Info@razdar.com
شماره مقاله 282
294 .اى چرخ همه خسيس را چيز دهى
گرمابه و آسياب و كاريز(دهليز)دهى
آزاده به نان شب گروكان بنهد
شايد كه بر اين چنين فلك تيز دهى
خسيس عربى است اما در ترك و فارس آنقدر شهرت يافته كه مشتبه به آنها شده كه آنها ديگر لفظى از خود بجاى آن نمى گويند و نمى دانند و هميشه استعمالش در لازم معناى لغويست كه به معنى پست فرومايه است و لازمه اش بخل و لئامت و منع خير افتاده و بى همتى و بى عاطفتى يعنى اى چرخ بلندى كه دست كسى به تو نمى رسد چنان دون پرور هنر كشى و بيخرد خواه خردكاهى و دل صاحبدلان را خون كرده اى كه اگر خردمندان دسترس به تو داشتند چرخت را چنبر كرده بودند ،به ناكسان بيش از اندازه مى دهى و آزادگان بايد چيزى به گرو بدهند تا نان يك شبه به دست آرند و براى فردا شب نه نان دارند نه گروكان ،اينجا خطاب به چرخ تمام شد ،پس گويا كسى مىپرسد كه با چنين چرخ چه بايد كرد جواب مى دهد: شايد كه يعنى سزاوار است كه به بام اين چرخ برائى و چنان مهرهاى به طاس اندازى كه بانگش گوش فلك را كر سازد.
پس سياق مصرع چهارم غير سياق آن سه مصرع است كه آنها خطابند به چرخ و اين خطاب به مردم است اما چه مردم كه خاكشان مرده و خونشان افسرده و آب دهنشان خشكيده و بادشان در رفته است بادى ندارند تا در ستيز با چرخ بتيزند و مفرّى ندارند تا بگريزند.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام