Info@razdar.com
مقاله شماره 163
فرزانه شيدوش پور انوش معروف به فرهوش به واسطۀ اخلاص پدرش به دستور آذركيوان صاحب مقام و مرتبه بلند پايه گرديد. پس از درگذشت آذركيوان ،بنا به دعوت پدر و زربادي پدر زن خويش به اتفاق فره قاري از پتنه به كشمير رهسپارو از آنجا آهنگ كاشغر داشتند كه شيدوش را هواي سلوك بر سر افتاد و درمجلس مريدان آذر كيوان شركت و به رياضت و تصور چنان مشغول شده تا روان دستور آذر كيوان در جلو ديدگانش حاضر و او را به سلوك تعليم و به مراحل بي خودي و فنا و بقا زايل ساخت.
صاحب دبستان از قول فرزانه شيدوش نقل مي كند كه او در تيره شب به روشن رواني از اين ظاهري جثه روان شده به انوار غيبي نور آمود رسيد و پردگي حقيقي هر هفت پرده از پيش برداشته شد ،ناسوت را گذاشته از ملك گذشت و ملكوت در نوشت . وجود مطلق نورالانوار به تجليات آثاري و افعالي و صفاتي و ذاتي فرو يافت . هستي موهوم نابود و وجود حقيقي مشهود گشت و مي گفت هر موجودي در جهان خاكي با فروغي از پرتو ذات احديت تعبيه گشته است.
به قول رفيع :
گر ديوي و گر فرشته سر رشته يكي است
دهقان و بهار و مزرع و كشته يكي است
با وحدت او ز كثرت خلق چه باك
صد جاي اگر گره زني رشته يكي است
به قول صاحب دبستان ، فرزانه شيدوش از غذاي گوارا و لذيذ دوري مي كردي اما لباس هاي گرانبها و زيبا مي پوشيدي حتي خدام و پرستاران او نيز آراسته آراسته بودند و انجمن او هميشه معطرمي بود و مي گفت شوكت و جلال او به واسطۀ نظر و تائيد پير اوست . با زنان آميزش نداشتي و آنان را در مجالس خويش راه ندادي از متعصبين دوري مي جستي و با آنان ننشستي . فرزانه شيدوش مدتي در كشمير رنجور افتاد و چاره از دست پزشكان بيرون رفت . ع . طبيب كيست مسيحا اگر شود بيمار. اصحاب و اطرافيان اندوهگين شدند اما خودش خوشحال و مسرور .
هر چند برشدت بيماري مي افزود بر مسرت وي نيز افزوده مي گشت و اين بيت خواجه حافظ را مي خواند :
خرم آن روز كز اين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم وز پي جانان بروم
به هواي لب او ذره صفت رقص كنان
تا بسر چشمه خورشيد درخشان بروم
هنگام نزع به اطرافيان اندرز داده و گفت خوشحال باشيد كه من از اين تيره خيالستان به سوي لامكان و موجود حقيقي بي تعين روانم و دستها را بلند كرده اين اشعار را بخواند .
اگر هادي ايم و گر مهدي ايم
به جنب قدم طفلگي مهدي ئيم
يكي قطره ايم از محيط وجود
اگر چند داريم كشف و شهود
من از قطره گي كشته ام بس نفور
خدايا رسانم به درياي نور
چون به اينجا رسيد چشم فرو بست . شيخ ابوالفضل فياضي گفت .
آن قطره شد به چشمه و آن چشمه شد بجوي
و آن جوي با محيط ازل يافت اقتران
فرزانه شيدوش در سال 1040 هجري (1000ي) به آشيان ايزدي شتافت و در درياي نورالانوار مستغرق گشت.
تاريخ زرتشتيان – فرزانگان زرتشتي
رشید شهمردان