Info@razdar.com
شماره مقاله 301
210 . برخيز و بيا تا مى گلرنگ كشيم
با نغمه عود و ناله چنگ كشيم
هش دار كه ايام تراويح گذشت
عيد است بيا تا مى گلرنگ كشيم
(عيد است بيا تا مى گلرنگ كشيم
با نغمه عود و ناله چنگ كشيم
با يار سبك روح دمى بنشينيم
رطلى دو سه باده گران سنگ كشيم)
(تا كى ز جفاى هر كسى ننگ كشيم
وز ناكس روزگار نيرنگ كشيم
سين ناكس ساكن است تا صفت روزگار باشد.
خوش باش كه ايام تراويح گذشت – عيد است بيا)
(تا كى ز جفاى – وين آتش روزگار بيرنگ كشيم
برخيز غم جهان مخور گر مردى – عيد است بيا
ايام تراويح نام ماه رمضان است به اصطلاح اهل سنّت نه شيعه زيرا شبهاى آن ماه در مساجد رسم است كه نماز مندوب زياد مى خوانند به جماعت و آن را نماز تراويح مى نامند يعنى هر كسى نيت كند اين نماز را براى ترويح روح امواتش و شيعه ايران نماز مندوب را به جماعت باطل مى داند بايد فرادى خواند .پس اين نماز تراويح را چون به جماعت خوانده مى شود بدعت مى دانند و از جهتى هم مى خواهند از احياء شبهاى ماه رمضان و نماز در آن محروم نباشند و جماعت هم باشد تا رياستى براى پيشنماز پيدا شود،لذا نماز قضاء مى خوانند قضاءِ احتياطى.
اين ناچيز گويد:كه قضاءِ احتياطى هم جماعتش همان اشكال را دارد زيرا خواندنش مندوب است گرچه اصلش واجب است امّا چون يقينى نيست قضاء واجب نيست ،و اصلاً دليل قاطع بر حرمت جماعت در نماز مندوب كه شيعه مدعيند معلوم نيست فقط عدمالدليل است عصبيّت حاصله از رقابت در طرفين حكمفرماى اينگونه فتوى هاى بى سند است.
استعمال كشيدن در مَى يك نحو اشاره ايست به سنگينى مى كه مدح است و يا كنايه از نوشيدن پياله است كه مستلزم كشيدن بر سر زيرا هر چيزى را بخواهند هر چه در ظرف است تا ته بنوشند البته آن ظرف را با دو دست گرفته يك طرفش را بر لب مى نهند و يك طرفش را بلند مى كنند تا برابر سر مى شود.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام