Info@razdar.com
شماره مقالات632
پس آن كشته اقرار می كند به این كه قاتل خودش خودش بود . پس آن قاتل باید كشته شود تا هم مفسده ها بخوابد و مرده ها زنده شوند یعنی تمام اجزای طبیعت كه تا حال مرده بودند از یاد خدا حالا همه به حیات طیبۀ الهيه زنده شوند به حیات خدا و به بقای خدا و به دوام خدا حی باقی دائم گردند و بعد از پشت به خدا بودن مظهر اتم اجلی گردند و این قصه با همه اجزا و سؤال و جوابش در تقدیر برای هر فرد بشر در مدت زندگانیش هست و نوعاً در نوع جاری است كه با موسای عقل این مكالمات و سؤال ها و جواب ها واقع می شود. هر كه ملتفت شد و عمل به امر نمود به طور حقیقت نه به محض صورت او زندۀ ابدی خواهد بود.
و مقصود از این آیات همین است كه یك یك بشر متنبه این قصۀ درونی شخص خود باشند و موسای عقل را بالای سر خود كلیم الله و لسان الله بدانند و به قول او رفتار نمایند تا دل خود كشتۀ آن ها به خود كشتن تازه ای زنده شود و مانند بنی اسراییل نشوند كه این قصۀ به این روشنی و پرنفعی به ضرر آن ها تما م شد.
تشبیه دل ها به سنگ دراینجا با این بیانی كه شد مناسب است با قصۀ ملاقات موسی خضر را در حالتی كه خضر روی تخته سنگی خوابیده بود و مناسب است با اوصافی كه خدا در اینجا برای سنگ می فرماید كه بگوییم وان من الحجارة لما یشقق ویخرج منه الخضر.
و اینكه در آخر آیه نفی غفلت از خودش می فرماید محمول بر صرف ظاهرش نیست زیرا بدیهی است عدم غفلت خدا بلكه اشارۀ ضمنیه دارد به این كه اگر در این كشتن گاو به امر خدا ،خدا را حاضر و ناظر ندانند اثری بر این كشتن مترتب نخواهد شد . پس باید ملتفت باشند كه خدا غافل نیست و باید مضمون نفی غفلت حاضر ذهن آن ها باشد كه به امر خدا گاو را می كشتند در وقت كشتن گاو خدا را در آنجا حاضر بدانند والا آثار مطلوبه بر این كشتن گاو مترتب نخواهد شد و شرط ذكر اسم خدا درموقع كشتن هر حیوان مقصود این قسم ذكر است كه خدای حاضر كه خالق قاتل و مقتول است آیا اجازه به این كشتن داده یا نه .
پس باید این جملۀ و ما الله بغافل همواره نصب العین مؤمن خدا جو باشد تا زحمات او اثر بخشد و استقبال به قبله در نماز عبارت از همین تذكراست .
مراد از استقبال حاضر دانستن خداست و نصب العین كردن و خطاب ایاك نعبد نیز دلالت بر همین دارد . و معنی لاصلاة الا بفاتحة الكتاب آن است كه جان سورۀ فاتحه خطاب ایاك نعبد است كه اگر شخص در آن وقت به یاد خدا و ملتفت حضور خدا نباشد چنان است كه در نماز فاتحه نخوانده و لفظ تعملون عبارت از كارهای اختیاری است به حكم نسبت فعل به فاعل یعنی از اعمالی كه فاعل آن ها انانیت مختارۀ شماست . اشاره به آن كه در اعمال اختیاریه این التفات به حضور خدا عمدۀ شرط است نه در امورتكوینیه.
البته در همه حال التفات به حضور خدا مطلوب است اما شرط صحت و اثر آن عمل بودن در خصوص اعمال اختیاریه است و پیداست كه هر قدر شخص خدا را حاضر بداند همان اندازۀ خودش غایب خواهد بود و هرچه ملتفت حضور خدا بیشتر شود غیبت از خود بیشتر می شود و بغیۀ عظمی در كمال بشر همین غایب شدن از خود است.
پس این جملۀ ما الله بغافل كه تعلق یافته بما تعملون اشاره به این است كه این متعلق مزیل و ریشه كن متعلق خودش است و اگر در اعمال اختیاریۀ خود دیدی كه خدا حاضر است ذات فاعل از میان می رود و فعل بی فاعل می ماند و همه اثرها در این فعل بی فاعل است زیرا نسبت فعل به فاعل از اثر فعل می كاهد و این جمله ما الله بغافل در هشت آیه مكرر شده پنج تا در بقره است و اینجا اول آن هاست .
تفسير كيوان – جلد 1 نشرسایه سوره بقره
عباس کیوان قزوینی