بن ملامحمد تقی بن مقصود علی مجلسی است و بنات مجلسی اول یكی زوجه ملامحمد صالح مازندرانی و دیگری زوجه ملامحمد اكمل پدرآقا محمد باقر بهبهانی و سومی زوجه ملامحمد عی استرابادی است .(نورالدین چهاردهی)
[9] . مالیت = ارزش – بها – قیمت
گفتارهای کیوان (هفت رساله )
عباس کیوان قزوینی