Info@razdar.com
شماره مقاله 207
16. اى بيخبران شكل مجسَّم هيچ است
وين طارم نه سپهر اَرقَم هيچ است
خوشباش كازين (اين)نشيمن كون و فساد
وابسته يك دميم و آن هم هيچ است
يكدم نفس آخر عمر است يا آنكه هر آنى كه در آنى يكدم بيشتر نيست زيرا آنات زمان مستحيل الجمع اند تا آن حاضر معدوم نشود آن لاحق موجود نمى شود مانند اجزاء حركت توسّطيّة يا آنكه مراد جان زمانست كه آن سيّال مى نامند و هيچ است اشاره به عدم وجود استقلالى زمان است و من در ثمرالحيوة از صفحه 84 تا 104 در زمان سخنانى كه تاكنون گفته نشده گفته ام نسخه بدل اين رباعى بهتر است
(هيهات كه اين جسم مجسّم هيچست – وين دائره و سطح مجسّم هيچست – درياب كه در كشاكش موت و حيوة) مراد دم مرگست كه مزاج با سبب مرگ در نزاعست و به يك دمى هم كه اِمرارِ حيوة و دفعِ موت كند راضيست كه مرگ يك نفس ديرتر رو دهد.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام