Info@razdar.com
شماره مقاله727
در كتاب انسان موجود ناشناخته اثر دكتر الكسيس كارل ترجمه عنايت چاپ دوم مى نويسد: يك وقت بدون اينكه بدانيم شناسايى ناگهانى بر ما معلوم مى شود، اين احساس را «شارل ريشه» حس ششم نام نهاده است.
يك چيز براى ما مبهم مىباشد و آن بُعد چهارم است كه مراد عالم غيب است.
حس ديگرى كه حس ششم ناميده مىشود و در ما مخفى است و اگر حواس پنجگانه را از وظايف خود باز داريم وقتى كه آنها فارغ شدند ،حس ششم ما را براى ديدن طول زمان بيدار مىكند.
در طبيعت زمان با مكان بستگى دارد، و تمام موجودات كه با ماده سر و كار دارند وابسته به زمان مىباشند، مكان را مىبينند و زمان را در نمىيابند. زمان به مكان پيوسته است.
[اين حس ششم كه به تازگى بر زبان و قلم علماى غرب جارى شده، در شرق شناخته شده بود اما بدون ذكر نام حس ششم، و حسهاى ديگر در علماى روحى ايران موجود بوده بدون آنكه ابراز نمايند و در قرون آتيه مكشوف خواهد شد: چ].
در كتاب كيهان شناسى جايگاه انسان در جهان تأليف ويرجينيا تريميل ترجمه حيدرى خواجه پور مىنويسد: زمين با هشت سياره ديگر و حدود سى و چهار قمر و گروهى از اجرام كوچكتر به دور ستارهاى به نام خورشيد مىگردند كه اين مجموعه را منظومه شمسى مىناميم و فواصل بر حسب واحد نجومى است. فاصله زمين از خورشيد بر اساس واحد نجومى يك صد و پنجاه كيلومتر است. سيارات در نوارى بين مدارهاى مريخ و مشترى حركت مىكنند.
راه كهكشان نيز به نوبه خود در مجموعه كوچكى مشتمل بر سى كهكشان كه جرم همه جز يكى بسيار كمتر از كهكشان ما است جاى دارد كه گروه محلى ناميده مىشوند. مجموعه كهكشانى ابعاد مختلف دارند. كهكشان بزرگ (امرائة المسلسله) نزديكترين كهكشان مارپيچى به ما و از لحاظ ساختمان بسيار شبيه به كهكشان ما است. فاصله آن از ما بيش از دو ميليون سال نورى و قطر آن يكصد هزار سال نورى است، دو كهكشان بيضوى كوچك اقمار آن مىباشند.
رساله پرده از رازها بركنار مىشود چاپ مسكو كه مقالاتى چند از مستشرقين روسى را در برداشت كه بعدها به دو مجلد بالغ گرديد كه در جلد اول صفحه 7 مقالهاى به خامه (م. اگرست) تحت عنوان (كيهان نوردان باستانى) نوشته است: براى رسيدن به اجرام سماوى بسيار دور بايد موشكهايى ساخت كه بتوانند با سرعتهاى بسيار زيادى پرواز كنند، به قرارى كه محاسبات تئوريكى نشان مىدهد براى اين منظور بايد از جريانات ذرات اتمى كه سرعتى نزديك به سرعت نور دارند به منزله قوه موشكهاى كيهان پيما استفاده نمود. فاصله ما از مركز كهكشان ما قريب بيست هزار سال نورى است.
آيا موجوداتى از ساير كرات سماوى به زمين ما آمدهاند و آيا از اقامت خود در زمين اثرى به جا گذاشتهاند.
در صفحه 10 نوشته است: اين فرض كه در طول چند ميليون سال اخير موجوداتى از كرات ديگر به زمين ما آمدهاند قابل قبول است. در تورات نوشته شده نازل شدگان از آسمان سه روز در زمين بسر بردهاند.
در صفحه 13 نوشته است: ايوان سنگى بعلبك در دامنه كوه لبنان شرقى كه هر سنگ آن بيست متر طول و قرب هزار تن وزن دارد و ارتفاع آن هفت متر مىباشد. و سنگى در معدن هست كه طول آن 21 متر و عرض آن 4/8 متر و بلندى آن 4/2 متر مىباشد.
در سفر تكوين تورات گفته شده: گوگرد و آتش مانند باران بر سدوم و عمورام ريخت.
[مراد نويسنده اين است كه پيشرفت تمدن بشرى و واقعه قوم لوط و نبوغ انبياء به واسطه دخالت ساكنين كرات آسمانى است و بالنتيجه خدا و ارتباط با جهان غيب مفهومى ندارد. از لحاظ اينكه اين سنخ سخنان با بحث كتاب ارتباط مستقيم دارد گفتار كسانى كه منكر روح و بقاى آن مىباشند نقل گرديده و بعد به پاسخ آنان مبادرت مىورزد: چ].
در صفحه 32 ذكر كرده است: صفحه ماهوارههاى كره مريخ مصنوعى هستند. در طول چندين ميليون سال اخير موجوداتى از كرات ديگر به زمين ما آمدهاند كه قابل قبول است.
در مدارك و اسناد باستانى اساطير و افسانههايى مبنى بر فرود آمدن موجوداتى از آسمان به زمين و هم چنين عروج افرادى به آسمان مشاهده مىشود.
نقش شش مترى روى صخره در فلات شيلى كه منقوش خداى بزرگ ساكن در كره مريخ است، موجود مىباشد.
ضمناً دانشمندان روسى نوشتهاند كه بعضى ساكنين كره مريخ با ماهواره به زمين آمده و (اخنوخ) پيامبر را به كره خود برده و مجدداً پس از تعليم به وى، او را به كره زمين برگرداندهاند.
[مراد از اخنوخ ادريس پيغمبر است كه فلاسفه هرمس و بعضى هرمس الهرامسه نامند و گويند طراح اهرام مصر اوست و كيميا و علوم غريبه را به او نسبت دادهاند: چ].
كتاب ديگرى هم آوا با رساله فوق الذكر به نام طلاى خدايان تأليف اريك فون دنيكن ترجمه مجيد روح نيا چنين مىنويسد: در 21 جولاى 1969 ميلادى (يان موريگر) تبعه دولت آرژانتين يك سند رسمى را به امضاء شهود به دكتر گوستاو فالكونى سر دفتر اسناد رسمى (گواياگيل) سپرد كه نمايانگر ادعاى موريگر بر كشف تونلى است كه به جمهورى (اكوادور) و آيندگان ارتباط خواهد داشت و نويسنده گويد كه من اين سند را به وسيله يك مترجم سازمان ملل متحد از زبان اسپانيولى ترجمه كردم كه شامل لوحهاى فلزى حكاكى شدهاى هستند كه گوياى يك تمدن گمشده است.
نويسنده با ارائه اسناد در كشورهاى جهان درصدد برآمده كه به ثبوت برساند كه فرود آمدن انسانهايى از كرات ديگر به زمين محرز و مسلم مىباشد.
در صفحه 31 نوشته است: اولين و والاترين قديس مار است.
در صفحه 33 نوشته است: شواهد ماقبل تاريخ نشان مىدهد كه مار و اژدها با آفرينش انسان در ارتباطند.
[نويسنده سعى كرده ثابت كند كه افراد ستارگان ديگر به كره زمين آمده و نشانههائى از خود باقى گذارده و ترقى بشريت به وسيله آن افراد انجام گرفته و اديان را مضر به حال جامعه بشرى معرفى كرده است: چ].
در كتاب ارابه خدايان تأليف اريك فون دنيكن ترجمه دكتر محمدعلى نجفى ذكر شده است: موجوداتى بسيار باهوش از سيارات ديگر، زمين را از گذشتهاى دور ملاقات كردهاند و موجودات فضايى زنده در كهكشان وجود دارند و مسافرت به نزديكترين ستاره ثابت به ما هشتاد سال به طول مىانجامد و آن ستاره به نام (آلفاسنتورى) است.
امروزه دستگاههاى رادار با موجهايى كه در هر ثانيه 186000 مايل حركت مىكنند اختراع شده است.
راه شيرى 75000 سال نورى از زمين فاصله دارد. تعداد ستارگان در راه شيرى در حدود سى و پنج ميليارد بوده و راه شيرى حداقل داراى 18 ميليارد منظومه شمسى است.
خرابى در شهر سدوم (قوم لوط) به وسيله دو مرد فضايى انجام گرفته است. در مكاشفات موسى كه در فصل 33 ذكر شده حوا به آسمان نگريست و ارابه نورى را رؤيت كرد.
بشقاب پرنده در آمريكا، فيليپين، آلمان غربى و مكزيكو مشاهده شده است.
در صفحه 18 نوشتهاند: در شب چشم ما 4500 ستاره را مشاهده مىكند و با تلسكوپ دو ميليون ستاره را قادر است مشاهده كند.
به وسيله تلسكوپهاى مدرن لكههاى كوچك كه بالغ بر دو ميليون ستاره مىباشند و از ما هزاران ميليون كيلومتر فاصله دارند در ميدان ديد ما قرار مىگيرند. اين لكهها در فاصله يك ميليون و نيم سال نورى در حدود كهكشان قرار گرفته اند. فواصل كيهانى با سال نورى سنجيده مىشوند و سرعت نور در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر مىباشد.
يك سال نورى 360000*60*60*24*365 كيلومتر رقم است كه پانزده رقم در نوشته بالا است بدون ضريب.
افراد هوشمندى در كرات ديگر بوده كه خواستار ارتباط با افراد كره زمين مىباشند. آثارى در بعضى نقاط كره زمين ديده مىشود كه دال بر فرود آمدن مردان فضايى بر زمين مىباشد.
در كهكشانها بين افراد فضايى جنگ به وقوع پيوسته و مغلوبين جنگ به كره خاكى فرود آمدهاند.
در كتاب مثلث برمودا نوشته چارلز برليتز ترجمه محمد جواد پاكدل نقل كرده است: ناحيهاى در غرب اقيانوس اطلس نزديك جنوب شرقى سواحل ايالات متحده تشكيل يك مثلث را مىدهد كه اين مثلث از برمودا در شمال شروع شده و تا جنوب فلوريدا امتداد يافته، سپس به طرف مشرق كشيده مىشود از ياماها و پورتوريكو گذشته تا حدود چهل درجه غربى ادامه مىيابد.
اين ناحيه داراى نيروئى مخرب و باور نكردنى در دنياى رازهاى غير قابل تفسير است، جايى كه بيش از صدها هواپيما و كشتى در هواى تيره و تار نابود شدهاند و بيشتر اين اتفاقات از سال 1945 به بعد روى دادهاست. آبهاى سفيد قسمتهاى درخشان آبهاى ياماها و درياى (سارگاسو) را در شب فضانوردان آپولو دوازده نيز به عنوان آخرين نور قابل رؤيت از زمين مشاهده نمودهاند.
گفته مىشود كه امواج جزر و مد ناگهانى به وسيله زلزله و كوههاى آتشين باعث انفجار هواپيماها شده و آنها را از مسير خود منحرف مىسازد و نابودشان مىكند و يا به وسيله بشقابهاى پرنده كه از كرات ديگر براى تحقيق در مورد وجود حيات و كشف نمونههاى زنده به كره زمين آمدهاند دستگير و ربوده مىشوند.
در كتاب مثلث برمودا (گمشدگان مثلث برمودا نوشته چارلز برليتز ترجمه سيروس گنجوى) مؤلف نوشته است: تاكنون بيست جلد كتاب و صدها مقاله در باره وقايع و حوادث مثلث برمودا در ساحل فلوريدا و درياى كارائيب چاپ و منتشر شده و چهار الى پنج كتاب داستان نيز منتشر گرديده است كه اتفاقات ناگوارى رخ مىدهد. و با ذكر نام و نشان افراد و ذكر اسامى كشتىها و طيارات و هليكوپترها در اين مناطق كه ارتباط مكالمه افراد در اين وسايل با مركز آنها قطع شده و آلات ارتباط و ابزار كار كشتى و طياره از كار افتاده و لاشه كشتى و طياره به دست نيامده است و منظور نويسنده اين است كه با وسايطى مانند بشقاب پرنده توسط افراد كرات ديگر اينها ربوده شده و هنوز مكشوف نگشته است كه به كجا برده مىشوند.
افراد كرات آسمانى كه گاه و بيگاه از كرات ديگر به زمين فرود مىآيند چه هدفى را دنبال مىكنند و بر طبق مندرجات كتبى كه در اين موارد به صورت داستان نوشته شده است فيلمهاى متعدد تهيه گرديده است.
اين اتفاقات هميشه در بعد از ظهرها انجام گرفته و هر كسى حدسى زده است و عدهاى گويند كه اين حوادث به واسطه اثر طبيعىِ كره زمين است.
[اين ناچيز چنين دريافتهام كه امكان اينكه انسانهايى در كرات ديگر زيست نمايند وجود دارد و نمىتوان منكر شد اما از جنبه روحى در مقاماتى بالاتر از ارواحِ كره خاكى بسر مىبرند و به كره زمين، توجهات خاصى براى پيشرفت روحى ساكنين زمين دارند نه آنكه داراى اسلحههاى شگفت باشند و يا زمين را تصرف كنند و يا اينكه مانند اخنوخ نبى را برُبايند و در كرات مسكونى خويش برده و تحت تعليم قرار دهند زيرا اين نظريهها در باب مثلث برمودا يا مشاهده بشقاب پرندهها و يا معالجه كسانى كه بهبودى نمىيابند و آنها مىتوانند بيمار را مداوا نمايند از ديده عقل و علوم روحى افسانه است و پندار ديگر، قوم آتلانت كه تمدن پيشرفتهترى از زمين داشته و رنگ بدنشان آبى است سراپا افسانه و توهم مىباشد.
شخصى كه به مباحث روحى ناآشنا است نبايست اين خرافات را به ذهن ساده دلان رسوخ دهد: چ].
ادگار گايس پيشگو و روانكاو كه در سنه 1944 ميلادى درگذشت در زمان حياتش پيشگويى كرده بود كه دهها هزار سال قبل از كشف اشعه ليزر، بوميان اين ناحيه از كريستال به عنوان منبع قدرت استفاده مىكردند، درست در مكانى كه اكنون اين ناپديد شدنها به وقوع مىپيوندد و آن موجب مىشود كه قطبنماها و رادارها و دستگاههاى الكترونيكى و كشتىها و هواپيماها از كار بيفتند.
[قبل از انتشار كتاب مثلث برمودا يكى از جرايد كثيرالانتشار طى مدتهاى مديد جريان مفقود شدن كشتى و هواپيماها را با ذكر مشخصات و نام رانندهها و تعداد سرنشينان آنها را روشن ساخته كه خلبان هواپيما و ناخداى كشتى با برج مراقبت فرودگاه تماس داشته ناگهان مانند آنكه به هيولايى برخورد كرده باشند چند بار تقاضاى استمداد نموده و بعد دستگاهها به كلى از كار افتادهاند. مراد نويسنده كتاب فوق الذكر آن است كه مردان فضايى عامل اصلى اين اعمال مىباشند: چ].
در كتاب هفته شماره 19 در صفحه 163 مقالهاى تحت عنوان (يونسفر) اثر (ف.ى.چت تف) مىنويسد: زمين را توده بزرگى از هوا به نام اتمسفر احاطه كرده است، هوا براى حيات انسان و حيوان و گياه ضرورى است. هوا هنگامِ روز، زمين را از اشعه سوزان خورشيد و در شب از سرماى شديد حفظ مىكند.
در هوا پديدههاى گوناگونى چون باد، باران، برف، رعد و برق به وجود مىآيد، به وسيله هوا است كه صدا مىتواند انتشار يابد.
علم جو كه هواشناسى ناميده مىشود تاريخ طولانى دارد كه بر چندين قرن بالغ است.
بررسى طبقه پائين اتمسفر از بررسى قشرهاى فوقانى آن آسانتر است قسمتى از اتمسفر كه بيش از 60 تا 80 كيلومتر بالاتر از سطح زمين قرار دارد «يونسفر» ناميده مىشود.
يونسفر، مرتفعترين و وسيعترين طبقه هوائى است كه سياره ما را احاطه كرده است و حجم آن چندين برابر بيش از هوائى است كه در پائين قرار دارد اما جرم همه قواى يونسفر كمتر از يك دويستم جرم اتمسفر است.
در صفحه 164 نوشتهاند: هر چه از سطح زمين بالاتر رويم هوا رقيقتر مىشود و به همين ترتيب تنفس مشكلتر مىگردد در ارتفاعات بالا كه هوا كافى نيست هوانوردان از اكسيژن استفاده مىكنند و اين بدان معنى نيست كه جو كمى بالاتر از سطح زمين پايان مىيابد محقق است كه قشرهاى هوا تا ارتفاع بيش از 1000 كيلومتر گسترده شدهاست و از آن بالاتر به تدريج به خلاء منتهى مىشود.
در كتاب هفته شماره 20 صفحه 147 مقالهاى به قلم دكتر محسن هشترودى تحت عنوان (كيهان پيمايى) نوشته شده است: مدارات در جغرافيا عبارتند از دايرههاى صغيرهاى كه بر روى زمين يا كره جغرافيا به موازات خط استواى زمين رسم مىشوند.
در هيئت و نجوم مسير هر سياره را به دور خورشيد يا مسير هر قمرى را به دور سيارهاى مدار آن سياره يا مدار آن قمر مىنامند.
در دانش فضايى مسير قمر مصنوعى به دور زمين مدار ناميده مىشود در اين صورت گفته مىشود كه مثلاً قمر در مدار زمين قرار نگرفت. مدار اقمار مصنوعى به نسبت زيادى و كمىِ فاصله قمرِ مصنوعى از زمين، كوچك و بزرگ مىشود.
هم چنين در دانش فضايى مسير سفينه فضايى به دور خورشيد يا به دور هر سياره ديگرى مدار ناميده مىشود در اين صورت معمولاً گفته مىشود كه سفينه فضائى مثلاً در مدار زهره قرار گرفت و مراد اين است كه سفينه فضائى در حال گرديدن به دور سياره زهره است و گاهى مراد از اين جمله آن است سفينه فضائى در همان فاصلهاى كه ستاره زهره از خورشيد دارد به گرد خورشيد مىگردد و به عبارت ديگر سفينه كيهانى روى مدار زهره به گرد خورشيد مىگردد.
در صفحه 149 نوشتهاند: جهان هستى از هر سو كه مشاهده مىشود نامحدود است و در سير و سفر به مانعى برخورد نمىكند.
در فراخناى جهان از هر طرف كهكشانهاى بسيار پراكندهاند كه هر كدام از اين كهكشانها از ميليونها كوكب درخشان تشكيل شدهاند، بعضى از اين كهكشانها به شكل توده ابرى به هم پيوستهاند و به سحابهاى كهكشانى معروفند يكى از اين سحابها از چهار صد كهكشان تشكيل شدهاست.
كهكشانها غالباً به صورت بشقاباند كه قطر آن قريب هزاران سال نورى است.
كهكشانِ منظومه شمسى، نزد عامه به راه مكه و نزد مغربيان به راه شيرى معروف است و منظومه شمسى (خورشيد) و سيارات آن در يكى از بازوهاى اين كهكشان قرار دارد و از مركز كهكشان سى هزار سال نورى دور است.
منظومه شمسى با سرعتى برابر 287 كيلومتر در ثانيه حول مركز كهكشان دوران مىكند و دويست ميليون سال نورى طول مىكشد تا يك بار دور مركز دوران كند.
نزديكترين خورشيد به منظومه شمسى كوكب (آلفا قنطورس) است كه متجاوز از چهار سال نورى با خورشيد ما فاصله دارد.
پلوتن دورترين سياره خورشيد از منظومه شمسى قريب شش ميليون كيلومتر از شمس دور است و پلوتن را از سيارات برتر مىدانند.
[توضيح و شرح اين گفتارها از اين جهت است كه هر كس از ظن خود شد يار من و ديگر بعضى از علما مانند فلاماريون از طريق ستاره شناسى به علم روح پرداختهاند.
حقيقت كلى را با دانش مادّىِ بشرى و با متر و اندازه نتوان به دست آورد و به كنه آن راه يافت: چ].
در رسالهاى در هشت صفحه از انتشارات (مدرسه اميرالمومنين) حوزه علميه قم تحت عنوان سى سؤال در باره ماركسيسم كه به نحوه پرسش و پاسخ مورد بحث قرار گرفته و به اختصار، وجوه اختلاف ماركسيسم را با اجتماعات دينى مطرح ساخته است.
اين ناچيز جهت احتراز از اطناب كلام، بطور فشرده بعضى پاسخها را نقل كرده و انتخاب آن به سليقه شخصى شده و اصل رساله را در يك قفسه كه مقالات و آثار اين بىمقدار را شامل است با مآخذ كتبم در كتابخانه با ارج مجلس جمهورى اسلامى نگهدارى مىشود اينك به نقل گفتار منتخب از سى پرسش مىپردازد.
ماركسيسم شعبهاى از ماديگرى است كه اقتصاد را پايه و اساس همه حوادث اجتماعى و رويدادهاى تاريخ بشر مىداند. اوضاع سياسى و اجتماعى و حتى علوم دانشها و هر پديده اجتماعى را طرز دستگاههاى توليدى مىداند. دين و مذهب را يك پديده مادى و نتيجه وضع اقتصادى جامعه تصور مىكند.
در جامعه كمونيستى خبرى از مالكيتهاى بزرگ و جنگهاى طبقاتى نيست ولى دولت به جاى آنها نشسته است. در جامعه ماركسيستى بايد يك حزب بيشتر نباشد و بايد از اصولى كه ماركس و لنين پايهگذارى كردهاند، بيرون نروند. تمام قدرت اقتصادى خود را در دست دولت متمركز مىكنند. ماركسيسم همه چيز غير از طبيعت و ماده را انكار مىكند حتى پيامبران الهى، روز رستاخيز و جهان پس از مرگ را. مذهب، افيون و ترياك تودهها است يعنى مردم را تخدير مىكند و وادار به پذيرش ظلم و استعمار مىسازد. ماديگرى پايه اصلى ماركسيسم را تشكيل مىدهد.
[براى روشن شدن اذهان خوانندگان آراء طرفداران فلسفه مادى نيز نقل مىشود:چ].
در كتاب ماده و انسان تأليف م. واسيليف. ك. استاينوكوويچ ترجمه مهندس پرويز قوامى مىنويسد: تهى بودن فضاى خارج واقعى است و فضاى خارج را گاز رقيقى كه در هر سانتى متر مكعب آن متجاوز از يك صد مولكول وجود دارد، پر كرده است.
آلكسى ئونوف تبعه شوروى اولين فضانوردى است كه از درون ناو فضايى خود خارج شد وى گويد زمين را در ميان هاله آبى رنگى مشاهده كرده است.
مجله دانستنيها سال سوم شماره 46 نوشته است: حيواناتى مانند موش كه گوشش تيز است قبل از غرق شدن كشتى صداهايى مىشنوند و از كشتى خارج مىشوند.
حيوانات با شنيدن صداهايى كه چوب و آهن و زمين از خود بروز مىدهند حوادث را قبل از وقوع، پيش بينى مىكنند.
مجتمعهاى فلزى نيز پيش از وقوعِ حادثه، صداهايى غير عادى از خود بروز مىدهند.
ساختمانها و تلها و معادن قبل از اينكه از هم فرو ريزند از خود صداهاى غير عادى خارج مىسازند.
[توضيحاً بيان مىدارد كه در طبيعت اسرار شگرف و شگفت نهاده شده كه هر چه دانش بشرى پيشرفت كند براى فرد عاقل و انديشمند حيرتآور است و به عظمت خلقت و خالق آن پى مىبرد.
اغلبِ پرندگان از باران و برف و زلزله قبل از وقوع، آگاهى مىيابند. اسب از پلى كه احتمال ريزش دارد عبور نمىكند. اغلب حيوانات علفهاى سمى را تناول نمىكنند.
زندگى مورچگان و زنبور عسل، هر فردى را به تفكر وامىدارد و موريس مترلينگ در هر دو زمينه كتابى تدوين كرده است.
دانستن علم تشريح و علم هيئت و گسترش و عظمت آن هر فردى را ملزم مىسازد كه بدون تعصب به خداى يكتا ايمان آورد و سعادت بشرى در دنيا و پس از مرگ مستلزم آن است كه به جهان آفرين قلباً ايمان بياورد: چ].
اينك مبحثى از آراء كسانى كه منكر قدرت روحى يا رويدادهاى روحى مىباشند و يا به فلسفه مادى دلبسته و ماوراء ماده را قبول ندارند به استناد آثار قلمى آنان به طور اجمال شرح داده و نارسايى انديشه و تعصب آنها را به طور ايجاز بيان مىدارد.
لذا قسمت دوم كتاب از فرويد به حافظ اثر دكتر على فلاتى را متذكر مىشود.
مؤلف محترم در صفحه 143 مىنويسد: بعضى از شعرا و نويسندگان از مواد مخدر يا مكيفات بهره مىبرند، يكى روى ميزش اسباب بازى كودكانه جمع مىكند و بعضى تا پاها را در آب گرم نگذارند نمىتوانند بنويسند، بعضى زير دوش آب گرم مىروند.
اشخاص فوق العاده از قبيل حافظ پيش از نوشتن به يك حالت بهت مانند شبيه صرع و يا به سكون پيش از رعد و برق كه آن را آرامش مىگويند مىافتد سپس مثل صرع يك واكنش عصبى اين حالت ركود را به هم مىزند و يك انفجار آتش فشانى توليد مىشود.
[اين مَثَل مانند مُمَثَل نيست نمىدانم چرا افراد دانشمند كه به اقتضاى دانش مىبايد متذكر باشند كه دامنه علم وسعت داشته و هيچ كس مجاز نبوده كه در وادىهاى ناشناخته اظهار نظر كند اين گونه عمل مىكنند. مابين افكار حافظ با فرويد چه وجه مشابهتى است. حافظ اهل سلوك بوده و تحت تأثير افكار خيام بوده است و خيام عارفى بزرگ بوده و حالت خلسه و مراقبه و مكاشفه و مشاهده و انسلاخ بدن چه وجه تناسبى با صرع يا تدخين مكيفات دارد.
تو كه ناخواندهاى علم سماوات به ياران كى رسى هيهات هيهات. چ]
در صفحه 155 مىنويسد: بعد چهارم يا هندسه چهار بعدى از اواسط قرن 18 ميلادى معمول شده بعد چهارم فضا مىباشد.
اگر كلمه شنيدن اسم مصدر و شنونده اسم فاعل و شنيده اسم مفعول را سه بعد فرض كنيم البته صدا را بعد چهارم مىدانيم.
[مؤلف محترم با برخوردن به كلمه بعد تصور كرده بعد چهارم هم همپايه ابعاد سه بعدى است. علماى روح بعد چهارم را ماوراى سه بعد و عوالم مادى دانسته و اعتقاد دارند كه بعد چهارم محيط بر سه بعد بوده و فضا را بعد ندانسته و مثلى كه مؤلف محترم بيان داشتهاند با مطلب متناسب نمىباشد: چ].
مؤلف دنباله سخنان خود را ادامه داده و گويد: بريدن، برنده، بريده را سه بعد فرض كنيم، چاقو بعد چهارم و سيب بعد پنجم است.
[بعضى بعد چهارم را زمان و مكان را بعد پنجم تصور كنند اما علماى روح بالاتفاق معتقدند در بعد چهارم زمان نيست تا مكان باشد.
اگر مَثَل مؤلف را دنبال كنيم توانيم گفت كه اگر سيب بُعد پنجم باشد لازمهاش آن است كه درخت بعد ششم و زمين كه گاهواره درخت است بعد هفتم و باغبان بعد هشتم و والدين باغبان بعد نهم و دهم باشند. مؤلف همه پديدهها را واكنشهاى ماده دانسته و گويد كوچكترين روزنهاى به ماوراء طبيعت نمىباشد: چ].
[آيا مىتوان هر چه را كه مشاهده ننموده و واقف به آن نبوده به ضرس قاطع رد نمود. جاى تأسف است و تأثر بر ديده تنگ بين است. زمان مربوط به حركت خورشيد بوده و مادى است و بريدن و سيب مادى است در حالى كه بعد چهارم ماوراى ماده است.
و هندسه در سه بعد بحث مىكند و بعد چهارم ندارد. بعد چهارم عالم ماوراى ماده است كه لاحد است و هر چه وجود دارد و هستى پذيرد در بعد چهارم قرار گرفته است.
فلاماريون گويد ابعاد بيضى شكل مىچرخند. بعد چهارم جايگاه ارواح است. ابعاد ديگرى نيز وجود دارند اما هنوز كيفيت آنها بر علماء روشن نشده است: چ].
مؤلف گويد براى توليد خواب مصنوعى سه طريق معمول شده است اول قوه يا جريان مخفى و مجهول از عامل به معمول نفوذ كرده و خواب مصنوعى يا هيپنوز را توليد مىكند. طرفداران اين مسئله به طرز مسح و غيره عمل مىكنند.
[اين خواب مصنوعى را مانيه تيزم گويند و هيپنوتيزم القاء عامل به معمول بوده و مىتواند مديوم را به كارى وادارد و مسح لازم نيست و با حركات دست در محاذى سر و صورت و شانههاى مديوم كه پاس نام دارد اين كار انجام مىگيرد: چ].
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی