Info@razdar.com
اثر : نورالدین چهاردهی
[كسروى گفت آیا بایستى به این كارها برنخیزم كه پیغمبرى خواهد شد.
دین در پیش ما شناختن حقایق زندگانى و زیستن از راه خرد است .
كسروى گفت: مسیح مرد بسیارمؤثرى بود و در شاگردان خود تأثیر بى اندازه داشته و چون با آن شكنجهها و رنجها كه در تاریخ بى مانند است كشته شد این مظلومى او شاگردان او را چنان به هیجان آورده بود كه مىتوان گفت دیوانه شان گردانیده بود.
بنیاد گزاران دینها، دین را به همین معنى كه ما به آن مىدهیم مىشناختهاند.
وحى به معنى فرهیدن ] است [ كه همان معنى انداختن به دل كسى است] .
كسروى در مقالات خود و رساله هایى كه انتشار مىداد از زردشت تمجید فراوان معمول مىداشته و زردشت را پیغمبر و موحد معرفى مىكند.
كسروى بر گفتارخود افزوده و بیان مىدارد كه پیغمبر اسلام مىفرمود كه من به معجزه توانا نیستم.
نظریه نگارنده كتاب
آنچه در ملاقاتهاى مكرر كه با كسروى داشته و یك دوره از آثارش را به دقت مطالعه نمودهام، و مشكلات را حضوراً از كسروى پرسش كرده و پاسخ شنیده بودم و نیز توجه به دیگر آثارش كه بخشى در امور سیاسى بود مانند كتاب «دادگاه» و «درراه سیاست» و «سرنوشت ایران چه خواهد بود» كه عملاً مفهوم واقعى آن این بود كه در دنبالهروى افرادى مانند بابك[1] و مقنع[2] كه مذهب مبیضه[3] را بنا نهاد ( و اساس آن مبارزه منفى با نژاد عرب و دین اسلام بود) و همچنان به تبعیت فكرى مازیار[4].
و حسن صباح[5]، میرزا آقا خان كرمانى و روحى[6] و آخوند زاده[7] برپا خاستند که دین اسلام را با نژاد عرب یكى مىدانستند .
بالنتیجه كسروى براى آماده ساختن افكار عامه كه در سرزمین پاك ایران سكونت داشتند آئین پاك دینى را عرضه نمود.
اما آنچه در دل مىپرورانید در عمل توفیق به دست نیاورد و سرمنزل مقصود چون كف دست تهى بود و بعد از كشته شدنش آرمانهاى وى به وقوع نپیوست و سه تن كه مردان دانش بودند و كسروى را در اختیار گرفته به او القائاتى مىنمودند پس ازكسروى گسیختگى خویش را ازحزب آزادگان و پاك دینى اعلام نمودند.
آراء كسروى پس از وى از هم بپاشید و جز نام از او چیزى به جا نماند.
و اینك اگر افرادى در پنهان خود را پاكدین مىدانند تعزیهگردان افكار كسروى مىباشند و اگر كسروى كشته نمىشد، پس از چند صباحى فردى تحت عنوان پیروى از آزادگان و پاك دینى باقى نمىماند.
این ناچیز همین استباط را درباره باب و بهاء دارد و پنهان ساختن باب و بهاء نیز همین ثمره را در برداشت .
مشرب كسروى یك نظریه به ظاهر فریبنده و در باطن قابل اجرا نبود.
عقاید كسروى پلى بود میان دیانت و آراء كارل ماركس چنانچه گفته شد پس از درگذشت كسروى چند تن از افراد تحصیل كرده ازكسروى رو برتافتند و جمعى به حزب توده پیوستند.
و بعضى از گفتاركسروى عیناً بدون كم وكاست از افكار ماركس اقتباس شده است مانند این جمله «زمین آن دارد كه كارد».
كسروى در رساله «در پیرامون خرد» نوشته است:
[ خرد از قواى جان است شعرا و فلاسفه و شیعه و على اللهى و شیخى و بابى و بهایى خرد را دور انداختهاند، كیش آنان با خرد منطبق نمىباشد].
در رساله «خدا با ماست» گفته است:
[ كیشها را اخلاف[8] آمیغها (راستىها) مىداند و آن كدام آئین است كه مىتواند آدمیان را بى آنكه نیازى به جنگ دارند راه برد بى گمان همین آئین پاكدینى است] .
كسروى به جای شرح اصول اعتقادات هر مذهب ، خرافات آن مذهب را به جاى اساس انگاشته و سخت بدان تاخته و آرزو داشت این مذاهب از بین رفته تا معارضى براى پاك دینى باقى نماند.
ذبیح بهروز به این بى مقدار گفت از نزدیك با كسروى آشنا بودم كسروى اهل سیاست نبود و نیت پاكى داشت ولى سیاست از او استفاده نمود، و اطرافیان وى به بعضى جاها بستگى داشتند.
و این ناچیز گوید كسروى آدم هوشیارى بود و براى جلب افكار عامه با مریدان خود على الظاهر مشورت مىكرد و یارانش را مىشناخت و به سیاست آشنا بود و به زعم این بیمقدار در ایام اقامت در شوشتر به وسیله خان بهادر در بصره وابسته به سیاست شد و عامل آن گردید.
كسروى در وقایع شهریور بیست برخلاف تمامى نشریههاى آن زمان عكس رضا خان را در پرچم گراور نموده و از رضاخان تمجید بسیار كرد. شاه مخلوع[9] كسروى را به دربار احضار نمود وی را مورد تفقد قرارداد و از آن پس كسروى را مورد حمایت قرار داد، این مطلب را كسروى با من در میان گذاشت.
كسروى قبل از داعیه خود در «شرح حال قطران»[10] شاعر تبریز تتبعى كرده که به چاپ رسیده است .
و رسالهاى دیگر منظوم اثر امیر فیروز كوهى[11] با مقدمه كسروى منتشر ساخت.
كسروى در مقدمه صفحه 2 نوشته است:
[ شعر را باید گفت سخن آرایى است سخن كه دیگران آنرا ناسنجیده و بى آرایش مىدانند شاعر آنرا سنجیده مىداند و آرایشهایى بر آن مىافزاید].
در صفحه سوم نوشته است:
[ درآئین اسلام دو گونه حجاب بر زنان است].
كسروى حجاب را درست شمرده و آنان را كه به نثر و نظم در پرده درى سخن راندهاند به سختى به باد انتقاد گرفته است .
كسروى در رساله «كار و پیشه و پول» به غلامعلى سیروس كه قبلاً كارمندش بوده تاخته و به هتاكى از وى یاد كرده است و تهمتها زده است، و درباره تقى تقوى مدیر مجله هراز نوشته است خوشرویى در كشور سعدى بلاى سر او بوده است .
این است سخن كسروى پایه گذار پاكدینى كه مخالفین خود را در نوشته هایش به زشتى یاد كرده و از تهمت و فحاشى تحاشى[12] نداشته است.
كسروى مدعى شد هر زمان كه خرافات در توده زیاد شده خدا كسى را برانگیخته و پیغمبر اسلام را به نام پاك مرد عرب نامیده كه با بت پرستى به مبارزه برخاست و از طرفی می گوید : [ ما با چهارده كیش به مبارزه برخاستهایم و من ازآن پیغمبرى كه فرشته ازآسمان براى او خبر آورد بیزارم اكنون كه مىخواهید نامى براى من عنوان كنید رهنما نامید] .
كسروى خود را چهارده مرتبه از مقام رسول اكرم (ص) برتر شمارده و صراحتاً دعوى پیامبرى را بیان داشته است.
در صفحات گذشته گفتار آقاى كیهانى را ذكر نمودم. كسروى در مجله پیمان شماره دوم سال دوم صفحه 143 سطر 11 نوشته است : [آقاى كیهانى از زنجان یادآورى مىفرمایند كه در «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» در صفحه 14 درحاشیه به جاى آقا میرزا محمد حسن شیرازى به غلط آقا میرزا محمد تقى نگارش یافته از آقاى كیهانی دوست سخنور و دانشمند خود خورسندى داریم و سپاسها مىگذاریم].
چنین مردى چون ابوالفضل كیهانی دهان به دروغ نمىآلاید و طرح ایشان در دین سازى در مغز كسروى جا گرفته و سپس به كارگرفته است[13] .
كسروى در مجله پیمان شماره دوم سال دوم پشت جلد مجله آگهى زیر را به چاپ رسانیده است :
[«اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید» بر هر یك از عشاق حكمت و عرفان علاقمندان به آثار علمى و ادبى فارسى لازم است كه یك جلد از این كتاب نفیس داشته باشند].
كسروى از سال چهارم پیمان داعیه خود را از پرده برون افكند آیا جاى شگفت نیست كه بر تصوف صحه نهد و بعد رد صوفیگرى نویسد آیا این یك بام و دو هوا نیست اگر نیست پس چیست؟
كسروى در رساله «پاسخ بدخواهان» منكر معجزه گردیده و گوید قرآن مىگوید زمین مسطح است و ستارهها را به آسمان كوبیدهاند.
( یكى ازكوشش هاى ما برانداختن این كیشها است).
آیا این گفتار ضد دین اسلام نیست خواننده ارجمند دقت فرمایند.
در رساله «روزبه پیمان» آذر ماه 38 كسروى مىنویسد از سال 1307 به حال دیگر افتادهام.
در رساله «عطسه به صبر چه ربط دارد» كسروى از رساله «ماشاءالله بر رد انشاء الله» اثر میرزا آقا خان كرمانى متأثر شده است .
در رساله «بدرالشریعه» شعر سروده است گفته است كه در اسلام حجاب نبوده است، در صورتى كه در مقدمه خود بر اثر منظوم امیر فیروز کوهی كسروى اثبات حجاب را نموده، این تغایر اندیشه از چیست ؟
در رساله «فرهنگ است یا نیرنگ» به نوشتههاى دكتر غنى در مورد حافظ سخت حمله كرده است .
در «ورجاوند بنیاد» و «خواهران و برادران ما» مشتمل بر 318 صفحه و این چهار مجلد كتاب آئین پاك دینى است .
این كتاب را یك بار به زبان معمولى و رایج ایران نوشت و مرتبه ثانى به زبان پاك[14] نوشت.
كسروى گوید این كتاب دیگر نخواهد شد ولى باشد كه به آن بیفزائیم .
[دین شناختن آمیغها و زیستن از راه خرد است .
دین شناختن شاهراه زندگانى است ].
درباره پیامبر كه فرشته از آسمان بیاید و پیام آورد چنین چیزى به یك باره دروغ است .
[یك برانگیخته باید با همه نادانیها نبرد و همه از آمیغها سخن راند.
روان با مرگ نابود نگردیده در جهان دیگرخواهد زیست. زمین را كسى دارد كه كارد.
زمین بهركاشتن و بهره برداشتن است .
باید از بد آموزیها جلو گرفت .
باید از وام خواستن بازایستاد باید كسى كه وام نپردازد كیفرش داد.
باید كشنده راكشت .
هر پسر 16 ساله زن تواند گرفت و 25 ساله باید گرفت.
باید زنا پویى دختر با پرگ از پدر باشد.
در آئین ما بیزارى و جدایى بین زن وشوى رو داد دوبار انجام شده و بازگشتهاند بار سوم نتوان گرفت اگر زن نازا باشد مرد را سزد كه او را رها سازد و یا نگهداشته زنى دیگر بگیرد.
زن بشوند نداشتن اولاد به علت شوى از او جدایى گویند و شوى دیگراختیار كند.
نام هاى دختران ستاره، خورشید، ماه، پروین اختیاركند .
كسروى گوید از فرود آمدن فرشته بیزارم و به میزان عقل رهبرى ایران و آسیا و جهان را به عهده گرفت آیا اگر میزان ِرهبرى، دانش است در ایام حیات وى دانشمندانى كه به مراتب از وى دانشمندتر بودند در ایران بالاخص در تهران بسر مى بردند و دركشورهاى غرب و در قاره هند مانند گاندى و نهرو از هر جهت برتر و والاتر ازكسروى بودند.
آیا افراد ایرانى درگذشته و حال خـِِرَد نداشتهاند ؟
آیا هر فردى ضمن بررسى ادیان و مذاهب نظریاتى یافت محق است كه دینى تازه عرضه دهد و اگر این روش با خرد سازش دارد این بى مقدار نیز محق است كه دینى تازه ارائه دهد.
چگونه امكان پذیر است كه كسى به راستى موحد باشد و به بقاى روح معتقد نباشد دریافتم این است كه اینگونه افراد به خدا و بقاى روح معتقد نمىباشند.
كسروى زبان دان بود نه زبان شناس و تاریخ دان بود نه مورخ و سخت دل بسته زادگاه خود بود و در این باب تعصب شدید داشت و كتاب «تاریخ هیجده ساله» و «تاریخ مشروطه» وى مؤید این نظریه است .
این ناچیز مورد توجه خاص كسروى بود و هیچگونه رنجشى فیما بین وجود نداشت .
كسروى به واسطه تعلق خاطر به تاریخ، نیت نهانى او این بود كه نامش ثبت در تاریخ شود و نامش جاودان ماند.
***
نقل از داعیان پیامبری و خدایی چاپ دوم – تهران – نشر آفرینش – سال 1399 خورشیدی – ویرایش و حواشی از مسعود رضا مدرسی چهاردهی
[1] . بابک = بابک خرمدین (صفر 223/ژانویه 838م) – رهبر جنبش خرمیان در نیمۀ نخست سده 3ق / 9 م – با وجود همه شهرت وی آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط می شود در مأخذ کهن بسیار اندک است. به نوشته مسعود بابک حسن نام داشت. مقارن آغاز جنبش نام ایرانی بابک (=پاپک) به معنای پدر را برگزید. خرمدینان یک فرقه مزدکی محسوب میشدند . گفتهاند خرمدینان اهل خونریزی و قتال نبوده اند و بابک جنگ و خونریزی را پیشه گرفته بود. (دائرة المعارف اسلامی ج 11).
[2] . مقنع = نام اصلی ابن مقنع عطا می باشد و برخی گفته اند هاشم بن حکیم، چون خودش را با نقابی از ابریشم سبز یا روپوش زرین می پوشاند مقنع لقب گرفت. پس از قتل ابومسلم ادعای پیامبری کرد اما توفیقی نیافت. به وسیله عاملان منصور دستگیر و در بغداد زندانی شد پس از رهایی به مرو بازگشت و با جدیت و پشتکار تبلیغ افکار خود می کرد و در این مرحله ادعای خدایی کرد. لباس سفید و پرچمهای سفید افراشت از این رو آنان را به عربی مبیضه نامیدند. متوفی 163 هجری.(نقل از تاریخ بخارا – ابوبکر محمد بن جعفر النرشخی ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصرالقبادی تلخیص محمد بن زفر بن عمر ، تصحیح مدرس رضوی انتشارات توس چاپ دوم 1363 شمسی).
[3] .مبیضه = یا سپید جامگان پیروان هاشم بن حکیم معروف به مقنع و چون لباس سپید می پوشیدند به نام مبیضه نیز خوانده شده اند.
[4] . مازیار= مازيار بن قارن يکي از اسپهبدان طبرستان است که تعلق خاصي به کيش زردشت و آداب ايراني داشت و بر معتصم عصيان کرد و معتصم عبدالله بن طاهر را از خراسان به دفع او فرستاد. عبدالله مازيار را بگرفت و به بغداد روانه داشت خليفه او را به ضرب تازيانه کشت و جسدش را در مقابل جسد بابک آويخت . سپس معتصم افشين را متهم نمود که با مازيار دست يکي داشته و در توطئه احياي دين مزدکي و خرمي با او شريک بوده است و به همين تهمت او را هم به سال 227 به حبس انداخت تا در زندان مرد. (تاريخ مفصل ايران تاليف اقبال ص 100).
[5] . حسن صباح = بنیان گذار دعوت و دولت اسماعیلیۀ نزاری در ایران . (تولد : اواسط دهۀ 440 ق – وفات : 26ربیع الآخر 518 ق / 12 ژوئن 1124 م ).
[6] . روحی = روحی کرمانی ، شیخ احمد بن ملامحمد (1273- 1314هـ. ق) ادیب و شاعر از مشاهیر بابیه که با وجود این به عنوان دعوی اتحاد اسلام فعالیت سیاسی داشت. مدتها در استانبول می زیست و در آن شهر با سید جمال الدین اسدآبادی آشنا شد. در شعر به روحی تخلص می کرد . کتاب «هشت بهشت» از اوست. (نقل از فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج 2 ص 1129). روحی داماد یحیی صبح ازل بود نقل از «باب کیست و سخن او چیست» اثر نورالدین چهاردهی – تهران- نشرآفرینش – چاپ دوم 1397 خورشیدی – ویرایش و حواشی : مسعود رضا مدرسی چهاردهی.
[7] . آخوند زاده = میرزا فتحعلی آخوند زاده متولد 1191 شمسی یکی از چهره های روشنفکری مشروطه است آخوند زاده در آثار خود گرایشات پر رنگ باستانی داشته «مکتوبات» (سه مکتوب) از آثار اوست. در سال 1274 هجری قمری رساله «الفبای جدید» را نوشت او الفبای کنونی را عامل عقب ماندگی ایران میدانست و در رساله مذکور پیشنهاد تغییر آن را داده است . او ابتدا معتقد به تغییر الفبا و پس از آن معتقد به تغییر کامل خط فارسی و طرز نگارش آن گردید . او هدف خود را از تغییر رسم الخط رسیدن ایران به ترقی می داند.
[8] . اخلاف = جمع خلف به معنای جانشینان،بازماندگان.
[9] . محمد رضا پهلوی.
[10] . قطران = قطران تبریزی : ( 495 ق ) شرف الزمان حکیم ابو منصور شاعر ایرانی. از اولین شاعران پارسی گوی آذربایجان، سبک او بیشتر به فرخی و عنصری گرایش دارد. از مبتکران سبک ارانی آذربایجانی.(نقل از دانشنامه دانش گستر ج 12 – ص 380).
[11] . امیر فیروز کوهی = سید کریم امیر فیروز کوهی شاعر و متفکر بزرگ معاصر متخلص به امیر و ملقب به سید الشعراء. (تولد : 1279 خورشیدی، وفات : 19 مهر 1363). (منبع : مشاهیر ادب معاصر ایران گرد آورنده علی میرانصاری دفتر اول تهران سازمان اسناد ملی ایران ص 469).
[12] . تحاشی = پرهیز کردن – خودداری کردن.
[13] . رجوع به صفحات آغازین فصل کسروی شود.
[14] . زبان پاک زبان اختراعی کسروی. (م.رضا)