Info@razdar.com
شماره مقاله672
و این كیفیت در دو وقت پیدا می شود : یكی وقت دیدن ظاهری آن محبوب عظیم پس مراد اثر فراق سابق است و یا قانع نشدن به این دیدن است .
دوم وقتی كه شخص به یاد آن محبوب بیفتد یا صدا و ندای او را بشنود یا قاصدی پیامی از او آورده باشد این شخص وقت شنیدن پیام حال خشوع پیدا می كند یا آن كه می خواهد برود به حضور محبوب اما هنوز نرسیده به حضور حالت خشوع به درجات متصاعدۀ متزایده ای به او دست می دهد و اگر ادراك عظمت بیشتر از فراق و محبت باشد آن را حالت خضوع می نامند و اگر باز ادراك عظمت بیشتر باشد به قسمی كه محبت را مخفی كند كه هیچ آثارمحبت را نتوان بروز داد تواضع نامند و الم فراق هم تابع محبت است هر چه محبت مخفی تر می شود فراق هم با آن كه موجود است مخفی و غیرمنظورخواهد بود اما باز از فراق و محبت بویی باشد .
و این سه صفت از صفات ممدوحۀ نفسند و هرچه آن طرف اعلی باشد این سه صفت ممدوح تر خواهند بود یعنی خضوع و خشوع و تواضع نزد هر موجود خوب است و نزد ملكوتیان و ارواح مجرده و نفوس قدسیه البته بهتر و نزد عقول كلیه از آن بهتر و نزد اسما و صفات الهیه یعنی مقام واحدیت كه مدلول لفظ الله است البته بهتر است و همین سه صفت در جمیع مراتب ستۀ باطنۀ انسان (غیرطبع به اصطلاح حكما و غیرصدر به اصطلاح صوفیه ) پیدا می شوند و به اقتضای آن مرتبه متفاوت می شوند و اول مرتبه ای كه پیدا می شوند در نفس است به اصطلاح حكما و در قلب است به اصطلاح صوفیه و آخر مرتبه ای كه درمقام عالی پیدا شوند مقدمۀ فناست . ولی در استعمالات دینیه این سه لفظ اطلاق می شوند بر افعالی كه آثار و لوازم. این صفاتند اما در این آیه مراد نفس صفت است نه افعال به شهادت توصیفش به مظنه یعنی خاشعین آنهایند كه از تذكر ملاقات رب كه دعوت به آن شده اند و می دانند كه می روند رو به بزم وصال و بارگاه لقا حال خشوع بر آن ها دست دهد آن گاه این حال خشوع سبب نمازكامل جسمانی یا عبادات دیگر آن ها بشود.
تفسير كيوان – جلد 1
عباس کیوان قزوینی