Info@razdar.com
شماره مقاله 647
در این آیه چهارده اشاره است به اهمیت قبله :
1 .تقلب وجه كه به معنی شدت اضطرار پیغمبر است در امر قبله.
2 . نولینك به صیغۀ متكلم مع الغیر یعنی ما با تمام اهمیت و به تمام قوا و همۀ وسایط و وسایل كار قبله را به زودی انجام خواهیم داد.
3 . ترضیها و رضای هر كسی به قدر مرتبۀ ذات اوست و همین دلیل است بر بیان سابق ما كه گفتیم قبلۀ هرپیغمبری صورت نمایندۀ مرتبۀ ذات شخص او با مراتب ذوات امّت اوست و هیچ نمایندۀ آشكاری برای باطن نبوت انبیا مانند قبلۀ آن ها نیست .
4 . ولوا وجوهكم یعنی از همه جا باید رو گردانید و نومید شوید كه دیگر قبله ای بهتر از این برای شما نخواهد بود .
5 .مسجد الحرام كه مناسب قبله در نماز سجدگاه است و بهترین مسجد ها مسجد الحرام است و نماز در آنجا برابر صد هزار نماز در غیر آنجاست .
6 .حیثما كنتم یعنی اگر چه در نفس بیت المقدس باشد باید در نماز پشت به آنجا كنید و رو به مسجد الحرام.
7 .انه الحق من ربهم كه معلوم می شود در ادیان سابقه خدا علامت پیغمبر خاتم را دو قبله بودن بیان فرموده و آن ها را دعوت به این نشانی نموده كه درهر پیغمبری دیدند او را خاتم بدانند و آن ها در انبیای بنی اسراییل و در شخص عیسی و خلفائش چنین چیزی ندیدند و در محمد (ص) و در اسلام دیدند.
8 .ما الله بغافل مفهومش آن است كه اگر رو به غیر این قبله عبادت كنید خدا هیچ نظر به شما و عبادت شما نخواهد داشت چنانكه گویا به یاد شما نیست و مراد از غفلت بی اعتنایی و نارضایی است .
9 .بكل آیة ماتبعوا كه منتهی مذمت آن هاست برای ترك این قبله .
10 .ما انت بتابع كه مانند تصریح به مفهوم است بعد از منطوق متضمن آن و این نحوی از تأكید است.
11 .و ما بعضهم كه دال است بر این كه افتراق هر دینی از دین دیگر منوط به امر قبله است و عصبیت ادیان نیز در باب قبله است و محال است كه دو دین با هم در امر قبله سازگار شوند.
12 .من العلم یعنی امر قبله جای علم است و امر سهلی نیست كه به ظن اكتفا شود .
13 . لمن الظالمین با آن كه نسبت ظلم به پیغمبر پاك نمایندۀ پاكی خدا نتوان داد پس این نسبت ظلم نه توهین پیغمبر است بلكه منتهی تجلیل امر قبله است .
14 .اذاً یعنی فقط در امر قبله این تأكید است كه ما نسبت ظلم به تو می دهیم و در غیر امرقبله اگر هم تابع اهوای مردم شوی پاس احترام تو نمی گذارد كه نسبت ظلم به تو داده شود و احترام قبله همان احترام تو است زیرا حقیقت وجود تو و امت تو در قبلۀ تو نمایان است چنانكه حقیقت معرفة الله نیز برای تو و امت در همین قبله نمایان خواهد بود .
پس این قبله نه تنها قبلۀ نماز شماست بلكه قبلۀ توحید شما و اندازۀ معرفت شماست خدا را كه در وسط همۀ معارف یعنی محیط بر همۀ آن ها واقع شده .
و باز برای اهمیت قبله می فرماید :
آیه 146 – الّذین اتیناهم (بعنایة رحیمیة خاصة فاثبتنا فی قلوبهم لا انهم اوتوا بایتاء عام رحمانی غیر متجاوز من آذانهم ) الكتاب (اللام لتعظیم او للعهد الذهنی) یعرفونه (ای الكتاب او محمداً اوامر القبلة عرفاناً لاریب فیه)كما یعرفون ابناء هم (لا آبائهم فان معرفة الاب ظن حاصل من الرسم و العادة لااساس لها و معرفة الابن من المشهودات ) و إنّ (لكن) فریقاً(بعضاً) منهم (یمكن الاستخدام بارجاع الضمیر الی الذین اوتوا لا الی الذین آتیناهم تجلیلاً وصوناً لهم من الكتمان)لیكتمون الحق (المعلوم لهم )وهم یعلمون(ذو وعلم فكتمانهم مستبعد غایة الاستبعاد و منكر عظیم ینبغی تحذیرك من هذا المنكر بقولنا).
آیه 147 – الحق (ای هذا الحق اوكلما حقاً فهونازل) من ربك فلاتكوننّ من الممترین (فیمانزل والامتراء مقابل العرفان فالحق امّا خبر لمبتداء محذوف و هو امرالقبلة او مبتدء لمابعده و هوالظرف او لخبر محذوف یتعلق به الظرف و هونازل).
آیه 148 – ولكل (منكم او من البشر او لكل شیئی ) وجهة (قبلة ذاتیة ساریة من ذاته الی صفاته و منها الی افعاله و هی نشأة ذاته و سنخ ماهیته و نحوة وجوده و هی تظهر و تؤثر فی ارادته و مهویاته لامحالة و لاتغیب و لاتضل و لاتتبدل و لاتشتبه بغیرها فهی تعبد قهراً و تطلب علناً و سراً) هو(ای ربك او كل او وجود الوجهة و سنخها) مولّیها (من بین الوجهات الاخر بالادبار الیها و الاقبال الی كل او الی نفسه ) فاستبقوا (تتبعوا تجدوا) الخیرات این ما تكونوا یأت بكم الله جمیعاً (حال مقدرة) انّ الله علی كل شی ء قدیرٌ.
كسانی كه كتاب آسمانی به آن ها داده ایم می شناسند محمد (ص) را یا برگشتن قبلۀ او را در یك نماز به دو سمت چنانكه پسرانشان را بشناسند و همانا بعضی از آن ها كتمان حق می كنند با آن می دانند.
امر قبله حق است از جانب خدای تو پس مباش از شك داران .
وبرای هر كسی وجهه و قبله ای است كه خدا بر می گرداند آن قبله را برای او پس زود بگردید و پیدا كنید خوبی ها را و از هم بربایید هرجا باشید خدا شما را خواهد آورد به یك جا زیرا خدا بر همه چیز قادر است .
یعنی رو به هر قبله باشید در نزد خدا همه یك رو و همه یك سو خواهید بود و در هر جا از هم دور افتاده باشید خدا شما را در یك محشر (مجمع ) جمع خواهد كرد.
و در این لفظ جملۀ لكل وجهة تصریح است به آنچه سابقاً گفتیم كه قبلۀ هر امتی سمت باطنی ذات آن ها و مرتبۀ وجود آن ها ست و لفظ وجهه هم وزن قبله در باطن است و قبله در ظاهر یعنی چیزی كه روی دل به سوی اوست وجهۀ آن شخص است و چیزی كه روی بدن به سوی اوست قبلۀ آن شخص است باز وجهه هم وزن و به معنی بغیه است یعنی مطلوب اصلی ذاتی هر كسی وجهۀ او و بقیة اوست . و این آیه را عرفا در خیلی مطالب شاهد می آورند به اندازه ای كه حكم مثل پیدا كرده نزد آن ها و وجهه را به معنی وجه الله الی كل من الخلق للافاضة علیه بلاواسطة المبادی العالیة المقررة می گیرند و می گویند كه وجه افاضی حقیقت وجود به مراتب وجود دو وجه است:
یكی عام كه از راه وسائط و مبادی است به قانون امكان اشرف.
پس فیضی كه به انزل مراتب می رسد باید بگذرد از همۀ عوالم عالیه از عقول و نفوس تا برسد به آن انزل و همه خبردار شوند بلكه امضا هم نمایند و این قانون ربوبیت كبری است .
و دیگر خاص كه خدا را با هر ذره راهی است خاص به آن و احدی از آن راه خبردار نیست .
پس عرفا وجهه را در این آیه تفسیر به آن وجه خاص می نمایند و تنوین را نشانۀ خصوصیت می گیرند ای وجهة خاصة به غیر الوجه العام و فیها لایجیئی التفاضل والاحتیاج.
و ما گفتیم كه امر قبله اشاره به آن وجه خاص است .
و اگر نظر به مصطلح عرفا ننماییم مراد این است كه هر كه در واقع روی دلش به سمتی باشد و برای چیزی (مقامی یا كاری ) آفریده شده باشد اگردر این عالم هزاران انقلاب برایش دست دهد باز خواهد به همان مطلوب ذاتی رسید و تغییر ممكن نیست و نیز در موردی مثل می زنند برای آن كه حاجت به تربیت و مربی ظاهری نیست . همان وجهۀ باطنی بهترین مربی است و كار خود را دیریا زود خواهد كرد و ضمیر هو را هم راجع به ربك می توان گرفت و هم راجع به كل یعنی خود هركسی مولی وجهۀ خودش است یعنی وجهۀ هر كسی از باطن ذات او پیدا شده و خارج از ذات و به گزاف نیست وجهۀ هر امتی قبلۀ مخصوصۀ آن هاست یعنی خدا هر قبله ای ر ا كه قرار داد برای یك امتی كاشف است از این كه وجهۀ باطن آن امت همین قبله بوده و خود آن ها غافل بودند و پس از انكشاف حقیقت بعد از مرگ اضطراری یا اختیاری خواهند دانست كه قبلۀ آن ها به اقتضای ذات آن ها بوده و امر خدا به گزاف نبوده و این مطلب بزرگترین تجلیلی است برای قبله .
پس امر خدا به قبله مانند سوق امت است به سوی اوطان ذاتیۀ آن ها و انحای خاصۀ وجود آن ها.
و لذا در آیۀ آتیه می فرماید كه از هر جا حركت كنی باید روكنی به مسجد الحرام و حقیقت مسجد الحرام مرتبۀ ذاتیۀ هر شخصی و هر قومی است[1]كه نحوۀ وجود آن مرتبه بر غیر آن ها حرام است به حرمت تكوینی یعنی ممكن نیست كه غیر آن ها به آن مرتبه درآید و آن ها خواهی نخواهی به آن مرتبه خواهند درآمد.
پس بهتر آن كه به اختیار هم رو كنند و جهت تكرار این آیه در یك جا متصل به هم ،همین تأكید بیان امر واقعی است كه می فرماید:
آیه 149 – و من حیث خرجت (الی السفر) فول وجهك شطر المسجد الحرام وانه (ای الامر بالتولیه او الشطرفانه الوجه الخاص) للحق من ربك و ما الله بغافل عما تعملون (من الفعل و الترك و من النیة والعمل ).
آیه 150 – و من حیث خرجت فولّ وجهك شطر المسجد الحرام و حیث ماكنتم فولّوا وجوهكم شطره لئلّا (متعلق بولوا و غایة له و تحذیر ای ان لم تولوا شطره ) یكون للّناس علیكم حجّة الا الذین ظلموا منهم (فهم وان ولیتم وجوهكم یحاجونكم ظلماً فان الاستثنا من النفی اثبات ) فلا تخشوهم (ای الناس جمیعاً اعم من الظالم و غیره) و اخشونی (اعادة مفهوم النهی لوجود صفة الخشیة فی كل احد فالنهی عن متعلق امر بمتعلق اخر) ولاتمّ نعمتی علیكم (من الوجه العام و من الوجه الخاص) ولعلكم تهتدون (الی وجوهكم الخاصة فتسغنون عن الوسایط و تشتغلون بالله وحده و هذا اخر كمال البشر).
آیه 151 – كما (متعلق بولّوا) ارسلنا فیكم رسولا منكم یتلوا علیكم ایاتنا ویزكّیكم و یعلّمكم الكتاب و الحكمة و یعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون.
از هر جا كه بیرون روی به سفر روكن جانب مسجد الحرام كه آن جانب حق است برای تو (یعنی ثابت است از جانب خدای تو ) و خدا غافل از عمل شما نیست یعنی از مسجد الحرام شما ناظر است به عمل های شما.
و افق مبین هر كسی وجهۀ او و قبله او و مسجد حرام اوست یعنی خدای او از مقام غیب رو به او آمده تا آنجا كه نور خدایی از آن افق بر او آشكار شده و او نیز از هر جای عالم طبیعت كه در آنجاها گم شده بود بخواهد رو به خدای خود برود باید رو به همان افق مبین (وجهه و قبلۀ خود ) كند تا خدا را آنجا ببیند و خدا نیز او را و عمل او را در آنجا خواهد دید و به مناسبت دیدن او خدا را در آنجا و دیدن خدا او را در آنجا خدا تكرار فرموده این جمله را دریك جا متصل به هم پس یكی از این ها راجع به دیدن خداست او را درمسجد الحرام و یكی دیگر راجع به دیدن اوست خدا را در مسجد الحرام .
و هرجا باشید شما برگردانید روهاتان را به جانب مسجدالحرام (یا جانب پیغمبر یا جانب خدا ) تا این كه نباشد مردم را بر شما حجتی مگر ظالمین از مردم كه بی جهت آغازاحتجاج می كنند به وضع شیئی در غیر موضع یعنی تعیین قبله حجت بالغه است و برای كشف واقع و استبطان واقع بهترین دلیل است .
پس مترسید از مردم و از من بترسید (یعنی رو به غیر من مكنید و رو به من كنید و ناظر به امر و نهی من باشید) و بازتعیین قبله برای اتمام نعمت من است بر شما كه شاید راه یابید (به آن قبلۀ بزرگ عالم كه حقیقة الحقایق است و راه به سوی او از دل شماهاست و این امرقبله تالی رسالت پیغمبران است در وجوب علی الله و در نفع كلی بخشیدن به شماها).
پس این تعیین قبله مانند فرستادن ماست در میان شما پیغمبری را از جنس بشریت شما (نه از ملك كه شما وحشت كنید و انس به او نگیرید و او نیز به جهت ناجنسی با شما نتواند درست تلاوت آیات ما را بر شما كند) و تزكیه كند یعنی پاك كند شما را از اخلاق رذیله و نقایص بشری و بیاموزد به شما كتاب و حكمت را (یعنی خفی و جلی را و اجمال و تفصیل را ) و بیاموزد به شما چیزهایی را كه ممكن نبود به قوۀ بشری آن ها بدانید.
پس امر قبله با این كه یك حكم كوچكی از احكام دین به نظر می آید در واقع اساس مهم دین است . لذا خدا این یازده آیه را متصل به هم در تجلیل و تعیین و تأكید قبله فرموده.
و می توان همین مالم تكونوا تعلمون را اشاره به قبله گرفت یعنی شما در این عالم طبیعت كه استار غفلت روی دل شما را گرفته نمی توانید وجهۀ ذاتیۀ خود را یافته رو به او روید مگرآن كه دست رسای پیغمبر آن پرده ها را پس كند و وجهۀ ذاتیۀ شما را به شما بنماید . و اگراین پیغمبر نبود محال بود علم و هدایت شما به وجهۀ ذاتیۀ خودتان و صورت آن وجهۀ ذاتیه همین قبلۀ معینه است كه پیغمبر به شما نشان می دهد پس قدر پیغمبر را و قدر این قبله را بدانید و قدر خود را نیز در این قدردانی ها بدانید و ازاین راه های باز شده به روی شما و برای شما به سوی من بیایید و در همین راه ها كه راه مخصوص شماست به سوی من و راه مخصوص من است به سوی شما مرا یاد كنید تا من نیز شما را در همین راه ها و به این راه ها یاد كنم و شكر مرا كنید كه این راه ها را به روی شما گشودم و كفران مكنید به این كه قدر ندانید و یا به این كه از این راه ها پس از وضوح نیایید به سوی من و لذا به فای تفریع می فرماید :
آیه 152 – فاذكرونی (فی ضمن العبادت حتی تعلموا بل تروا انی ) اذكركم (دائماًً) واشكروالی (علی دوام ذكری ایاكم) و لاتكفرون (تأكید لامر الشكرباعادة المفهوم او تأكید للامر بالذكرباعادة مفهومه ای لاتسترونی علیكم ولاتنسونی ولاتذهبو بی عن خواطركم فانی شهید علیكم).
در عطف شكر بر ذكر كه شائبۀ عطف تفسیر دارد اشاره به این است كه شكر خدا همان ذكرخداست در قبله و در وجود پیغمبر و تكفرون به كسر نون است زیرا نون وقایه است و یای متكلم بعد از نون وقایه بوده و حذف شده برای مراعات سجع یعنی مرا مپوشانید بر خودتان مانند آن كه كسی روی آینه را بپوشاند كه دیگر خودش را در آن نخواهد دید پس بر ضرر خودش خواهد شد و این به حسب معنی لغوی كفر است كه پوشاندن باشد اما به معنی اصطلاحی.
________________________________________
[1] . اطلاق مسجد برمراتب وجود براي پذيرفتن ماهيت آن مرتبه است نحوۀ وجود خاص به آن مرتبه را و همين پذيرفتن اطاعت تكوينی و سجدۀ حقيقي است و آن مرتبه محراب اين سجده است كه در آنجا ماهيت با انحاي عدمش كه شياطين اويند مي جنگد وطرد آن ها را مي كند و همين وجه تسميۀ محراب است كه شياطين در محراب هر نمازي حاضرند براي منع مصلي از سجده و همين است طارد بودن نحوه وجود انحاي عدم متصورۀ در آن مرتبه را و مي توان حرا م را اشاره به وجوب وجود گرفت كه حاصل مي شود از حرام شدن انحاي عدم به سبب تابش و تنزل نحوه وجود از مقام عالي حقيقت وجود به آن مرتبه پس حرمت عدم با وجوب بالغير در آن نحوۀ وجود متلازمند فلا بوجد شيئی الا بعد ان يجب وجوده اي يحرم عدمه . پس مسجد بودن هر مرتبه از جهت وجوب وجود است و مسجد الحرام بودن از جهت حرمت و طرد انحاي عدم است . منه
تفسیر کیوان
عباس کیوان قزوینی