Info@razdar.com
شماره مقاله751
يكى از مباحث اساسى كليه مكتبهاى روحى، بر مبناى تناسخ نهاده شده است. اساس مكاتيبى كه از چهار رساله ودا متأثر شده اند مانند مذهب جين و بودا و فلسفه سانكهيه و يوگ بر تناسخ نهاده شده است.
اساس كليه عقايد و آداب مكتب بودا بر پايه (كرمه) يا گردش چرخ حيات پى ريزى گرديده است. آئين مانى و مزدك و خرم دينان و مبيضه و نيز كهنه مصر قبل از ظهور حضرت موسى (ع) به تناسخ اعتقادى راسخ داشته اند.
بعضى از سلاسل تصوف اسلامى كه در هند توسعه يافتند، تحت تأثير مكتبهاى هندى قرار گرفته و تناسخ را تأييد نمودهاند مانند نقشبنديه، چشتيه، سهرورديه و قادريه.
در ايران نيز سلسله كوثريه كه منشعب از سلسله نعمت اللهى است و شعبات متغاير همِ آنها كه از آراء كوثر عليشاه همدانى متأثر گرديدهاند سخت به تناسخ دل بستهاند.
تناسخ، عود ارواح [بازگشت ارواح] است. مكتب نئوسوفى و پيروان اسپرى تيزم به شدت تناسخ را به ديده قبول مىنگرند. بزرگان اسپرىتيسم ماوراء مادّه را بعد چهارم تصور كرده، در صورتى كه وقتى كلمه بُعد را بر زبان جارى سازيم مفهوم بعد چهارم در رديف سه بعد قرار گرفته و مفهوم تجرد را در بر ندارد. بزرگان اين مكتب معتقدند كه چه بسا پس از درگذشت، روح انسان در مجمعى از مجامع عالَم ارواح احضار شده و ممكن است بعد از چند روز در رحم يك زن در كشورى ديگر و مكان ديگر پا به عرصه وجود نهد.
اعتقاد به تناسخ خلاف اديان الاهى است زيرا پس از مرگ مجازات بزهكاران و پاداش نكوكاران را به عود به دنيا محول مىدارند.
يازده تيره اهل حق با فرقه ملك طاووسى كه دوازده شعبه هستند همگى به تناسخ نزولى و صعودى اعتقاد دارند.
تناسخ بر دو گونه است: 1- تناسخ نزولى 2- تناسخ صعودى.
تناسخ نزولى آن است كه هر فردى در طول زندگانى خود اگر مرتكب كارهاى خلاف گرديد، در عود بعدى چه بسا به صورت حيوان يا نبات يا جماد به دنيا عود نمايد.
اگر روح انسان در كالبد درندگان در آيد مسخ نامند.
اگر روح در ابدان نباتى در آيد رسخ گويند.
و اگر روح در اجسام جمادات و معدنيات ظهور كند فسخ مىنامند.
اما فلاسفه و عرفاء اعتقاد دارند كه سير نزولى در طبيعت امكانپذير نيست.
عدهاى از علماى بزرگ اسلامى كه به ولايت كليه حضرت على مرتضى (ع) اعتقاد راسخ دارند، اظهار داشتهاند كه به ميمنت وجود پاك حضرت ختمى مرتبت(ص) ديگر در كره ارض مسخ به وجود نيامده و مسخ يك بيمارى خاص بود كه هر فردى بدان ابتلاء مىيافت بيش از سه روز در قيد حيات نمىتوانست باشد.
ملاصدرا مصنف كتاب اسفار، انواع تناسخ نزولى را با بيانى فلسفى تشريح نموده و در ابطال آن براهينى اقامه نموده است، اما در مورد تناسخ صعودى لب فرو بسته است.
دوازده تيره اهل حق به عدد اسماء الاهى اعتقاد دارند يعنى هزار و يك مرتبه انسان مىبايست به دنياى خاكى عود نمايد تا به حدّ كمال رسد.
برخى ديگر از پيروان «تناسخ» معتقدند كه هر انسانى لااقل هفت بار مىبايست به دنياى خاكى عود نمايد تا از رفت و برگشت رهائى يابد.
اقل قليل معتقدند كه حداقلِ دفعاتِ عود ارواح سه بار خواهد بود و نادر است كه انسانى در يك بار آمدن به دنيا به حدّ كمال رسد.
تناسخ صعودى آن است كه روح سير صعودى كند و به عالم قدس پيوندد كه آن را نسخ نامند. تناسخ صعودى بنا بر اعتقاد كليه مكتبهاى روحى و اخصِ فلاسفه اشراق وقوع آن بر دو گونه امكانپذير است:
قسم اول آنست كه يك فرد بر اثر دست به گريبان بودن با فقر در زندگى و رو به رو گشتن با شدائد و سختىها آن چنان آشفته حال شود كه تمامى ذرات وجودش از حب دنيا و لذائذ مادىِ آن و هواجس نفسانى پاك شود تا به حدّى رسد كه آرزوى نيل به مقامات اجتماعى و مكنت و رفاهيت حال به مخيله خود خطور ندهد، در اين حالت گويند طبيعت مربى چنين فردى بوده است.
قسم دوم كه صاحب نظران معتقدند آنست كه چنين فردى با مواجه گشتن با شدائد زندگى آماده سلوك روحى مىشود.
مبتدى را چه رسد كه سر دهد و گردن بر افرازد و گويد دست ارادت دادهام.
استاد از بدو تولدِ آن مريد، وى را تحت سيطره خود در آورده و سختىها دهد و به نشيب و فراز كشاند تا آماده ثمر دادن شود، در اين موقع بسان درختى است و سير ادوار تناسخ نه يك بار است نه سه بار نه هفت بار و نه هزار و يك مرتبه، زيرا به اعتقاد علماى روحى، روح به تمامى مراحلِ جماد و تمامى انواع نباتات از خار مغيلان و گلهاى الوان و درخت تعلق يابد و طى مراحل كند زيرا گويند ذره خاك با ساحت پاك چه مناسبت دارد؟ روح پس از سير در جماد و طى مراحل نبات و گذراندن مراحل حيوان وقتى به پايه انسانى فايز گرديده ولى به حدّ كمال انسانى نرسيده باشد و دور و كور پايان يابد.
روح آن فرد در همان مرتبه در ملكوت مخزون مىشود تا در دور و كور ديگر آيد و قانون لايتغير الاهى وى را در زمان حياتِ استاد بى بديلى قرار مىدهد تا استاد وى را مجذوب خود ساخته و به همت والاى خويش از آمد و رفت بى نيازش گرداند.
تذكر اين نكته ضرورى است كه در پايان دور و كور هر چه جماد و نبات و حيوان تا انسان باشد روحشان در ملكوت مخزون گرديده و در دور و كور ديگر مىآيند تا به كمال رسند.
آنان كه فلك زهره دهر آرايند اين دَور روند و با دَور دگر باز آيند
در دامن آسمان و در جِيب زمين خلقى است كه تا خدا نميرد زايند
کتاب اسپری تیسم
نورالدین چهاردهی