Info@razdar.com
ملاقات پسران یحیی صبح ازل با براون
– نویسندۀ نقطة الکاف (حاج میرزا جانی)
– توبه نامۀ باب در کتاب کشف الغطاء
– شیخیۀ کریم خانی
– سید باب همدرس سفیر تزار در جلسۀ درس سید رشتی بود
– افکار قیامت توسط باب
– وعدۀ حجت به پیروان خود حکومت مصر و دیگر بلاد را
– عقاید و احکام بابیه
– شرافتِ عدد نوزده در نزد بابیه
– نگارش کتاب بیان حاصل اختلاط علوم غریبه و طرز تفکر تورات (تفکر یهود) و اختلاط آن با افکار غربی
– اختلاط آن با افکار غربی
– خواستگاری ناصرالدین شاه از قرة العین
– بابیه در فکر پناهندگی به روسیه
– استنساخ نسخ بابیه توسط کنت گوبینو سفیر فرانسه در ایران
– حبس طاهره قرة العین در منزل محمود خان کلانتر در تهران
– نقش امیرکبیر در حفظ تشیعه در ایران
– روزۀ طاهره قبل از مرگ
– علی محمداً بقیة الله در اذان
کتاب «نقطة الکاف» تألیف حاج میرزا جانی کاشانی به وسیله برون در لیدن چاپ شد تاریخ هشت سال در امور بابیه است برون صحبت ازل جانشین باب را دریافت و پسران صبح ازل به اسامی زیراست :
عبدالعلی – رضوانعلی – عبدالوحید – تقیالدین که همه آنان در جلسه ملاقات صبح ازل با برون حضور داشتند .
در صفحه 209 از این کتاب نوشته شده که باب مراد آن حضرت آن بود که خبر قائمیت ایشان به مردم برسد و در صفحه 146 گوید که حضرت قائم همان حضرت امیر است و مراد از خمس و زکات اقرار به مالکیت آن جناب است و مراد از صوم[1] کف نفس[2] است از آن چه که خلاف رضای آن حضرت است و مراد از حج طوف[3] در مشیت و اراده او است و مراد از بیت الله جسم شریف آن حضرت است تمام اموال از خود نقطه (باب) است جمیع مایملک مال آن ولی عصر است مراد از قیامت قائم «باب» جمیع مردم غلام آن حضرت و جمیع زنان کنیز او هستند به حرف های مردم گوش نکنید جمعی رفتند به بدشت و هرزگی کردند، رأیت یمانی مراد آن حضرت است مراد از ماهیت حسینی جناب قدوس است رأیت طالقان مراد طاهره است رأیت سفیانی ناصرالدین شاه است مراد از قائم که رجعت رسول الله است همان قدوس است. در صفحه 138 آمده: شیخالاسلام هیجده عدد چوب به پای حضرت زدند مراد حروف حی می باشند .
در کتاب «قاموس ایقان» به قلم اشراق خاوری نوشته شده است: زیارت نامهای برای حضرت عبدالعظیم از طرف باب نوشته شده است .
در «مائده آسمانی» جلد 5 اثر اشراق خاوری نوشته شده است :
میرزا آقا خان کرمانی نوشته که به دیدار بها رفته پرسشهائی کرده پاسخی نداد نزد ازل رفته پاسخ داد لذا به وی گرویدم .
در «یادداشتهای قزوینی» جلد هشتم نوشته: حاج میرزا هادی دولت آبادی با بهاء و صبح ازل ملاقات کرد و فرزندانش حاج میرزا یحییٰ و حاج میرزا علی همراهش بودند و «فصلالکلام» را در رد بهائیه نوشت .
ازل دعوی من یظهری کرد منظور باب از من یظهرهالله و بقیة الله حجة بنالحسن (ع) بود .
حاج میرزاجانی مؤلف «نقطة الکاف» به وسیله ملاحسین بشروئی به بابیت گروید و بعد از سوء قصد به ناصرالدین شاه کشته شد. در ایام بها میرزا حسین همدانی تلخیص کتاب را «تاریخ جدید» نامید . میرزا ابوالفضل بر رد کتاب «نقطة الکاف» به دستور عباس افندی کتاب «کشفالغطاء» را نوشت عباس افندی دستور داد به سید مهدی که عمه زاده میرزا ابوالفضل بود با شیخ محمد علی قائنی کتاب را به پایان برسانند و توبه نامه باب در آن ثبت است .
ملاصادق خراسانی که از شاگردان سید رشتی بود به دستور باب نزد حاج محمدکریم خان رفت و او را دعوت به بابیه کرد .
وفائی شوشتری در رساله «نجم ثاقب» نوشته است :
شیخ احمد احسائی خوب رفته است اما برگشتش خالی از خلل و ختلی نیست نقصش آن بود که حضرت سیدالشهدا (ع) را به بعضی از مریدان خاص خود نشان داده سید علی محمد باب را خودم دیدم که رفته بود لیکن به خودی خود رفته است و نتوانست برگردد فاسد و ضایع شد و وجود او مایه فساد در عالم گردید .
کیوان قزوینی در جلد دوم کیوان نامه نوشته است: در همدان محله امامزاده یحییٰ مسکن میرزا باقر رئیس شیخیه بود بالای درب خانهاش نوشته بود ( ورفعناه مکاناً علیاً ).
در رازگشا صفحه 225 کیوان قزوینی نوشته است :
از شیخیه کریم خانی شنیدم که عوض نبات صوفیان که جزئی از لباس سرکار آقا یا قدری از مدفوع آقا خشکانیده در یک کیسه پاک ریخته حرز خود می کنند و در خواب و بیداری از خود جدا نمیکنند که شاید در خواب مردند آن سبب آسان جان دادن شود و در مرض سخت و در احتضار هر ذره از آن می خورند یا خشک کرده مانند حب و یا آب کرده مانند شربت می آشامند. این همه صفا و سادگی مریدان را رهبر دینی در دادگاه عدل الهی چه پاسخ دهند و آیا سزاوار این کارها می باشند .
در مجله شرق ارگان کمیسر خارجی شوروی تحت عنوان ( یک روحانی سیاسی در اوت 1924 و 1925 ) منتشر گردید :
کینیاز دالگورگی سفیر تزار در ایران این مقاله را نوشت که خود او به لباس روحانیت درآمد و بابیت و بهائیت را او بنا نهاد و نوشته است که قونسول روس عکس دارکشیدن باب را در تبریز کشید و اولین معبد بهائیان در عشق آباد به نام « مشرق الاذکار » ساخته شد.
سفیر روس نوشته است :که میرزا حسین علی و میرزا رضا قلی و میرزا یحیا که از نوکران میرزا آقاخان نوری بودند به استخدام دالگورگی سفیر روس درآمدند .
سید باب همدرس سفیر تزار در جلسه درس سید رشتی بودند و باب غلیان حشیش می کشید مادر سید باب رقیه معروف به خانم کوچک بود و از اهل شهر کازرون بود. خانواده ، سید باب را از منزلش طرد کردند .
باب گفته است بعد از این جهان قیامتی نیست پل صراط و حوریان را مزاح تلقی کرده است و کره خاکی را پایدار میداند و درباره انسان گوید که فناپذیر نباشد در جنگ زنجان زنان اسلحه به دست گرفته و از لوله آهن دو توپ ساختند و برای شهادت معشوقه های خود اشک نمی ریختند و اسرا را با یک دست از تیر آویخته و کباب می کردند .
حجت در جنگ به یکی از پیروان خود وعده حکومت مصر و به دیگران وعدۀ تصاحب دهات و شهرها می داد. بعد از قائلۀ زنجان بابیه تا هیجده ماه حرکتی نکردند در سنه 1852 م بابیه دستههای چهل نفری تشکیل داده در خانه سلیمان خان که پدرش سر مهتر عباس میرزا بود جمع می شدند و در این خانه همه قسم اسلحه به دست آمد و در شکارگاه که به ناصرالدین شاه سوء قصد کردند چهار تن جلو شاه آمده یک نفر به نزدیک اسب شاه شد و به شاه تیراندازی کرد گلوله به اندازه کمی ران شاه را مجروح کرد و بعد خنجری به دست گرفته به شاه حمله کرد که این شخص به قتل رسید دو تن دیگر مجروح شدند و دستگیر شدند و نفر چهارم از دیوار توانست فرارکند روز بعد ده عدد توپ به عنوان سلامتی شاه شلیک گردید و روحانیون و اعیان به چادر شاه بار یافتند و هفت شبانه روز در تهران چراغانی کردند و بدین سبب ده تن از بابیه را به قتل رسانیدند .
قرةالعین را که رسوله میگفتند چند سال زندانی بود و تبرا از بابیت ننمود .
«مقالات» اثر میرزا فتحعلی آخوندزاده در 55 صفحه است و نقل کرده که: باب گوید موجود حقیقی خالق کاینات مثل آفتاب از نور مطلق است و نورش در بعضی افراد تجلی خواهد کرد و همان جسم محل تجلی نورش شده به واجبالوجود مظهر است .
سید باب مظهر و مرآت نور آفتاب بود بعد از زوال جسمش مظهرهای دیگر از قبیل ملاحسین بشرویی و ملامحمد علی زنجانی و سید یحیا و قرةالعین هر یک مروج و مکمل دین باب بودند و حالا میرزا حسین علی مازندرانی است بعد از زوال جسم او باز مظهر دیگر پیدا خواهد شد تا زمان نامتناهی و هرگز کره زمین از مظهر خالی نخواهد بود .
باب گوید سه زن می توان گرفت دختر خواهر و برادر را مجاز نیست به زنی گیرد . حجاب منسوخ شده نسبت به همدینان گشاده رو اما با مغایران دین مستور شوند شرب مسکرات جایز اما بها جایز نمیداند. مأکولات گوشت حیوانات از قبیل گوشت خوک و سگ حلال است و به هیچ یک حکم نجاست نتوان داد .
شستن موضع بول و غایط به منظور لطافت امر مستحب نه به منظور نجاست است .
اگر مردی که زن دارد با زنی زنا کند زن وی اجازه دارد که با مرد اجنبی زنا کند رضای خاطر زانی و زانیه شرط است اما به اجبار حرام است .
زن غیر معقوده[4] با مرد مجرد با رضای طرفین جمع شوند و اجرا صیغه متعه لزومی ندارد .
سلطنت روی زمین مخصوص باب است .
و مردم بین خود وکلا تعیین نمایند ، تا قانون مساوات از طرف وکلا او تعیین شود .
روح امری باشد موجود اما دیده نشود .
بعد از مرگ جسم به مرتبه مقام اثبات است اگر دیانت باب را نپذیرفت در مقام نفی است و در مقام تاریک سیر میکند تا در دوره دیگر به این عالم رجوع کند و حق را بفهمد .
کل اعمال از روزه و نماز و خمس و زکات و حج از پیروان این دین ساقط است اما زیارت بیت باب ] در [ شیراز که محل تولد ]وی[ در شیراز بود برای توانگران واجب است . جهاد در دین بابی نیست آدم کشتن و دزدیدن اطفال برای تربیت حرام است. ادعای خاتمیت را باب بدعت شمرده است .
نشانه علمای بابیه مانند درویشان عمامه کوچک است .
مطالب زیر از تقریرات سیاح که همان عبدالبها است :
باب به خرق عادات اعتقاد داشت یا نه این امر مجهول است .
اما بهاء اظهار معجزه می کند ولی به شرطی که وکلا کل افراد کره زمین در یک جا جمع شوند و تعهد کنند که اگر معجزه کند قبول دین کنند هر معجزه که وکلا به خواهند ظاهر کند و اما درباره ربا سود برده یک بیشتر گرفته شود حرام است مراعات فقرا بر اغنیا واجب باشد .
عدد نوزده شرافتی دارد و در هر روز نوزده رکعت نماز واجب است اما اکنون موقوف است و نباید اجرا کرد .
هیچ کس از بابیان امروزه موظف به اجرای نماز و روزه نیست بعضی را عقیده برآن می باشد که باب پیرو مسلک مادی بوده و اغلب احکامش با افکار کمونیستها برابر میباشد اما باید دانست کسی که برای حضرت عبدالعظیم زیارتنامه نوشته و برای خود قدرتی فوق تصور معتقد است که حق آنست کسی که به علوم غریبه سخت پابند و دل بسته است به توحید و روح و بقای آن اعتقاد راسخی دارد چنان که مزدک ریاضت می کشید و حیوانی تناول نمی کرد ملعبه دست هیچ فردی نبود اما در قبال قدرت موبدان بر پا خاست و در آن ایام برای بهبود وضعیت طبقه کارگر (طبقه ضعیف و فرودست ) تقسیم ثروت و اشتراک زن را جایز میدانست لذا پیرو فلسفه مادی نبودند .
در کتاب «فتنه باب» تألیف اعتماد السلطنه با حواشی عبدالحسین نوائی (که به نظر این ناچیز حواشی از عباس اقبال است) آمده است:
باب گفته که سلطنت از بین خواهد رفت مگر اینکه شاه از دسته الهام شدگان باشد .
ملاحسین بشرویه از طرف باب مأموریت داشت که نزد محمدشاه برود و بشرویی به نزد شاه رفته و گفت که بدون اینکه در امور سلطنت دخالت کنند با تمام قوای معنوی خود پشتیبان او خواهد شد شاه در پاسخ وی گفت اگر به حیات خود علاقه داری تهران را ترک کن .
طاهره « قرة العین »خود را برتر از همه علما میدانست و مدعی بود من قبله هستم .
ناگفته نماند که بعضی از سران بابیه بدون کسب اجازه از باب و بدون تماس با وی دعاوی گزاف ابراز می داشتند از آن جمله قرةالعین و نفر دیگر بشرویی ( بابالباب ) بود .
بهاء در ایامی که مدعی الوهیت شد کتابی به نام «بدیع» چاپ مصر در رد عقاید ازلی ها نوشت .
در کتاب «نور حقیقت» به قلم حسین علی خان مصباحی در صفحه 152 نوشته است: که باب به خط ریز شکسته و به شکل هیکل انسانی سیصد و شصت اشتقاق از کلمه بها نوشت خاتم و قلمدان و نامه را در جعبه مخصوصی نهاده برای بها فرستاد .
این گفته صحت ندارد زیرا بها باب را ملاقات نکرده است .
در کتاب «تاریخ تمدن ایران» ( ش . ویرولو ) در صفحه 316 نوشته است : باب از سن پانزده سالگی در بوشهر با اروپائیان محشور بود صورتی زیبا و ناطقهای قوی داشت کتابی به نام « النور » را در صدد بود در قبال قرآن تدوین کند و خود را خدای مجسم معرفی میکرد افکار غربی را با علوم غریبه و طرز تفکر عهد عتیق ( مراد تورات است ) را با هم آمیخته «بیان» را تدوین نمود .
کتاب «طاهره» تآلیف حسام نقبائی که در 167 صفحه است در مطاوی کتاب خود گوید: سید رشتی طاهره را قرةالعین نامید و باب او را طاهره نامید و نامش ام سلمه بود .
قرة العین همسر پسرعمویش ملا محمد پسر ملاتقی برغانی که امام جمعه قزوین بود شد دو پسر به اسامی اسماعیل و ابراهیم داشت و دارای یک دختر بود و در هنگام مرگ روزه گرفت، بعضی را عقیده بر آنست که با ناصرالدین شاه ملاقات کرد و شاه درصدد ازدواج با وی برآمد اما قبول نکرد در باغ بدشت بدون حجاب ظاهر شد و اظهار کرد دین جدیدی ظهور کرده است و این اشعار را خواند.
هان صبح هدی فرمود آغاز تنفس
روشن همه عالم شد ز آفاق و ز انفس
خال به کنج لب یکی طره مشگ فام تو
وای به حال مرغ دل دانه یکی و دام تو
در ره عشقت ای صنم شیفته بلا منم
چند مغایرت کنــی با غــمت آشنا منم
قرة العين نامه اي به عربي جهت حاج كريم خان كرماني نوشته اما ( سرکار آقا ) پاسخی به وی نداده است .
باب نامهای به آیتالله میرزا عبدالباقی رشتی نوشته (میرزا عبدالباقی جد مادری مادرم میباشد) اما این نامه و پاسخ آن اگر جوابی داده شده نه در خانواده ما و نه در دسترس بابیه موجود نمیباشد .
بابیه قصد داشتند باب را از زندان رهائی بخشند و اگر با قوای دولتی مواجه گشتند به روسیه تزاری پناهنده شوند .
رضوان پسر صبح ازل منشی کنت گوبینو سفیر فرانسه در ایران بود و آثار بابیه را استنساخ[5] می کرد. بعداز فوت گوبینو کتابخانه وی را در پاریس حراج کردند ادوارد برون از لندن به پاریس رفته و کلیه آثار بابیه را خریداری کرد .
گوبینو کتابی به نام « مذاهب آسیائی » نوشته که قسمت بابیۀ آن به فارسی ترجمه شده و از طرف ازلی ها به چاپ رسید شهرت دارد که مترجم حاجی میرزا یحیا دولت آبادی بود .
گوبینو می نویسد : طاهره در منزل محمود خان کلانتر محبوس بود و قبل از مرگ روزه گرفته و نماز می خواند صندوقچه ای با شیشه عطر و تسبیح و گردن بندی از مرجان و سه عدد انگشتر فیروزه و عقیق و یاقوت از وی باقی ماند و پس از سه روز از مرگش زنی آمد و این امانات را گرفت .
طاهره را پس از خفه کردنش جسدش را نیز سوزاندند .
در رسالهای تحت عنوان « گفتاری به اختصار درباره آئین بهائی» در 69 صفحه نوشته شده است: باب در سن بيست و سه سالگی با دوشیزهای از خویشان خود ازدواج کرد .
در «یک سال در میان ایرانیان» به قلم ادوارد برون ترجمه ذبیح الله منصوری. آمده است که: باب در شورش پیروانش دخالتی نداشته است .
این ناچیز از بزرگان ازلی ها و بهائی ها شنیده است که باب و افراد حروف حی همگی درصدد تغییر سلسله قاجاریه بوده و به جای آن تمامی قوای خود را مصروف برپاشدن حکومت «بیان» نمودند و اگر میرزا تقی خان امیرکبیر نبود مسلماً به مقصود خود میرسیدند.
برون می نویسد : جسد باب قرب هیجده سال به امر ازل در امامزاده معصوم بود این گفته مطابق سخنان سران ازلی است .
در «ناسخ التواریخ» جلد قاجاریه به قلم سپهر در مورد باب نوشته است:
باب بعد از فوت سید رشتی با چندتن از شاگردان سید یک اربعین در مسجد کوفه به ریاضت اشتغال یافتند .
باب نامه ها و کتاب های خود را با شنجرف[6] می نوشت و دستور داده بود که در اذانها جمله ( اشهد ان علی محمداً بقیة الله ) بر زبان رانند .
باب مدعی بود محمد (ص) و علی (ع) در آفرینش خلقت با وی بیعت کردند .
در تبریز به دستور نظام العلما یک نفر را گماردند که باب را تحت نظر گیرد.
و باب را به دو پایه چوب بستند و به وی تلقین کردند که بگوید پلیدی سگ و خوک خورده ام باب نیز این جمله را چند بار بر زبان راند.
قرةالعین همه علما را واجب القتل می دانست .
شوهر وی ملا محمد در ایامی که قرةالعین بابی شد وی را طلاق داد.
نقل از کتاب باب کیست و سخن او چیست (بابیه – ازلیه) اثر نورالدین چهاردهی – ویرایش و حواشی مسعود رضا مدرسی چهاردهی – تهران – سال 1397 خورشیدی – نشر آفرینش
[1] . صوم =روزه داشتن .
[2] . کف نفس = خويشتنداري . پرهيزکاري . عفاف .
[3] . طوف = گرداگرد چيزي گرديدن . مطلق سير و گشت .
[4] . معقوده = عقد شده .
[5] . استنساخ = نسخه برداری .
[6] . شنجرف = سرخ. سم. دوایی سرخ که در نقاشی استفاده می شود.