Info@razdar.com
شماره مقاله 197
اذا قَنَعَتْ نفَسى بميسورِ بُلْغَةٍ
يُحَصِّلُها بالكدِّ كفىّ و ساعدى
اَمِنْتُ تَصاريفَ الحَوادثِ كلِّها
فكُن يا زَمانى موُعِدى او مُواعدى
من كه قانع باشم و بسازم به هرچه از آن پستتر نباشد آن هم با رنجدست و بازوىِ خودم ،ديگر چه ترسم از تغييراتِ زمانه و رو آوردنِ انواع حوادث چه سازگار باشد چه ناگوار ،اين معنى آزادى در امور زندگى و لوازمِ طبيعت است كه مقيّد به خوشگذرانى نباشد تا در نامساعدتىِ زمانه پژمان گردد و حيران ماند كه چه كند تا آنكه معتادش دست دهد و شخص مقيّد (اسير) را بايد عَبُدُالبطن و عَبدُالدُّنيا ناميد و آزاد را مَولَى الورى.
باعیات خیام
عباس کیوان قزوینی