Info@razdar.com
شماره مقاله 210
19. اي دل چو نصيب تو همه خون شدن است
احوال تو هر لحظه دگرگون شدن است
وي جان تو بدين بدن چه كار آمده اى
چون عاقبتِ كار تو بيرون شدن است
از اين جهت است كه عرب قلب مى نامد يعنى ينقلب كلّ حين بحال و بخيال و الى الله و الى الخلق جهتى الغيب والشهود.
(2) چرا يا براى چه كار و چه علّة غائيه .
(3) اين شعر تصريح به بقاء روح است و به اينكه روح پيش از تن بوده نه آنكه به حدوث تن حادث شده.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام