Info@razdar.com
شماره مقاله 644
پس تخییر قهری ادایی پیدا می شود نه تخییر شرعی آمری ،چون كه نزد محققین از فقها شرط استقبال قبله در نماز و غیره شرط علمی است نه شرط واقعی پس در وقت تعذر علم آن شرط به كلی ساقط می شود .
به این معنی كه واجب است تحصیل علم به قبله برای نماز و ذبح و دفن و احتضار و هر واجبی در وقت تعذرش وجوبش تمام می شود.
پس نماز مشروط به وقوع الی القبله نیست تا آن كه در غیر قبله نماز باطل گردد بلكه علم به قبله یك واجبی است مقترن یا مقرون به وجوب نماز وقتی كه آن واجب به سبب تعذر ادا ساقط شد وجوب نماز بدون هیچ شرطی به جای خود باقی می ماند و اگر بر جاهل به قبله چهار نماز واجب باشد لازم آید كه در احتضار شخص محتضر را هر آنی به سمتی بگردانند ! و در دفن میت هم همین محذور هست ! و در ذبیحه لازم آید حرمت خوردن آن گوشت زیرا باید همۀ ذبح روبه قبله باشد و تبعیض ذبح به چهار سمت كافی نیست زیرا در آن وقت یقیناً تمام ذبح رو به قبله نشده پس یقیناً حرام خواهد بود و لازم آید در قربانی حج و هر قربانی واجب كه واجب باشد كشتن چهار گوسفند هریك به یك سمتی آن گاه گر چه واجب ادا شده امّا خوردن گوشت هر چهار حرام است به دلیل شبهۀ محصوره.
و این نكته كه در فرق میان شرط علمی و واقعی گفتیم خیلی مهم و كثیر الجدوی است باید به تدقیق پیدا كرد حال هر شرطی را از ادلۀ اشتراطش و معین كرد كه این شرط از شروط واقعیه است یا از شروط علمیه و این تدقیق و موفق شدن به احراز واقع هم نعمت بزرگی است كه نصیب عموم دانشمندان نخواهد شد هر كه را نصیب شد باید قدرداند و به كار برد و علامت نصیب شدن آن است كه دردل خودش شك و دغدغه نباشد و مطمئن باشد به این دانش و تمیز خود.
پس این نكته را نیز باید ملتفت شد كه شرط علمی بودن قبله در نماز منافی با اهمیت اعتقاد به قبله و ملكۀ توجّه به قبله نیست.
شاهد دیگر برای اهمیت امر قبله آیۀ آینده است كه :
آیه 144 – قد نری تقلب و جهك فی السّماء (ای عندنا اوفی باطنك او فی مرتبة تعلو وتحیط بمرتبتك و هو ظرف اما لنری او لتقلب او لوجهك) فلنولّینّك قبلةً ترضاها (برضاك الجسمی لحب الوطن او الروحی لعلو الهمة) فولّ وجهك شطر المسجد الحرام و حیث ما كنتم (من الارض او من الحالات ) فولّوا وجوهكم شطره (الی جهتة) وأنّ الذین اوتوا الكتاب (آمنوبه تحقیقاً) لیعلمون أنّه (تحویل القبله او امرها او شطره ) الحقّ من ربهم (ظرف للحق او خبر ثان لان )و ما الله بغافلٍ عمّایعلمون(یعملون).
آیه 145 – ولئن اتیث الذین اوتوا الكتاب (ولم یومنوا به او آمنوا به ایماناً ظاهراً نفسانیاً من غیر تعمق) بكل آیةٍ (اقترحوها) ما تبعواقبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم (و هم النصاری و من والاهم ) بتابعٍ قبلة بعض (و هم الیهود و من والاهم) ولئن اتبعت اهواء هم (فالجمع لله لافتراق لالمحض التعدد) من بعد ما جاءك (فی الباطن لشخصك او فی الظاهر لك و لامتك ) من (اسباب ) العلم انك إذاً لمن الظّالمین (علی نفسك او علی العلم الذی جائك او علی الحق الواقعی اوعلیهم لعدم انتظام امرهم حینئذ لتفرق آرائهم و تضادها و عدم استقرار رأیهم علی امر واحد فینتظم).
گاهی می بینیم كه تو روی خود را از هر سو برگردانیده متوجّه به آسمان می شوی برای خواهش قبلۀ حقیقی پس ما نیز به تمام قوا تو را به یك قبله ای بر گردانیم كه بپسندی آن را پس برگردان از هر سو روی خود را به سوی مسجد الحرام و هر جا كه باشید برگردانید روی خود را به آنجا و اهل كتاب نیكو می دانند كه این تحویل قبله و خصوص این قبله حق است از جانب خدا (و برای پیغمبر خاتم باید بشود كه در شریعت خود به دو قبله نماز خوانده باشد و این نشانۀ خاتمیت است ) و خدا غافل از عمل های شما نوع بشر مؤمن و كافر نیست .
و اگر برای اهل كتاب هزاران معجزه آری چه معجزۀ دلخواه آن ها و چه غیر دلخواه نخواهند تابع قبلۀ تو شد تو نیز تابع قبلۀ آن ها نخواهی شد . طمع خام در تو می بندند و خود آن ها نیز مختلف القبله اند نه یهود به قبلۀ نصارا می گراید و نه به عكس و اگر تو پس از اسباب علم در امر قبله به هوای نفس اهل كتاب رو كنی ظلم به خود و به امتت و به دین خدا كرده خواهی بود.
و باید دانست كه مراد از فولوا وجوهكم قصد و نیت تولیة الوجه است با فعل تولیه اگر تولیه حاصل نباشد و اگر تولیه حاصل بود همان قصد و نیت كافی است مانند آنكه كسی پیش از نماز هم رو به قبله ایستاده بود و اگر كسی گوید حیثما اطلاق و عموم دارد یك صورتش هم بودن در خود مسجد الحرام است پس لازم آید تحصیل حاصل .
جوابش همان ارادۀ قصد و نیت است كه گفته شد و فقها فرموده اند كه : بر كسی كه در مسجدالحرام باشد واجب است توجّه به اصل كعبه والّا نماز باطل است .
پس شهر مكّه قبله است برای شخص خارج از مكّه و مسجد قبله است برای كسی كه در مكّه در خارج مسجد باشد و خود كعبه قبله است برای آن كه درمیان مسجد باشد و لفظ شطره دلیل است بر آن كه قبلۀ واجب سمت است نه محازات حقیقی با خود مسجد الحرام یا مكّه یا كعبه.
تفسیر کیوان
عباس کیوان قزوینی