Info@razdar.com
شماره مقاله 284
296 . اى دهر به كردههاى خود معترفى
در زاويه جور و ستم معتكفى
نعمت به خسان دهى و زحمت به كسان
زين هر دو برون نه خرى يا خرفى
اعتراف حاليست نه اختيارى يعنى دو خط ظلم و ستم از دو سو سر آورده بهم .آن نقطه وصل آن دو خط نامش جهان ،دهر(دنيا( عالم(ماده) ستمكده شده كه از هر سو بنگرى تا نور چشم مى رود همه ستم به نظر مى آيد،احتمال عدل و داد نمى رود و فرياد بجائى نمى رسد.
معتكفى يعنى تو خود ستمگرى و يا به ستم در اين زاويه درى اعتكاف التزام به اقامت يك گوشه ايست ،يعنى ملتزم شده اى كه هرگز از ستمكشى يا ستمگرى بيرون نروى زيرا كه همه كارهاى جهان از اين دو بيرون نيست ،اگر گويند كه پس مفهوم عدل چيست گوئيم رفع ظلم است و همين دليل است اگر ظلم نبود رفع ظلم چه بود ،اما سالها به ظلم صِرف مى گذرد تا يك نفر به رفع ظلم نابغه گردد و قد علم كند آن هم در يك نقطه از كره نسبت به چند ظلم نه همه كه قادر نخواهد بود، و آن هم چند روزى اگر عمر كند زود مى ميرد باز ظلمها در دنيا مى ماند بى رافع و هيچ وقت ريشه ظلم كنده نمى شود و غالباً عمر عدل و عادل كوتاه تر از عمر ظلم و ظالم است .هزار ماه بنى اميه ستم كردند ميان آنها عمربن عبدالعزيز كه عادل بود فقط چهار سال سلطنت نمود و آن رافع ظلم هم ستم ديگران را رفع يا كم مى كند اما خودش باز ستمگر است.
به هر حال مردم ستم كشند يا از يك نفر يا از هزاران نفر هر دمى هزاران ستم ناگفتنى ،پس تخم ظلم در جهان به همه جا پاشيده است و حال ستمكشى فرومايه گان آن تخم را آبيارى مى كند و برومند مى سازد.
پس اين جهان بطور منفصله مانعه الخلوّ يا خَرِ نافهم است كه كس و خس را تميز نمى دهد و يا خِرِفت ديرياب كج ياب است كه نيك و بد را نمى شناسد.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام