Info@razdar.com
شماره مقاله 244
182 . از آمده ها آب مكن زهره خويش
وز هر جهتى شور مكن شهره خويش
بردار ز دنياى دنى بهره خويش
زان پيش كه دهر بركشد دهره خويش
دهره به تركى حربه پهنى است كه داس گويند به پارسى و دهره دهر هر بلاء و هر ناگوار است و آخرش مرگ است و اينجا مراد خصوص مرگ است زيرا ز آن پيش صدق نخواهد نمود چونكه دهره عمومى دهر به تبادل حوادث هميشه بركشيده است و مجال بهره برداشتن نمى دهد و مناسب آن نسخه است كه بردار ز دنيا دل بى بهره خويش و بهتر آن نسخه است كه از نامده ها زرد مكن چهره خويش – وز آمده ها آب مكن زهره خويش ،چونكه اميدى از جهان نيست نبايد دلتنگ شد و بايد با دلى توانا تن به هر ناگوار داد و نرنجيد و نترسيد و همه بدى ها را منش و نهادِ جهان دانست و جز بدى از آن چشم نداشت . شهره به مناسبت زهره و بهره و دهره بايد به فتح شين باشد.
***
عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام