Info@razdar.com
شماره مقاله 242
170 . ايدل چو حقيقت جهان هست مجاز(1)
چندين چه خورى غم اندرين قحطِ نياز(2)
تن را به قضا سپار و با درد بساز
كين رفته قلم ز بهر تو نايد باز
يعنى مَبنى و اساسِ جهان بر عبور و گذرگاه بودن است يا آنكه در جنب عالَم باطن حقيقتش بمنزله مجاز است.
(2) يعنى نياز به راستى و تذلّل در دنيا قحط و ناياب است زيرا سنگينى ماده پرده روى حقيقت امر است و آن عجز ذاتىِ امكانى را درست حسّ و اقرار نمىكند (نياز به معنى اقرار به عجز و حاجت است) يا آنكه نياز عطف بر قحط باشد يعنى عالَم مادّه براى آنكه آخر مراتب وجود و دور از معدن هستى است سراپا نياز و قحط و نيستى است و نسخه بدلها شاهد اين معنى اند (چندين چه برى خوارى ازين رنج و نياز «رنج دراز» ( چندين چه خورى تو غم ازين رنج دراز).
در مصرع آخر ز بهر متعلق است به رفته يا به نايد و باز به معنى منسوخ و باطل شدن است ،و در لفظ بازار به معنى برگشتن پس از انجام مرام و عوض برده را (قيمت) يا عين همان را آوردن يا برگرداندن.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام