Info@razdar.com
شماره مقاله 251
202. افسوس كه بى فائده فرسوده شديم
وز طاس(داس) سپهر سرنگون سوده شديم
دردا و ندامتا كه تا چشم(حشر)زديم
نابوده بكام خويش نابوده شديم
گويا فرسوده مركب از دو كلمه و مبالغه در سوده است كه به معنى كهنه شدن و به هم سائيده و بى مصرف شدن،پس هر دو به يك معنى است اما در مقام استعمال فرق مى كند كه سوده در مواد و اجسام گفته مى شود و فرسوده در جان و قوّه و در تن انسانى.
دردا و ندامتاً هر دو استغاثه است يعنى اى درد و اى پشيمانى بيائيد كه جاى شما است زيرا هنوز دمى كامروا نشده بمرديم .نابوده اول نفى جعل مركب است كه مطلب هل مركبه باشد و نابوده دوم نفى جعل بسيط است كه مطلب هل بسيطه باشد ،يعنى روا بود كه در اثر استفاده هاى مستقيم نافع كه از فشارهاى پر دردم كرده باشم كهنه و از كار افتاده و لغو گردم امّا چنين نبود و هر هنر برجسته طبيعى هم كه داشتم در اثر مالش هاى پى در پى جست و خيز طاس بيقرار سپهر كه هرگز بر مرادم ننشست و تا مرا در هم نسود و سكه صورتم را نربود از سرم برنخواست همه از من ريخت اينك ساده سوده بى سكّه بى هنر بى آبرو مانده ام و دوره زندگى را هم به ناكامى بسر برده ام و اكنون نوبت نيستيم رسيده تا كنون بودنم به سببِ ناكامى بدتر از نابود بود و اكنون كه نابودِ حقيقى بايدم شد پس من كى بهره اى از بودِ خود برداشتم .
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام