Info@razdar.com
شماره مقاله :109
كیوان قزوینى در عرفان نامه درصفحه 236 مرقوم داشته اند.
عنوان تیوسوفیا را كه ریشه اش از هند و شاخه هایش در اروپا منتشر است و مرام آنها در مجله هاى مصر و بیروت داده شده است می توان تطبیق نمود به عرفان مطلق كه مقید بخصوص یك دین نیست و حدس میزنیم كه در اروپا و آمریكا تا صد سال بعد پیدا شوند و حامیان ممتاز با سلسله و آداب) پدید آیند تئوسوفى كلمه یونانى است تئوسوفى ،به معنى خداوند و سونیا یعنى دانستن نتیجه این كلمه عبارت از شناسائى حضرت بارى عزاسمه.
دیوژان لابرتئوس مكتب تئوسوفى را بیك كاهن مصرى كه در دوره بطلیموسهاى مصر می زیسته نسبت مى دهد.
تئوسوفى كه امروزه در ممالك غرب معمول است وسیله مادام بلاوتسكى روسى و كلنل الكوت آمریكائى در سال 1875 م در شهر نیویورك پى ریزى گردید و این مسلك مورد توجه افرادى كه به مسائل روحى دلبستگى داشتند قرار گرفت .
اصول مساوات و برابرى جزء اصول اولیه عقاید این فرقه میباشد. تئوسوفى تحقیق و بررسى در ادیان و بیطرف بودن نسبت به آئینها و عدم اعتقاد نسبت بنوع پیامبران را از اركان عقاید خود محسوب می دارند. جستجو در اسرار آفرینش و پاك داشتن بدن را از اكل گوشتخوارى و عدم استعمال مشروبات الكى و استعمال دخانیات را ضرورى شمرده است. تئوسوفى به تناسخ اعتقاد راسخى دارند و گویند روح انسان قبلا در اجساد طوائف وحشى بشر تعلق داشته و در ادوار بعد تكامل پذیرفته است و بلایا و مصائبى كه در زندگى با آن مواجه هستیم نتیجه كردار ما در دورانهاى گذشته است معاد و دوزخ و جنت و ارسال رسل را خرافه انگارند و براى نیل به درجات عالیه وجود استاد و مربى لازم و ضرورى است چهار شرط براى ورود به این طریق حتمى است .
1- بدن را تمیز و پاك نگهداشتن .
2- بى نیاز و عدم آرزو به تمنیات دنیوى
3- كردار نیك
4- عشق به حقیقت مطلقه
تئوسوفى خدا را جاویدان و بیمانند و انسان را نیز فناپذیر میداند نتیجه عمل در این مكتب را حصول ملكات عالیه اخلاقى میداند و افكار خود را از تشتت آراء حفظ كند و فردى كه در این راه گام بر میدارد شش اصل را ملزم می باشد كه مراعات كند.
1- تسلط بر افكار خود.
2- بر اعمال خویش حاكم باشد.
3- حسن سلوك و تواضع و مهربانى .
4- خوش خلقى و عبوس نبودن .
5- یكرنگى به طریقى كه اعتماد دیگران را جلب نماید.
6- توكل در كارها به بارى تعالى .
هر گونه پیشامدهاى ناگوار را با بردبارى تحمل كند آرزو و نیل به هواجس نفسانى را از خود دور سازد و انجام هر كار را بدرستى انجام دهد و وظیفه خود شمارد. از سخن چینى و نمامى و ظلم و تعدى بدیگر افراد و اعتقاد و تبعیت از خرافات اجتناب ورزد .
موریس مترلینگ در كتاب راز بزرگ نوشته اند كه انجمن روحى انگلستان پزشكى را ماموریت داد كه درباره اخلاق و روحیات بانو هلاپیتروا بلاواتسكى تحقیق كند و بعضى را عقیده بر آنست كه آثار این بانو به قلم دیگران بوده و به وى فروختهاند و مادام بلاوتسكى بخود نسبت داده است. این بانو در سال 1831 م در روسیه متولد گردید پدرش آلمانى بود در شانزده سالگى ازدواج نمود و پس از چند ماهى از شوهرش طلاق گرفت به تركیه و مصر و یونان و كانادا و امریكا و هند و جاوه و تبت و بعد به روسیه رفت و سپس به نیویورك برگشت و در آنجا به معیت سرهنگ اج الكات همچنانكه در قبل اشاره گردید انجمن (تئوسوفیكل) را بر پا نمود و كتابهاى این بانو انجیل تئوسوفى است و عقاید هندى كه در كتب مزبور دیده می شود مربوط به دوران قبل از تدوین كتب ودا است بزرگان هند برگهائى از درخت نارگیل می ساختند كه از معرض آب و هوا و آتش مصون ماند و بر روى این برگها كتابت می كردند و زبان آنها (سین زار) بوده كه قبل از سانسكریت معمول بوده است .
خانم بلاواتسكى كتاب (عقیده پنهانى) را تالیف كرد و علوم خفیه را در آن مورد بحث قرار داده است و یكى از مریدان خاصش موسوم به (اسكات الیوت) كتابى راجع به قارههاى مفقوده كره زمین اتلانت به رشته تحریر در آورده است .
رودلف اشى نیز رئیس فرقه دیگر كه با روش مادام بلاواتسكى مغایرت دارد اظهار می دارد و در روح خود فرو رفته و مطالعه كند و در حال بیدارى بكاوش روحى پردازند و بر اثر تمرین اعضاى خفته بدن خود را بیدار كرده با دنیاهاى دیگر ارتباط برقرار كند و حتماً باید استاد و قطبى داشته باشد و مراد از وجود بودا و مسیح آنست كه بشر میكوشد كه یك انسان بشكل خداوند در آید.
بانو بلاواتسكى در هند با مرتاضى بنام (كوت هومى) آشنا گردید و در كنار اطاق خواب خویش اطاقك چوبى بساخت كه چهار طرف آنرا پردههاى سیاه پوشانیده بود و در آنجا بمراقبه (ترانس) میپرداخت و انجمن تئوسوفى را در لندن نیز تشكیل داد و بسال 1891 م درگذشت. همكارش سرهنگ الكات فعالیتهاى او را دنبال كرد و او نیز در 1907 م بدرود حیات گفت و بعد بانوئى مسمات به بانو (اخى بژان) انجمن را رهبرى كرد و در 1892 م بهند عزیمت نمود و مذهب تئوسوفیست را با مذهب هندو آمیخت این بانوى فعال تا سن هشتاد سالگى در نزدیكى شهر مدرس بزیست و پس از فوت او تئوسوفیست راه افول را پیش گرفت.
عدهاى تئوسوفیست را با تصوف یكى میدانند و این اشتباه محض است زیرا نتیجه عمل تئوسوفیست كالاى مرغوب بازار اجتماع است و تصوف علت غائیه اش گریزان از دنیا و تشرف حضور مهرپاش حضرت جانان است و دماغ غربى قادر نیست علوم و ادیان شرق و معضلات و خبایا و خفایاى تصوف را دریابد اما در صنعت و تكنیك بحد اعلا و والا توانائى دارد این ناچیز دماغ سیاسى نداشته و فكر و اندیشه خود را در این طریق بكار نبرده و مطالعاتى در این زمینه ندارد همینقدر میداند كه تئوسوفى ابزار كار فراماسونرى است و یكى از وسایل این دو مكتب مانیه تیسم و احضار روح است در سالهاى اخیر آقاى فرزانه طى چند سال متوالى در مجله اطلاعات هفتگى راجع بارتباط ارواح بزعم خود قلمفرسائى میكرد شگفت آنست كه این متد مخالف دین و مذهب است و گویند با طریق ارتباط با ارواح میتوان مشكلات عالم هستى را دریافت و روح را بمراتب عالیه سوق داد و آقاى فرزانه شرح حال حضرت ختمى مرتبت ص را در همان مجله مینوشت و در اثر القائات ایشان در كلیه شهرها و محلات هر كسى میز سه پایهاى تهیه كرده و باعتقاد خویش بعالم ارواح راه مییافتند دوستى از دوستانم براى رهائى فرزندش از این دام از من یارى جست آن جوان را تفهیم كردم كه پنج نفر از دوستان خود را منتخب نموده و با روشى كه مورد عمل و اعتقادتان است یك تن از پنج نفر را انتخاب كرده و از روح واسط پرسش كنید كه این شخص مورد نظر در ادوار گذشته به چه نام و در كجا و در چه عنوان زندگى میكرد بعنوان مثال دریافتید كه كریمخان زند بوده در جلسه دیگر كریمخان زند را احضار نمائید.
خواهید دید كه پاسخ دریافت خواهید كرد جواب این مشكل چگونه حل میگردد و در ثانى عامل و معمول و افراد در جلسه هر یك به تنهائى باراده و غیر اراده توانند به معمول كه بخواب مغناطیسى فرو رفته القاء نمایند و از اول تاریخ تمدن بشرى هیچ فیلسوف و عارف و پیامبرى قادر نبود فقط آقاى فرزانه توانست با یك قطعه چوب اسرار هستى را كشف كند و این خیانتى بزرگ است كه ذهن ساده و پاك جوانان را فریفته و نیم خورده غریبان را تحویل جوانان پاكدل ایران دهد و آنان را از حقایق عالیه اسلام دور نگهدارد. و اولین بار این مكتب را دكتر خلیل ثقفى اعلم الدوله ضمن تحصیل طب در پاریس احضار روح را فرا گرفته و به ایران ارمغان آورد.
در دوره اخیر آقاى كاظم زاده ایرانشهر در سویس تزى ارائه داد كه همان روش تئوسوفى بود و در ایران آقاى شاهزاده حشمتالله دولتشاهى آئین (وحدت نوین جهانى) را بنا نهاد كه از تئوسوفى سرچشمه گرفته است.
آقاى صادق عنقا كه خود را قطب سلسله اویسى معرفى كرده است بخود لقب شاه مقصود داد و جنبه سیادت بخویش بست. متد سلوكى كه بمریدانش تعلیم میدهد متد تئوسوفى است ناگفته نماند كه اویسى سلسله ندارد نام طریقت ندارد و اویسى یك متد روحى است نه سلسله.
آقاى طباطبایى نائینى كه از افاضل عصر و مردى متواضع و گوشه گیر و مقید بنام و شهرت نبود و بعضى از آثار فلاماریون را بفارسى برگردانده است عدهاى از افاضل عصر را بطریق فرزانگان فرانسه كه مقتبس از روش هاى شرقى كه بسلیقه غربى درآمده است تربیت مینمودند كه همان تز تئوسوفى است.
آقاى دكتر مسعود همایونى كه مردى خلیق و شایسته است كتابى درباره سلسله نعمت اللهیه نوشت كه بیشتر منظورش معرفى سلسله كوثریه شاخه آذربایجان بود كه به پیر مراغه مى انجامید و ضمنا در منزل خود جلساتى به عنوان تئوسوفى دایر نمودند و بعضى اساتید در آن جلسات سخنرانى ایراد مىكردند و خود آقاى همایونى ضمن اینكه صوفى بوده و بدین امر اذعان دارند رئیس جمعیت تئوسوفى است آقاى تابنده تئوسوفى را با تصوف یك مكتب شمرده اند در صورتیكه دو مكتب متضاد است و تئو سوفى حد نازله عرفان هند بوده كه رنگ غربى گرفته و در باطن امر ابزار دست سیاست است كه با كلمات فریبنده جوانان را از دیانت دور مىسازند و تصوف اسلامى تظاهر بوابستگى به دیانت اسلام و قرآن را عنوان كردند.
شگفتتر آنكه آقاى همایونى در جلسات درس به تفسیر مثنوى مى پرداختند.
كه در پشت رساله هاى تدوین شده نوشته اند.
از انتشارات مكتب عرفان ایران قصص مثنوى معنوى دفتر اول تنظیم كننده و نگارش دكتر مسعود همایونى در 93 صفحه در رساله دیگر مرقوم داشتهاند مكتب عرفان ایران تئوزوفى خلاصهاى از گفتارهاى جلسات عرفانى در 116 صفحه و در صفحه آخر دعائى تحت عنوان (دعاى صلح) كه چند عبارت بشرح زیر از آن نقل مىگردد.
خدایا ما را وسیله صلح خودت بساز.
هر كه دیگران را مى بخشد او بخشوده مى شود و هر كه بمیرد او بزندگى جاویدانى بیدار مى شود آمین.
این دعا شبیه گفتار مسیحیان بوده و نحوه دعا بنهج دعا در كلیسیا است .
عكسهائى گراور كرده كه مربوط به متد یوگى است كه ربطى به تصوف اسلامى و تئوسوفى ندارد.
رساله دیگرى در 55 صفحه در شرح ابیات مثنوى نوشته است كه مفاد مندرجات آن بسیار ابتدایى است و دال بر آنست كه شارح سخنان مولانا را درك نكرده است.
رساله در نه صفحه است كه در بدایت آن مرقوم داشته اند كه مكتب عرفان ایران (تئوزوفى) بر پایه محبت و ایثار و خدمت بانسان ها و اعتقاد به برادرى جهانى ایجاد شده و معتقد است كه عرفان الحق علت غایى همه ادیان و لب لباب كلیه مذاهب و مكاتیب فلسفى و اخلاقى است.
این چهار رساله از جانب آقاى همایونى در اختیار این ناچیز قرار گرفت كه بسیار سپاسگزار ایشان مى باشد.
مكتب دیگرى از تئوسوفى در ایران تحت عنوان وحدت نوین جهانى است كه وسیله دوست دانشمندم آقاى مسعود ریاضى با این مشرب آشنا شده و این بیمقدار را وسیله تلفن و تلگراف خواستار شدند كه جزو هیئت موسسین پذیرا شوم در بدایت عضو جمعیت شده و در دو سال سالنامه نور دانش و كتاب گلهاى راهنمایى جلد دوم مقالاتى ازاین ناچیز بطبع رسید كه یك مقاله شرح حالم را با عكس در آن كتاب بچشم مى خورد و متذكر شدم یكى از سلاسل دو فرزندم را در ماموریت خراسان مسموم نمودند كه با توسل به حضرت ثامن الائمه (ع) بطرز معجزه آسا شفا یافتند و بعد گسیختگى خود را كتباً از وحدت اعلام كردم اما مراتب دوستى و وداد پا برجا بود.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی