Info@razdar.com
شماره مقاله255
اى صاحب فتوى (اى مفتى شهر از تو) ز تو پركارتريم
با اين همه مستى ز تو هشيارتريم
تو خون كسان خورى و ما خون رزان
انصاف بده كدام خونخوارتريم
چونكه مفتى هر شهر ،كار همه مردم آن شهر را به دست خود مى داند خود را پركارتر از همه مى خواند ،حالا خيّام به او مى گويد: چون تو غافل از حقيقتى و گرفتار همين موهوم صورتى پس دسترس بكار ندارى تا پركار يا كمكار شوى و من در جام مى رخسار حقيقت را ديده سررشته همه كارهاى صورت را به دست آورده ام و دانسته ام كه فتوى دادن خون مردم را به گردن گرفتن است چونكه هلاكت آنها در رفتار به فتوى هاى شما است.
من فقط خون رز را كه خودش به رايگانم داده خورده ام دانسته و فهميده و تو تا آخر هم نمى دانى كه خون چند هزار را خورده اى و خواهى خورد و اين وبال را تا كجا بايدت برد.
رباعیات خیام
عباس کیوان قزوینی