Info@razdar.com
شماره مقاله 590
آنچه نگارنده فهميده راجع به عرفانِ مصطلح اسلاميان آنست كه بر دو قسم است عرفان علمى و عرفان عملى و مبناىِ كتاب «عرفاننامه» نيز بر اين دو قسم است .
امّا علمى علم جداگانه نيست و يك سليقه خاصى است در حكمة الهيّه به معنى اخصّ و بهتر از سليقه حكماء است و رقابت شديدى است ميان آنها و حكماء كه هر جا عرفا طعنه به علم تقليدى مىزنند مرادشان حكمت الهيّه حكماء است نه فقه و ساير فنون حكمت زيرا آنها را مضرّ به معارف دينيّه نمى دانند و حكمت الهيّه را مضرّ مى دانند و مى گويند «اين قابل بدليّتِ ما و كار شكنىِ ما و قانع كننده طالبانِ معرفت است نه آنها كه بيطرفند و لحن و مساق ديگرى دارند».
مگر بعض دراويش عجم و قلندران كه يك دسته علومِ مجعوله مُفتَعَله مخصوصِ به خود دارند كه هوشمندانِ هيچ مملكتى نظر به آنها ندارند و اهميّت نمى دهند و قابل تذكّر و ردّ و بحث نمى دانند .
امّا عرفان عملى كه طرف ترديد در دين شمرده مى شود و بايد كنجكاوى نموده اثبات يا نفىِ جرمى كرد در اثناء مطالب كيوان نامه و ساير كتب نگارنده تكرار يافته كه نظرِ نفى دارد نسبت به همه مسند نشينانِ عرفانى و شايد در آخر كيوان نامه فصلى قرار دهد در شرح مقاصدِ مسند نشينان كه مفهوم مى شود از رفتار و مضمون گفتارشان و به صراحت نمى گويند بلكه نزد غير خود يكباره منكرند و تبرّى و لعن همه مىنمايند و اَللّهُ يَشهَدُ اِنَّهُم لَكاذِبُونَ .
کیوان نامه جلد 1
ازعباس کیوان قزوینی