Info@razdar.com
مقاله شماره 108
شهریار از اهالى یزد و در مذهب پیرو آئین زرتشتى بود كشش روحى او شهریار را واداشت كه جویاى حق و حقیقت گردد و براى رسیدن به این مطلوب خود را نیازمند دید كه سر باستان مرد كامل رسیدهاى بساید براى دریافت امر هیجده سال تمام با لباس درویشى سفر كرد و مابین اولادان ذكور فرزندى به نام مهربان یافت .
مهربان در شهر پونه كه در چهل فرسخى بمبئى واقع شده در آخر زمستان در 25 فوریه سال 1894 میلادى متولد گردید در سن پنجسالگى داخل مدرسه شد و در چهارده سالگى دارالفنون را به پایان رسانیده داخل مدرسه عالى گشت در چند ورزش نشان از مدرسه گرفت اما از ریاضیات و نجوم رو گردان بود ولى علاقه زیادى به تاریخ و شرح حال رجال و عشق زیادى بمطالعه غزلیات حافظ و شمس تبریزى داشت در زبان انگلیسى و فارسى و السنه معمول به هندوستان اردو و كجراتى مسلط بود و شعر نیز میسرائید تا در سن نوزده سالگى در اواسط سال 1913 میلادى خیابان (ملكم استریت پونه (قدم میزد تا بزیر درختى به حضرت باباجان رسید كه پیشانى او را بوسید و این بوسه او را دگرگون ساخت و چند شب بعد در نیمه شب بیهوش گشت او را نزد اطباى زیادى بردند سودى نبخشید اغلب در سكوت بسر میبرد و هر دو روز یكبار غذا میخورد تا پس از نه ماه مهربان كه بعدها به كلمه مخفف مهر و اضافه كلمه بابا (مهربابا) معروف گشت (در ایران و هند بمشایخ و اقطاب كلمه خواجه – بابا- مولوى خطاب می كردند) مهر بابا بترتیب شرح زیر پنج استاد یافت .
بابا جان نامش گلرخ در سال 1802 میلادى در شب عروسى فرار كرد و تا پایان عمر در تجرد بسر برد پیرو دین اسلام و اهل بلوچستان بود در سن 65 سالگى اظهار داشت من خدا هستم و همه چیز زائیده اندیشه من است هر چه هست و نیست از من بوجود میاید و در من فنا میگردد در سال 1903 م .عازم مكه گردید و از سال 1907 تا پایان عمرش 1931 م بیست و شش سال تمام در شهر پونه زیر درخت بید ساكن و زیر آن درخت مدفون گردید.
قارایان مهاراج اولین استاد بابا بود و در سال 1885 متولد و پیرو آئین بودایى بود هفت سال در سكوت و عزلت بسر برد و در 34 میلى پونه معبدى ساخت و هزگز لب بگوشت نیالود و تاج الدین بابا را دوست میداشت .
سومین استاد طریقت مهربابا تاج الدین بابا كه از خانواده نظامى بود با خواندن منطق الطیر عطار بدرویشى گرائید هیجده سال در تیمارستان بسر برد و در شصت و چهار سالگى در سنه 1925 م فوت كرد چهارمین پیر طریقت سائى بابا بود و لخت میزیست و مدعى بود من خدا هستم و من كریشنا هستم تمام كائنات در وجود من است و در مسجد سكونت داشت و در سال 1928 میلادى فوت كرد .
پنجمین مرشد بابا اوپاسنى مهاراج كه شاگرد سائى بابا بود در 1870 م متولد گردید و از خانواده برهمن بود و در 71 سالگى در سنه 1941 م فوت كرد مهربان هفت سال نزد اوپاسنى مهاراج بسر برد و بعد به بمبئى حركت كرد و مدرسه شبانه روزى تاسیس كرد و اطفال یتیم از مذاهب مختلف را در این مدرسه پذیرفت و عدهاى از شاگردان را تربیت روحى میكرد و هر روز صبح شاگردان همراه با آهنگ موسیقى این هفت نام را تكرار میكردند (هوى – پاراتما – الله – اهورامزدا – گاد – یزدان – هو) اشعار حافظ و مولانا در این مدرسه تدریس میشد پس از مدتى بابا مدرسه را كه در باغ بزرگى قرار داشت تعطیل نموده هر یك را باوطان خویش فرستاد و ضمن اعزام آنان كمك مادى نیز مینمود چند نفر از آن افراد كه ضمناً زردشتى نیز بوده بتهران و شیراز آمده بتجارت مشغول شدند و از هند بانان كمك شده و میشود و فرقه مهربابائى توسط این عده در ایران پى ریزى شد.
مهربابا در دهم جولاى 1925 میلادى سكوت پیشه ساخت و هر سال در همین روز مهربابائیها یكروز سكوت میكنند البته این عمل كلیت ندارد ولى بایستى اجرا گردد بعضى از بابا دوستان این روز را به سكوت بسر مى بردند.
اصطلاحى در میان دین هندوئى است بنام اوتار این كلمه سانسكریت است یعنى خدا متشكل شده در جسد انسانى ولى معناى اصطلاحى آن این است كه خدا انبیاء و مروجین و شیوخ و اقطاب میفرستد و بشر از جهة روحى گامى بجلو بر نمیدارد لذا خدا ملزم میگردد كه خود بصورت بشرى جلوه گر شده تا جهشى در سیر ترقى روحى ابناء بشر پدید آورد و اكنون این اوتار در این عصر مهربابا است همان خدائى كه بشكل محمد (ص) در عربستان ظهور كرده و همان آهورا مزدائى كه در بلخ تجلى نمود و مجسم بجسم زردشت شد خلاصه حلاج و عیسى بود اكنون بابا میباشد كه حاضر و آماده راهنمائى بشر در عصر حاضر است. مهربابا بشش زبان مسلط بود مهربابا با اشارات چندین كتاب به زبان انگیسى نوشته بعد تخته الفبائى تهیه كه با آن چندین سال مطالب خود را بیان میداشت و در این اواخر با حركت دستها و حركت خطوط چهره و چشم نزدیكان او فهمیده بدیگران اعلام میداشتند یكى از كسانى كه همیشه از ندماى بابا و اهل یزد و زردشتى است آقاى على اكبر شاپور زمان یزدى نامههائى كه بزبان فارسى نزد بابا فرستاده میشد او بفارسى از طرف بابا پاسخ میداد و خود نیز براى عدهاى از نویسندگان و رجال ایران نامه نوشته و بیان میكرد كه مهربابا همان امام غایب دوازدهم است كه منتظرش هستید بعد از فوت بابا این مرد براى تبلیغ به ایران آمده و در بعضى شهرهاى ایران منجمله یزد مسافرت تبلیغى نمود و میگفت علائم ظهور ایشان ختم سكوت است مهربابا آدم سمین قد معتدل متبسم خوش برخورد و سخى و پیشانى بلند و موى سر تا پائین شانه میرسید و چهره سرخ رو بود مهربابا گاهى باطاقى رفته ده روز و گاهى یك ماه و زمانى در اغماء سكوت مىكرد.
مهربابا محل اجتماع پیروان خود را خانه مهر نام نهاده بود پیروان بابا در ایران اكثراً زردشتى میباشند در ایران خانه مهر در شمیران قریه كاشانك و گاهى در تهران هر هفته روزهاى جمعه از ساعت سه بعد از ظهر گرد هم جمع میایند و مدت جلسه دو الى سه ساعت طول میكشد و زن و مرد همگى در یك مكان روى صندلى نشسته و وقتى بهم رسیدند بجاى كلمه سلام میگویند (جى بابا) طرف مخاطب نیز میگوید جى بابا جى یعنى حضرت آقا مراد آنست كه حضرت بابا كه تمسك بنام بابا كلمهاى است كه گویا كلیه معانى عالیه را در بردارد مكتب مهربابا بیش از همه ممالك در انگلستان رایج است و بعد در نیویورك آمریكا – كانادا – استرالیا و هندوستان موجود است و در حال حاضر شش مجله در باره مرام بابا در جهان پخش میشود شعار بابا این جمله است:
من نیامدهام تعلیم دهم آمدهام بیدار كنم مهربابا اصول هفتگانه زیر را گوشزد مىكند 1- وجود 2- عشق 3- فداكارى 4- چشم پوشى 5- معرفت 6-تسلط 7- تسلیم بابا پیروان تمام ادیان را بیك چشم مى بینند و در ادوار پیش بابا از صحابه نزدیك پیمبر اسلام بوده است بدین موسى و بهائى توجه ندارد ولى بقیه ادیان حتى بابیه را حقانى می شمارد .
كتبى كه بزبان فارسى درباره بابا نوشته شده بشرح زیر است .
مجله روشنفكر 27 فروردین 1343 شمسى در صفحه هشت شرح حال بابا رانوشته است .
درى بسوى ابدیت نگارش دكتر جهانگیر مهربانپور در 114 صفحه شرح حال بابا و اساتید بابا را نوشته سپس از طریق جلسات احضار ارواح از طریق میز اثبات مرام بابا را نموده ولى بابا تلگرافى از هند فرستاد كه دكتر جهانگیر صلاحیت اظهار نظر در باره روح را ندارد.
رساله مهر بابا در 23 صفحه بقلم منیژه در صفحه 2 این جزوه مینویسد حضرت بابا بى لیاقتى ما را تحمل و حتى با بخشیدن گناهان ما به ما حمایت میفرمایند كه ایشانرا بیشتر دوست بداریم .
كشف الحایق شناسائى مهربابا تصنیف كیخسرو اسفندیارى چاپ بمبئى در 109 صفحه بنا بقاعده تناسخ كلیه پیشوایان ادیان گذشته را بابا معرفى میكند فرزانگان زرتشتى تالیف رشید شهمردان در 719 صفحه چاپ تهران ضمن تاریخچه دین زردشتى و مظالمى كه بر آنان وارد شده شرح حال رجال زرتشتى را توصیف نموده است ضنما شرح حال دستور مهربابا را نوشته است دستور كلمه اى است كه در دیانت زرتشتى بالاتر و والاتر از موبد است مثلا اگر موبد را با مجتهد برابر دانیم دستور برابر مرجع تقلید خواهد بود.
كتاب همه چیز و هیچ چیز اوتار مهربابا ترجمه از انگلیسى مترجم رشید شهمردان در 135 صفحه چاپ تهران .
مهربابا مینویسد:
چون انسان نهادهاى آئینى خداوندى را كه در دوران گذشته وضع گردیده ناشنیده انگاشته است در تجسم اوتارى كنونى سكوت اختیار كرده ام .
آمدنم حتمى بود و اینك آمده ام منم یكتاى قدم و ازل من را ما بودم كریشنا بودم این بودم آن بودم اینك مهربابایم در این شكل و گوشت و خون همان یكتاى قدمم كه از ازل میپرستیدند و نادیدهام می انگاشتند پیوسته یادم میكردند و فراموشم مى نمودند من همان یكتاى قدیم كه گذشته اش را می ستانید و یاد میدادند حضورش را نادیده میانگارند و فراموش مىكنند و ظهورش را با التهاب و اشتیاق فراوانى منتظرند.
كتاب پیام و گفتار گردآورى و ترجمه رشید شهمردان در 24 صفحه چاپ تهران شرح حال بابا را باختصار ذكر نموده است .
رساله مهربابا كیست در 6 صفحه چاپ تهران مهربابا در سال 1921 م گوید مقامی كه منصور حلاج اناالحق میگفت به او دادم مهربابا شش مرتبه مسافرت به نقاط اروپا و آمریكا و آسیا نمود و حتى بایران نیز سفر كرد.
رساله ارشاد و پیامهاى مهربابا تالیف مهر بابا ترجمه على اكبر شاپور زمان یزدى چاپ بمبئى در 28 صفحه .
بابا می نویسد سرانجام كسی كه كامیاب گردد نه تنها مرا خواهد یافت بلكه بپایه حقیقى خودم رسیده و بمقصود زندگى پى خواهد برد.
مصر و سخت علاقمند بارتكاب كرامات و نمایش و معجزات بودن خود نوع دیگرى از عادات ممتد بازى كردن با معجزاتست (انكار كرامت و معجزه بمهربابا مجال می دهد كه كسى از او تقاضاى عمل غیرعادى نداشته باشد با اینحال بدون چون و چرا بایستى سخنان مهربابا را بپذیرد و تسلیم او گردد).
كتاب نابغه سكوت تالیف اوتار مهربابا ترجمهاى ك ایرانى چاپ احمدنگر هندوستان در 44 صفحه مهربابا میگوید من در این دنیا خیلى قدیمى هستم در سال 1931 م مهربابا استاد كامل روحانى شدهاند.
مذاهب با خرافات و ظاهرسازى خود فقط قفسى براى روح تشكیل دادهاند با این وصف تعویض مذهبى بمذهب دیگر نه تنها ثمرى براى روح ندارد بلكه مانند تبدیل قفسى به قفس دیگر میباشد من براى تاسیس فرهنگ یا انجمن یا تشكیلات و حتى براى تاسیس مذهب جدیدى نیامدهام غریزه جنسى در من وجود ندارد (مهربابا زن نگرفت و عدم غریزه جنسى دلیل نقص جسمى و بالنتیجه نقص روحى مهربابا است).
یك خداوند است و او است پدر و خالق همه من آن پدر میباشم كتاب گفتن یك كلمه یعنى چه اقتباس از پیام بابا راجع به ختم سكوت خویش ترجمه على اكبر شاپور زمان یزدى در 54 صفحه.
وقتى شما بكوشید دهان كاملا بسته صحبت كنید و بدون استثناء صداى مخصوص شبیه ام (هو) مترنم میگردد.
پیش از ختم سكوت من یا بلافاصله پس از آن سه چهارم جهان نابود خواهند شد.
زمانیكه كلمه را گویا شدم اساس آنچه را كه در ظرف هفتصد سال آینده در جهان واقع شدنى است پى ریزى خواهم كرد.
من عیسى مسیح هستم.
از واجبات است كه من كلیه امور عالم را نظارت نمایم.
من داراى دانش بیكران هستم پس براى دانستن لازم نیست عقل خود بكار برم داناى مطلق منم من علم نامتناهى خود بكار میبرم .
چون این بدن را ترك كنم تا هفتصد سال من مسرت خود را بكار خواهم برد كه منجر میگردد بظهور ثانوى من در عالم .
من براى پخش امواج حقیقت بین افراد بشر باین دنیا آمدهام. چون این بدن را ترك كنم تا 700 سال من مسرت خود را بكار خواهم برد كه منجر میگردد بظهور ثانوى من در عالم .
كسی كه بوصال خدا رسید مجبور است دعوى خدائى كند.
اطلاعات و ارشادشت مهربابا ترجمه كیخسرو اسفندیار چاپ هند در 85 صفحه بدون حمایت مرشد كاملى رسیدن بطبقه هفتم و وصل الهى محال و غیر ممكن است هر دوره هفتصد الى هشتصد سال است (فلاسفه هر دوره را هزار سال میدانند معلوم نیست چرا بابا غیر متعارف آنهم بدون ذكر دلیل و برهان چنین سخنى بیان آورده است).
رساله هستى وجود اصلى است از مهربابا ترجمه على اكبر شاپور زمان یزدى چاپ بمبئى در سیزده صفحه.
عاشق و معشوق یكى میباشند شما خود حجاب خودتان هستید شما خدائید.
رساله اعلىترین اعلا از مهربابا تالیف على اكبر شاپور زمان یزدى چاپ بمبئى در هیجده صفحه.
وقتیكه خدا بسیماى بشر در عالم ظهور نموده و اولوهیت خود را به بنى آدم ظاهر مینماید او بطور اوتار یا مظهر حق مسیحا پیغمبر متعرف و شناخته میشود باین طریق خدا انسان میگردد .
مظهر اولوهیت همیشه و در هر وقت یكى بوده و همانست زیرا خدا در هر زمان یكى بوده و همان میباشد .
معروفترین و ستوده ترین تظاهرات خدا بطور پیغمبر زرتشت است كه قدیمیترین و قبل از حضرت رام كریشنا بود و عیسى و حضرت محمد بوده است رساله هفتاد گل از سخنان اوتار مهربابا ترجمه از انگلیسى مترجم رشید شهمردان چاپ تهران در 71 صفحه است .
شت اوتار مهربابا از راه لطف پیام زیر را در 25 فوریه 1964 هنگام هفتادمین جشن زاد روز خویش بجهانیان ابلاغ فرموده هدف زندگى عشق بخدا است هدف نهائى وصل با او است سریعترین و مطمئنترین راه رسیدن به این هدف گرفتن دامن من است در حالیكه مهرتان روز افزون باشد فراوان رنج كشیدم و فراوان رنج خواهم كشید تا زمان شكستن سكوتم فرارسد مهر خود را بدوستدارانم ارزانى میدارم .
نگران مباشید در مورد هیچ چیز نگران مباشید دائماً و همیشه در من بیندیشید تنها هستى منم و منم تنها در خور اهمیت دوستدارانم خوشبختند كه خدا را در كالبد انسانى بحضور خود دارند كاركنان من باید چون خاك باشند اخیراً شنیدم فیمابین كاركنان من اختلاف راى قابل ملاحظهاى ایجاد شده است اگر چنین وضعى ایجاد مینمائید بهتر است براى من كار نكنید روح رقابت شما فقط در تسلیم و مهر بمن شایان تقدیر است تسلیم اراده من باشید ایمان كامل بمن داشته باشید گفتارهایم را بپذیرید مرا دوست بدارید و مهر ورزید تا از شما راضى باشم.
مهربابا گفته است براى تمرین روحانى دست به سكوت نزده بلكه بصلاح بشریت بوده پس از شكستن سكوت سه چهارم جمعیت جهان نابود میشوند و یك چهارم زنده میمانند و پس از یك سال در اثر ضربه خنجرى كه به پشت من وارد میشود و كالبد خاكى را رها خواهم كرد و پس از شكستن سكوت یك كلمه خواهم گفت و این كلمه حتماً به قلب تمام افراد بشر نفوذ و اثر میكند مهربابا این جمله را تكرار میكرد من نیامدهام تعلیم دهم بلكه آمدهام بیدار كنم در جلسات دوستداران بابا همگى سكوت كرده سر پا ایستاده رو بسمت عكس بابا كه بدیوار اطاق نصب گردیده یا روى طاقچه گذارده شده دستها را بهم مانند هندیها وصل كرده همگى با صداى بلند نیایش میكنند و گویند .
توئى پرونده و توئى نگهبان ندارى آغاز و ندارى همتا و نه مانند بیرون از تصور و قیاسى و فهم ما نارسا بشناخت تو و در پایان نیایش آمین میگویند بعد نشسته صرف چاى و شیرینى می نمایند زن و مرد با هم در جلسات شركت نموده و روى صندلى مى نشینند.
بزرگترین اثر مهربابا كتاب (گاداسپیك) خدا سخن میگوید كه بزبان انگلیسى نوشته و دوبار بفارسى ترجمه گردیده ولى تا كنون بچاپ نرسیده و این كتاب بمنزله قرآن نزد مسلمانان همچنان نزد بابا دوستان مورد اعتنا و اعتقاد و احترام است بابا به اشعار عطار و شبسترى و حافظ و مولانا استناد جسته است از مطالب فلسفه یوگى و صوفیه اسلامى بحث نموده و راه سلوك را مانند عرفاى اسلامى هفت مرحله میشناسد و بحافظ دلبستگى خاص نشان داده است.
اینك مطالبى از این كتاب نقل قول میگردد.
زمانیكه نیستى در ابتداء بصورت فنا شدن ظهور مینماید بدین معنى است كه همه چیز داده خدا است .
فنا فى الله حالت مجذوبیت نام دارد كه بوسیله مرشد كامل انجام میگیرد (بابا در این مبحث دچار اشتباه گردیده زیرا فنا فى الله هنگامى براى سالك دست میدهد كه از مرحله سلوك و جذبه گذشته و بحقیقة الحقایق واصل گردد).
نیرو وانا به چیزى میگویند كه خدا وجود ندارد این حالت استثنائى است كه خدا موجود نیست ولى ادراك وجود دارد این حالت و آزمایش از مرحله ابتدائى فنا توسط بودا تائید شد (در این مطلب نیز بابا دچار لغزش گردیده زیرا مكتب بودا).
در خور تامل است اگر بودا منكر حقیقت خدا بود گرد سلوك نمیگشت آنچه این ناچیز استنباط كرده آنست كه بودا مرتاضى متفكر و بعد از بررسى ادیان و ریاضات طاقت فرسا و جولان توسن اندیشه در دریاى ژرف اسرار جهان آفرینش با سكوت در امور ماوراء الطبیعه بر آن شد كه سالك گرد پرسش این مسائل برنیامده سعى خود را معطوف بخویشتن دارد تا حقایق در خود او روشن و متجلى گردد و عمرش را صرف آگاهى واهى كه نتیجه تشتت فكر است بر نیاید و با قدمى استوار طى طریق نماید تا به مقام نیروانا (فنافى الله)كه آرامش خیال و سرور و ابتهاج روحى را متضمن است نائل آید.
بابا میفرمایند در هر زمان پنج قطب كامل در گیتى بسر میبرند.
این ناچیز توجه خوانندگان آثارم را بدین نكات معطوف میدارد كه ذات احدیت (بحث بسیط) در مكان نگنجد و زمان باو راه ندارد و خالق دهر و سرمد است و جان جانان است و مقام لاحد در حد نگنجد و حضرت ختمى مرتبت (ص) فرمودند ما عرفناك حق معرفتك اوتار (تجسد خدا در لباس بشرى) امكانپذیر نیست فلاسفه راسخین فرمایند ماده در قبال روح نیست بلكه تجلى حد نازله روح است حضرت بارى عزاسمه پدید آرنده فیض اقدس است غیب الغیوب در شهود نگنجد بلكه موجد عالم ناسوت است اگر كسى خود را واصل به مقام هاهوت داند و بعد مدعى دعاوى گزاف شود و در نهان آلت اجراى مقاصد سیاسى باشد و بندگان آزاد خدا را به بند اوهام كشد و خویش را ذات لاریبى داند حال چه مهربابا باشد یا كریشنا یا حلاج یا بایزید یا مانند اقطاب عصر حاضر باید نامشان را بطاق نسیان سپرد و گوش پر هوش خود را باین گزافه گوئیها توجه نداده و ندهد سالك چون در سلطه استاد توانائى نبوده و سیر و حالتى پیش مىآید كه با مشاهده بعضى انوار و رویداد خاصه كوس لمن الملكى میسراید.
بابا میفرماید غیر از یك اوتار و پنج قطب و پنجاه و شش نفر مرد رسیده بخدا این عده در كره ارض هدایت افراد بشر را بعهده مىگیرند.
بابا فرماید بزرگترین معجزه یك مرد واصل این است كه شخصى را مانند خود سازد مهربابا فرماید در هر دور گردش زمان هفتصد الى 1400 سال طول میكشد و در این ایام یازده دوره 65 تا 125 ساله وجود دارد از ابتدا تا انتهاى هر گردش 55 مرشد كامل و پنج قطب وجود دارد و در پایان هر دور اوتار كه صاحبالزمان است خواهد آمد.
ناگفته نماند كه بزعم فلاسفه و عرفا هر دور و كور یكهزار سال است و دور و كور كامل 360 هزار سال است 700 یا 1400 سال این ناچیز تا كنون بر خورد ننموده است بابا فرماید در هر دور هفتهزار نفر انسان عامل براه حق وجود دارند كه یا مرشدند یا عالى بابا تصوف را مورد تایید قرار داده ولى راه سلوك را ذكر ننموده است و مریدان بابا بایستى به عكس بابا نگاه كرده و در دل باو توجه نمایند براى ترقى روحى او كافى میداند ولى متاسفانه هیچ استاد طریقتى ضمن دعاوى گزاف خود فقط توجه مرید را بمراد را ملاك وصول ندانسته و این امر را تا بدین حد معتبر نشماردهاند.
بابا فرماید تا مرحله ششم سلوك حال و حالات وجود دارد در مرحله هفتم حال مفهومى ندارد مراد بابا آنست كه در مرحله هفتم مقام است نه حال فنا است نه بقا باید گفته شود در هر مرحله به تناسب آن عالم حال آن ملك دست میدهد و بعد مقام است در مرحله هفتمین نیز این چنین است فنا تعین به مقام نقطه است لذا متشان بشان او است لذا فناى مطلق نه در عالم شهود نه عوالم روحى مفهومى ندارد.
بابا فرماید خلقت از جماد به فلز و از فلز به گیاه و از زندگى گیاهى به كرم و از حیات كرمى به دوره ماهى بودن و از ماهى به پرنده بودن و از پرنده بشكل حیوانى و از حیوانى بصورت بشرى ارتقا مییابد .
بابا در مسائل روحى و خلقت سخنانى گفته كه مستند بدلیل نبوده فقط چون بابا فرموده بایستى پذیرفت این ناچیز مطلقاً گرد اقامه برهان بر بطلان یا درستى این مكتب نیست حتى دوستى من با بابادوستان تا بدانجا رسید كه عدهاى مرا رهبر بابا دوستان در ایران میدانستند ولى حقیقت و راستى و وجدان سلیم حكم میكند كه حقایق برشته تحریر درآید و اینگونه روابط صمیمانه اجتماعى مانع از نشر حقایق تاریخى و مسلكى نگردد.
بابا در چهرههاى مختلف از خود عكس گرفته و اكنون یكى از برادران بابا با تهیه كپیه از عكسهاى بابا و فروش آن به بابا دوستان جهان امرار معاش مینماید عده معدودى از جوكیهاى هند متابعت بابا را قبول كردهاند.
بابا بلند قد سمین و پیشانى بلند گیسوان تا شانه ریخته و سبلت تمام پشت لب را پر ساخته داراى شارب چهره متبسم پیراهن بلند سفید بتن كرده جوراب بپا نمیكند چشمان نافذ بینى بزرگ و دراز و صورت گوشتالود و سرخ چهره و هیچ نشانهاى دال بر ریاضت وى مشهود نیست بابا بر روى صندلى بزرگ جادارى مانند منبر كه پارچههاى الوان بر روى آن و اطراف صندلى پخش شده قرار میگیرد بابا دوستان پا و كف پاى بابا را بوسیده عدهاى دست او را بوسیده بابا بعضى را كه تفقد مینماید دستى بسر مرید كشیده و بعضى اوقات لبخند میزند ولى مرتب با انگشتان خود بر روى صندلى كوبیده و بعد با دستها اشاراتى مینماید مریدان گفتند با این ترتیب جوامع بشرى را حفظ نموده و با بعضى خدا رسیدگان تماس میگیرد بابا قبلا براى خود و سگ و گربه خود مقبرهاى بنا كرده كه مرقد بابا محل زیارت بابا دوستان جهان است و براى گربه و سگ نیز مقبره براى هر یك جداگانه ساخته است و زیارت مینمایند اطاقى را كه در منزل پدرى هنگام تحصیل اقامت داشته مورد ستایش و زیارت پیروان او است و افراد خانواده بابا متنعم میگردند بابا سه روز قبل از وفاتش به تشنجى شدید غیر عادى مبتلا گردید كه از شهرهاى دیگر پزشك آوردند سودى نبخشید و بسختى روح از تن او مفارقت نمود خود بابا با اشاره باطرافیان خود گفت این نحوه جان سپردن صلیب او میباشد بابا گویا مسموم گردیده و مرگ جانگذازى داشته است بابا از گذشتگان از موسى و بهاءالله نامى نمیبرد در مرتبه سلوك مرحله نازله رإ؛سس ظظ عالم اجسام ذكر كرده و افراد رسیده را مجذوب كامل و سالك كامل و حقیقت محمدى میداند بابا عكسى از خود گرفته كه در وسط نشسته و در اطراف عكس خود پنج مرشد خود را نشان داده است و در مقابل مجمر آتش و در پشت عكس مسجد و معبد هندوان نمایانده شده است .
بابا جسم را عالم كثیف و جان را عالم لطیف و دل را با عالم نور برابر دانسته است بابا نقطهاى در وسط صفحه كاغذ ترسیم نموده و اطراف نقطه خطوط بسیارى كه بعد به نقطهاى موسوم به قطب كشیده است عكسى از بابا كه نشسته و حلقه گلى بگردن انداخته شصت دست راست با انگشت سبابه دایرهاى با حال متبسم گراور نموده یعنى همگى متحد باشید .
اشعارى از دكتر هیرالعل رئیس دانشگاه كلكته بمناسبت تولد 72 سالگى بابا در 25 فوریه 1966 بفارسى سروده شده و در تهران پخش گردید مطلعش این است
شادباش اى ارض هندوستان مبارك حبذا
این توئى امروز دارى مظهر ذات خدا
تلگرام بشرح زیر در تاریخ شنبه 26 بهمن ماه 1346 مطابق با فوریه 1968 از طرف اوتار مهربابا به كلیه دوستدارانش در ایران و سراسر جهان مخابره شده است دوستدارانم در جشن هفتاد و چهارمین سال تولدم خوشحالى و شادى كنید زیرا بزودى بعد از 25 مارچ 1968 واقعه بزرگى روى خواهد داد كه نظیر آن قبلا رخ نداده است مهربابا .
براى تولد بابا در تهران و شیراز در خاك ایران و در دیگر محفلهاى بابادوستان در شرق و غرب جشن میگیرند چند سالى در تهران در یكى از باشگاهها جشن گرفته و سخنرانى نموده و اشعارى در مدح بابا سروده و قرائت میشد و به صرف چاى و شیرینى و شربت و میوه میپرداختند اینك رونویس یك كارت دعوت كه در دو برگ مقوائى متصل بهم نوشته شده ذیلا مینگارد «هو مهر بابا جناب آقاى… چون روز یكشنبه ششم اسفند ماه جارى 46/12/6 مصادف با میلاد فرخنده اوتار مهربابا پیشواى بزرگ اهل حق و حقیقت میباشد و براى جویندگان وادى معرفت و سلوك روزى مسعود و میمون بشمار میرود و مفتخراًاز آن جناب درخواست مینماید كه در مجلس جشن و سرورى كه بدین مناسبت از ساعت 4 الى 8 بعد از ظهر روز مذكور بر پا میگردد حضور یافته مجلس انس و شادى را با صرف چاى و شیرینى مزین فرمایند تالار رودكى باشگاه فرنگى كارون شماره 22 از آوردن اطفال خوددارى نمائید».
یكى از پیامهاى بابا كه بفارسى ترجمه شده بشرح زیراست
«من نیامدهام تعلیم دهم آمدهام بیدار كنم زمانیكه خود را آشكار میسازم دور نیست و شما مرا آنطور كه هستم خواهید دید محبت من بهر یك از شما وافر است من قصد دارم وقتیكه حرف میزنم آن ذات واحد اعلى كه در همه كس موجود میباشد ظاهر و هویدا سازم پریشان و ناراحت مباشید مرا بیش و بیشتر دوست بدارید بهر نوع مشكلاتى گرفتارید و یا با هر گونه مشقت و رنجى روبرو هستید دامن مرا گرفته و نگهدارید شما در كار من سهیم و شریك خواهید بود اگر چنین كردید سعادت نصیب شما خواهد شد هر گاه بتوانید مرا دوست بدارید خدا را دوست داشتهاید من خورشید هستم كه بسالكان و پویندگان راه حقیقت نور و زندگى مىبخشم اوتار مهربابا در نشریه دیگرى بابا این چنین مرقوم داشتهاند:
«من بشما خواهم آموخت كه چگونه در دنیا حركت و زندگى كنید و در عین حال همیشه با من بطور یك هستى نامحدود مشترك باشید من به این جسم محدود نیستم آنرا بمنزله لباس استعمال میكنم تا خودم را بشما ظاهر نموده و با شما رابطه لفظى كه بفهم و درك شما آسان باشد داشته باشم كوشش نكنید مرا دریابید كنه ذات من دریافتنى نیست و تغییرپذیر هم نمیباشد فقط مرا دوست بدارید زمان شكستن سكوتم خیلى نزدیك است در همین اثناست كه احتمال زیاد دارد دامنم از دستتان رها گردد دنیاى مجاز میكوشد كه دست شما را از دامنم دور گرداند همه چیز منم اعلىترین تا پستترین پست ختم سكوت توهین و سرزنش من و تجلیل و اعزاز من و ظهور من در دنیا تمام اینها بطوریكه سابقاً اعلان كردهام در مدت كم و سریع واقع خواهد شد سعادت واقعى در خوشبخت نمودن دیگران نهفته است سعادتمند كسانى هستند كه عشق آنان نسبت بخدا با بدبختى و رنج آزموده شده است براى كسانیكه از صمیم قلب و با تمام روح و وجود خویش آرزو دارند در برابر حقیقت قرار گیرند و ذات خداوندى را با چشم دل بنگرند تنها یك راه وجود دارد و آن وارستگى حقیقى است وارسته و سالك طریق بودن قابل تحسین و ستایش است ولى افراد معمولى و عادى اجتماع صد در صد از سالكان دور و عابد نما بهتر و برترند اوتار مهربابا».
بابا دوستان انگشترى بدست مىنمایند كه بجاى نگین عكس بابا و ضمناً عكس بابا در یك پلاك كه به لبه پاكت نصب مینمایند و روى بعضى اشیاء اسم بابا را چاپ یا عكسش را گراور نموده در منزل نگه میدارند در هند در آئینه عكس بابا را بطرز زیبائى ترسیم مینمایند در بعضى از تمبرهاى دولت هند عكس بابا چاپ گردیده و بعضى ابزار و آلات ماشین و آلات كشاورزى ساخت هند اسم بابا منقوش گردیده است.
بابا در باره تناسخ میگوید «همان قسم كه لباس براى مدت معینى پاره و مندرس گشته و از بدن رفته و بجاى آن جامه نوى میاید همان طور جسم هم بعد از مدت معینى از میان رفته و بجاى آن جسم دیگرى آماده میشود تا مادامیكه جان بجانان و قطره بدریاى وحدت ملحق و وصل نگردد آمد و شد در اینعالم حتمى و ناگزیر است بابا فرماید خدا براى دانستن خودش كه او كیست من كیستم بطور صدا ظاهر گشت این اقیانوس صدا از خداست و شامل تجربه قدرت و مسرت خودش میباشد خروج این صدا از آن نقطهاى كه نقطهام یا مخلقالصوت نامیده شده است عوالم دل نیرو و مادیات را پیدا كرده است .
اولین اقیانوس صدا ریشه تمام اجسام حیوانات و انسان است و بطور همیشگى بآن مربوط بوده و زندگى خودشان را از آن كسب مینمایند.
این ناچیز بنا باصرار یكى از بابا دوستان نامهاى به بابا نوشته دوازده سئوال نمودم چند سئوال راجع به فلسفه جوك بود از قبیل سه دنیا و هشت جهت و شش فصل و بعد بعنوان مثال سعدى را در نظر گرفته هنگام نوشتن نامه فكرم را تمركز داده حافظ را در نظر گرفتم و در نامه فقط سه نقطه گذاردم منشى بابا در پاسخ میگوید بابا در خواب پاسخ پرسشهاى شما را داده ولى در نامه میگوید به باطن بابا توجه پیدا كرده در خواب پاسخ را میشنوید و بحر را با هاى هوز نوشته و یاد آور گردیده دیگر با او مكاتبه ننمایم منظورش خلاصى از دست ناچیز بود ولى متاسفانه بعد از مرگ بابا جهة تبلیغ مرام بابا به عراق رفته بود و بابا مینویسد من در این دنیا خیلى قدیمى هستم بیائید تا در دنیاى امروز صلح و صفا برقرار كنیم مهربابا پس از اینكه بمعرفت كامل رسیدند دو سال اول كتابى از مشاهدات روحانى خود را با خط خود نوشته كه هنوز بچاپ نرسیده است .
بابا ساعت 12 ظهر روز 31 ژانویه 1968 میلادى فوت نمود و قبلا ساختمانى براى مقبره خود تهیه دیده بود كه پس از مرگش در دهكدهاى بنام مهرآباد بالاى تپهاى واقع گردیده كه پیروانش (مهراشرم) نامیدهاند.
دختر مهاراجه كجرات كه پیرزنى است بنام مهرانى كه از پیروان بابا است قصر خود را در پونه به بابا بخشیده بود كه در سالن بزرگ آن بابا بار عام میداد و بر روى تخت بلندى كه با پارچههاى حریر الوان پوشیده بود مىنشست و افراد و زنان با اطفال خردسال خود بدیدار آمده بودند دستها و یا پاهاى او را كه برهنه بود مىبوسیدند و چند نفرى پاى صفه چوبى ایستاده و بلندى صفه بارتفاع قد یك نفر بود كه سر افراد زایر به پاى مهربابا میرسید و اگر كسى میخواست چند لحظه توقف كند افراد مراقب بعذر اینكه همه زایران بابا را زیارت كنند او را روانه میساختند و بابا مرتب انگشتان خود را تكان میداد مانند كسى كه ضرب میگیرد و گاهى دستهایش را بلند نموده به ته سالن اشاره میكرد كه پیروانش عقیده دارند كه با افراد كامل و رسیده بحق كه در اقصى نقاط دنیا زندگى مینمایند تماس میگیرد و دنیا را اداره میكند و بانو مهرانى در كنار صفه نشسته بود و از این مراسم فیلمبردارى میكردند و نگارنده سطور چند حلقه از این فیلمها را مشاهده كرد.
مهرا زنى بود كه به بابا عشق میورزید و حالت جذبه مانندى دارد و اكنون امور مقبره تحت نظر بانو مهرا و بانو منیژه خواهر بابا اداره میشود و بابا دوستان معنویتى براى این دو نفر قائلند در كنار قبر بابا قبر سگ و قبر گربه بابا واقع شده كه بابا دوستان زیارت به آنجا میروند و چراغ كوچكى با روغن نارگیل در تمام ایام دارد و كوچكترین آنها محل اقامت بابا بوده بابا دوستان براى زیارت باینجا میروند و چراغ كوچكى با روغن نارگیل در تمام ایام میسوزد و آقاى زال برادر باباسنگ كوچكى را بزایرین نشان میدهد و اظهار میدارد بابا در حال جذبه سرش را بآن میكوبیده است و عكسهاى بابا را به بابا دوستان میفروشد در این منزل آقاى زال و برادر دیگر بابا آقاى بهرام با خانواده شان زندگى مینمایند بابا براى تبلیغ مرام خود به آمریكا – چین – مصر- فرانسه – ایتالیا – آلبانى – تركیه – ایران و اغلب شهرهاى هندوستان و انگلستان مسافرت نموده است دولت هند در تمبر و ابزار ماشینى هند اسم بابا و عكس او را گراور نموده و در هند در اشاعه مرام او تسهیلاتى فراهم ساخته در نیویورك و لندن در اشاعه آراء بابا در جهان كوششهاى دامنه دارى انجام میگیرد.
بابا در طى چهل و اند سال سكوت ریاضت میكشید و گاهى ده روز الى بیست روز و زمانى تا چهل روز بیك اطاق رفته عزلت میكرد كسى كه در حال سلوك است چگونه خود را به حد كمال رسیده میداند آنهم اوتار (خدا تجسم یافته در كالبد بشرى) و كسى كه مدعى رهبرى میباشد از سلوك طرفى نمىبرد و قیافه و سمین و صورت گلگون دلیل راحتى و خوش گذرانى است حركت انگشتان و دستها بلا اراده برهانى واضح بر كسالت اعصاب است ناگفته نماند كه بابا در بدایت جوانى سلوك نموده ولى جاهطلبى كه در ضمیرش نهفته بود او را واداشت كه مدرسه شبانه روزى تاسیس نموده و اطفالى از ملتهاى مختلف در آن مدرسه گرد آورده و در پایان مدرسه با سرمایه كافى آنها را به كشورهاى مختلف اعزام داشته تا مرام او را توسعه دهند و یك بابا دوست در دشواریها بایستى فقط به بابا توسل گردد و سلوكى جز ورد نامش دستورى نداده است در پس پرده نیروئى بابا را تقویت مینمود و هنوز این نیرو و مقام دست اندركار است تاسف به پریشان احوالى كه به تبعیت بابا درآید و او را خداى دو جهان پندارد گفتار اوتار مهربابا ترجمه بفارسى در 45 صفحه در صفحه 40 مینویسد «خدا بخدائى خویش آگاه نیست در حال ناخود آگاهى تجربیات و پرورش نیروى نامتناهى را ادراك مینماید خدا در حالت خدا رسیدگان بحالت خدائى خویش كاملا آگاه میباشد لزوم قطب را در صفحه 34 تذكر داده است كتاب پرتو حقیقت از اوتار مهربابا از انگلیسى وسیله رشید شهمردان بفارسى برگردانده شده است در 62 صفحه نوشته شده اولین استاد در خلقت اوتار میباشد منازلى كه در طى كمال باید پیمود بر سه گونه است منازل كثیف منازل لطیف و منازل الطف براى رفتن سپهرها باید 49 پله در نوردید تجسم قهقرائى در سیر پیشرفت تكامل زندگى شخصى بسیار نادر میباشد (مرادش در تناسخ سیر قهقرائى امكانپذیر نیست).
(اشعارى در میلاد مسعود حضرت بابا )
شاد باش اى ارض هندوستان مبارك حبذا
این توئى امروز دارى مظهر ذات خدا
مهربابا خود خداى عصر حاضر فخر تست
قالب انسان مزین شد ز شان كبریا
ما كه مستغرق شدیم از فرق رنگ و ذات و نسل
ما كه در دنیا شدیم امروز از هر یك جدا
نور یزدان خود بیامد تا كند تبلیغ عشق
عشق تا باشد طبیب جمله علتهاى ما
مهربابا مىزند هر دم جرس بیدار شو
اهل دنیا خواب غفلت بر تو تارى تا كجا
وقت بیداریست اى مرد خدا خود را شناس
تو چو بشناسى خودى را میشوى تو خود خدا
مهربابا را زمانه گشته ممنون دوا
زانكه او شد كاروان روح را بانك درا
اهل دنیا را بخواهد تا ز خود آگه شوند
خود خدا باشند خود یزدان شوند خود رهنما
مى سزد گر روز میلاد چنین پیغمبرى
مى سزد خوانیم شعر حافظ شیراز را
خاك راهى كان مشرف گردد از اقدام دوست
گر دهد دستم كشم در دیده همچون توتیا
اثر دكتر هیرالعل رئیس دانشگاه كلكته
بمناسبت هفتاد و دومین سال تولد اوتار زمان
بتاریخ 25 فوریه 1966
مهربابا در گاداسپیك لزوم مرشد را ضرورى دانسته اما كسى را معرفى نكرده است .
بابا گوید براى درك ماده وسایل مادى لازم و براى درك روح وسایل روحانى و هم آهنگى بین فكر و دل باید انجام گیرد.
بابا گوید مراسم مذهبى قادر نیستند موجب پیشرفت در راه روحانى گردد.
در رساله بهترین چهره زندگى از مهربابا ترجمه دوست دانشمندم رشید شهمردان مىنویسد مهربابا در 1956 م به آمریكا رفت و سه هفته در آن قاره بسر برد.
هستى سایه خدا است و باز بخدا بر مىگردد حافظ بشناخت خدا توفیق یافته است.
پیروى از دین بمنزله آنست كه سوار قطار كند شویم .
مهربابا در 1952 م در آمریكا تصادف كرده استخوان صورت و بینى و بناگوش و بدن و پایش شكست.
بابا گوید خدا در روز ازل در سكوت عمل مىكرد و كسانى كه این سكوت نامتناهى را احساس مىكند خدا را دیده و صدایش را مىشنوند مراد بابا آنست كه خدا پس از ایجاد خلقت از هستى كناره گرفت .
باز بابا گوید روح تدریاً از مرحله ظاهراً جامد سنگ و فلز گذشته بمرحله انسان مىرسد.
سریعترین راه سلوك پیروى مسیح كه اوتار است مىباشد بابا در 1924 بایران آمد و در 1929 در بعضى نقاط ایران سیاحت كرد و در 1931 م به غرب سفر كرد.
اخیراً كتابى به نام مقالات اوتار مهربابا شماره 3 كه وسیله گردآورنده آن انیتادو سى دان استیونس منتشر گردید و اولین كتابى است كه بها براى آن تعیین كردهاند.
گاداسپیك تحت نظر این ناچیر بفارسى ترجمه و تفسیر گردیده است و یك نسخه خطى آنرا به كتابخانه ملى رشت اهداء كردم.
اما بنظر این ناچیز بابا به كنه فلسفه مكتبهاى هند آگهى كامل نداشت.
ایا مرشد مهربابا كه هم روحى و هم جانى
توئى در جسم انسانى ولى محبوب سبحانى
اصطلاح اوتار تحت عنوان كلمه دون در طوایف اهل حق بچشم مىخورد ذات حق كه بحث بسیط است در حد نگنجد كه عوارض در او اثر كند و به اقتضاى بشریت از جهت رفع نیازمندى مقهور طبیعت گردد خدا تجسد یابد خلاف عقل است و خرافه اى مى باشد كه هیچ اوهامى هم پایه او نیست .
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی
مهربان (مهربابا) مدعی اوتاری (تجسم خدا درلباس بشری) شد و از خانواده زرتشتی بود.