Info@razdar.com
شماره مقالات665
بدان كه قبله و هم وزنش وجه هر دو به معنی هیئت و كیفیت ایستادن شخص است رو به یك سمتی اما به مجاز شایع استعمال شدند درخود آن سمت و در شخصی یا چیز مهم مقصودی كه درآن سمت است مانند شهرمكّه یا مسجد یا كعبه كه درقبلۀ اسلام است و در باطن خدا و پیغمبرش است .
و اشتیاق قبله یا از قبل به معنی اقبال و حركت به سوی امام (پیشرو) است آن گاه وضع قبله اشارۀ لطیفه ای دارد به عنوا ن منازله میان عابد و معبود و منازله آن است كه دو دوست كه هریك در شهری دور از هم باشند ،هریك به هوای دیدار آن دیگر بی خبر آن دیگر حركت كند رو به شهر آن دیگر.
پس در بین راه به هم رسند و از ارادۀ استقبالی همدیگر با خبر گردند پس آن نقطه را كه به هم رسیدند نقطة المنازله و قبله می نامند كه هر دو از دو طرف استقبال آن نقطه را كرده اند و آن نقطه یكی از سه حال را دارد :
یا وسط حقیقی است یا نزدیك تر به یك طرف در صورت وسط مهر این دو نفر هم ترازوست و در صورت نزدیكی به هر طرف مهر آن طرف دیگر افزون تر است. حالا در امر قبله (همه قبله ها ) گویا خدای غیبی كه معبود حقیقی است هنگام نماز به قدم امر ایجابی نماز از مقام غیب حركت نموده رو به جهت شهود و بنده غیب می رود در نقطۀ قبله به هم می رسند و این نقطۀ قبله بر حسب موقع طبیعی نمایندۀ نقطۀ نظر پیغمبر و امت است به سوی خدا و نقطۀ نظر خدا به سوی آن ها. و یا از قبله به ضم قاف به معنی بوسیدن است . پس توجّه بنده به قبله به جای بوسیدن و قبول اوست امر تكلیفی خدا را و قرار دادن خدا قبله را به منزلۀ بوسیدن و قبول خداست نماز و هر عمل بنده را .
پس هنگام توجه به قبله چنان است كه بلا تشبیه عابد و معبود با هم تعانق و بوسیدن دارند گرچه درهر نقطه و به هرحال كه عابد باشد معبود را كاملاً در آنجا می تواند ببیند و تعانق نماید . اما برای آن كه نورصفت توحید مكمون د دل مؤمن است باید بر اعمال ظاهرۀ او نیز بتابد رو كردن به یك سمت معین نمونه ای از آثار تابش توحید است كه اگر هر وقت به سمتی رو كند غیر سمت وقت دیگر گرچه اینما تولوا فثم وجه الله وهو معكم اینما كنتم ، اما به ظاهرشبیه به تعدد معبود می شود و غیرت توحید (چون حضرت حق بس غیور است ) ابا دارد از همین شبه و شائبۀ تعدد چنانكه مؤمن دردل یك رو و یك جهت است بدنش نیز باید یك رو و یك جهت باشد .
و دیگر آن قبله شعار نمایان هر مذهبی است برای آن كه مؤمن باید بی پروا و بی تقیه باشد و پرده به روی كار نگذارد. پس باید متابعت امر خدا و پیغمبر خودرا به تمام قوا بی پروا ظاهر كند و بهترین ظهورها همین قبلۀ خاص است .
و لذا امتیاز بزرگ ادیان به امر قبله است و چنان محترم است امرقبله كه اگر [از] متدینی هزار زشتی های عملی و فساد عقیده سرزند تا در قبله شریك است او را نمی توان از دایرۀ آن دین خارج دانست و لذا اهل سنت می گویند كه رفضه گرچه هزاران مخالفت اعتقادی و عملی با ما دارند اما چون به قبلۀ ما متوجّه و قائلند ما اكفار آن ها را جرأت نمی كنیم با كمال تیره دلی كه با آن ها داریم اما رفضۀ بی پروا اگر قادر شوند ما را اكفار می كنند و در این آیه نیز اهمیت امر قبله ازلفظ یتبع و ینقلب معلوم می شود كه كسی كه تابع قبله است تابع پیغمبر است مطلقاً ولو درهیچ یك از اعمال خود تابع نباشد و كسی كه رو از قبله برگرداند مخالف پیغمبر است اگر چه در همۀ اعمالش موافق باشد .
و دیگر از لفظ هدی الله و از لفظ كبیرة دانسته می شود كه امرقبله چنان دشوار است كه جز به نیروی هدایت خاصه از عهدۀ آن نتوان برآمد و هدایات عامه مقاومت با نفس اماره دربارۀ قبله نمی توانند بكنند.
و نیز از لفظ ایمانكم به قید لیضیع نیكو می شود كه تمام ایمان را خدا درقبله معین كرده و ترك قبله را تضییع ایمان قرار داده و باید دانست كه این همه در اهمیت قبله كه گفتیم مراد ایمان به قبله و ملكه تهیوء توجّه به قبله است نه آن كه نفس استقبال بدن به قبله آن قدر اهمیت داشته باشد كه هنگام مجهول بودن قبله و ممكن نشدن استعلام ملتزم شویم به چهار نماز به چهار سمت تا احراز قبله یقیناً شده باشد چنانكه اكثر فقها معتقدند.
زیرا این مطلب امر بزرگی است دلیل بزرگ می خواهد و چنین دلیل كه چهار نماز را بر ما در آن مورد واجب سازد نداریم .
پس حق آن است كه در آن مورد شرط استقبال قبله ساقط می شود و نمازی بی اشتراط به قبله بر او واجب است .