Info@razdar.com
شماره مقاله 618
پس بنابراین دین اسلامِ ما از آن ادیانى است كه وعده صریح مى دهد براى مكاشفات اجمالا و این اجمال و ابهام هم در طرف مكاشفات مأخوذ است و هم در طرف كسى كه مكاشفه براى او روى دهد، یعنى براى عموم مسلمین این وعده نیست.پس این كشف اجمالى موعود اسلام صاحب درجات بى پایانى بطور تشكیك خواهد شد كه درجه ضعیفه آن نسبت به درجه اعلى مانند عدم باشد نسبت به وجود.
و در حدیث علوى كه مشهور است از على (ع) پرسیدند: (هل رأیت ربك) جواب فرمود:(كیف اعبد رباً لم اره) یعنى تا مكاشفه براى من ابتدائاً حاصل نشد داخل در آن دین كه اسلام است نشدم.و این فرمایش حضرت یك قانونى براى همه دینداران مىسازد كه هر دیندارى باید چنین باشد كه تا یك درجه مكاشفه در صحّتِ آن دین براى او روى ندهد زیر بارِ آن دین نباید برود تا چه رسد به اینكه سالیان دراز با خلوص در عمل از آن دین معمولٌبه[66] مأنوس خود هیچ اثرى و نتیجه اى نبیند و از اول هم محض عادت قومیت كه در موطن[67] او این دین مرسوم بوده اتّخاذ آنرا نموده و پس از رنجهاى شگرف فراوان هیچ اثرى از آن دین ندیده باشد، البتّه جا دارد بلكه عقلاً مكلّف است این شخص كه قدم تحقیق بردارد با دقّتِ نظر.
بنابراین اگر دیندار كه در اثر عدم كشف و یأس از دینِ مأنوس خود رو به ادیانِ دیگر نمود حالا ببینم او مكلّف است به اینكه با كمال دقّت تا مدّتى تحقیق نماید و بعد در اثر تحقیق اتّخاذ یك دین معینى كند یا آنكه به حكم ناچارى به هر یكى از ادیان كه اتفاقاً زودتر برخورد بدون هیچ تحقیقى براى امتحان در آن دین برآمده اعمال آن دین را خالصانه امتحاناً بجا آورد تا مدّتى…كهاحتمال قصور از طرف مدّت نتواند بدهد،آنگاه اگر كشفى و اثر مطلوبى باز رونداد و به حال سادگى بود بزودى آن دین را رها كرده باز به دین دیگرى كه زودتر برایش اتّفاق افتاد كه برخورد درآید و هكذا تا آنكه یا در همین تحقیقات و تردیدات عملى عمرش به سرآید ومرگ او را از جهان برباید و مصداق آیه شریفه (و من یخرج من بیته مهاجرا الى اللّه و رسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على اللّه) كه نگارنده در تفسیر خود در ذیل این آیه نوشته ام یعنى[من بیت نفسه و طبعه]چونكه اساس هر دین مطلقاً ایاًمّاكان[68] بر خلاف طبع و نفس است. به دلیل عقلى و نقلى كه از آن جمله است آیه افرأیت من اتخذ الهه هواه كه مفهوم این آیه آنست كه باید دین برخلاف هواى نفس باشد.
و این شخصى كه از خانه نفس و طبع خود بیرون رفته یعنى خود را حاضر كرده كه دینى برگیرد كه در آن دین لذّت نفسانى را در این دنیا منظور نداشته باشد و اگر اندكى منظور داشت مصداق رجل استعمل آلة الدین فى الدنیا خواهد شد.
پس این شخص كه با این سلم[69] و انقیاد[70] و خلوص خود را آماده پذیرایى دین نمود،ساحت غیب مطلق اجل و مبرّا است از آنكه این شخص را هدایت بسوى حق بنماید و اسباب قهریه اتّفاقیه براى راهیابى او فراهم نیاورد به حكم وعده جزمى با تأكید كه در این آیه والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا داده شده یعنى بر ذمه ربوبیت[71] كبرى لازم است هدایت واقعى اینگونه كسى كه خود را از خانه طبع و نفس برآورده و آواره شده،او را به یك مأواى امنى برساند والاّ لازم مىآید تعطیل ربوبیت و منالمحال كه ربوبیت تعطیل شود بر خلاف الوهیت كه در او تعطیل جایز و رواست یعنى بر خدا لازم نیست اظهار الوهیتش براى همه در دنیا امّا ربوبیت لازم الاظهار والاستیفاء[72] است یعنى تا نقطه آخر باید ربوبیت بطور عموم شامل حال انواع مربوبین[73] بدرجاتهم على ماینبغى بحالهم بشود بدون تفاوت (ماترى فى خلق الرحمان من تفاوت) و لذا توان گفت كه ربوبیت داخل است در فیض رحمانى كه عامّ است نه در فیض رحیمى كه خاصّ و جائزالتعطیل است. و جمله اول سوره حمد بطور لف و نشر مشوش است كه الرحمن بیان رب العالمین است و الرحیم بیان اللّه است و تكرار رحمن و رحیم با قرب بسمله فائده تازه خواهد پیدا كرد. ما در ترجمه قرآن،رحمن را به كارساز و رحیم را به مهربان ترجمه كرده و بسمله را در همه جا بنام خداى كارسازِمهربان نوشته ایم.
———————————————————————————-
[66] . معمولٌبه = عمل كرده شده،بجاآورده.
[67] . موطن = محل سكونتِ شخص،وطن.
[68] . ایاًمّاكان = به هر صورت كه باشد.
[69] . سلم = تسلیم شدن.
[70] . انقیاد = فرمانبردارى.
[71] . ربوبیت =جنبه هدایتگر خداوندى و مربى وجود كه هر چیز را به كمال لایقش مىرساند.
[72] . استیفاء = تمام فراگرفتن.
[73] . مربوبین = بندگان.
کتاب اختلافیه – اثرعباس کیوان قزوینی