Info@razdar.com
شماره مقاله 324
تا بتوانى (1) خدمت رندان ميكن
بنياد نمـاز و روزه ويـران ميكن (2)
بشنو سخنى راست ز خيّام ايدوست
مَى ميخور و ره ميزن و احسان ميكن
(1) تأكيد در دوام است و دوام براى تأكيد چونكه شخص هميشه توانائى دارد.
(2) يعنى از اصل بجا مَياور هرگز نه آنكه گه گاه كنى يا اهمالِ در شروط و آداب آنها كه ناقص بجا آورده باشى ،و شايد به معنى واجب ندانستنِ آنها باشد كه بنيادِ آنها حكم وجوبِ آنها است .
و مراد از خدمت يا محضِ توقير و تعظيم است مانندِ خدمتِ مريد به مراد و يا براى شاگردى و آموختن است يعنى تا تو نيز در اثرِ خدمت رند شوى يعنى لااُبالى و بى قيد و بى اعتناءِ به قانونِ شرع .و مراد از مصرع آخر آنست كه كار سوم جبران بدى دو كارِ اوّل مى كند و اين دليلست بر آنكه خيّام مَى را حرام مى دانسته و بد مى شمرده و رَديفِ دزدى مى دانسته زيرا باختنِ خرد است به دستِ خود پس گويا خود خردش را دزديده لفظ مِى بر سر هر فعل درآيد آن فعل را دائمى مى كند و اينجا بر هر سه فعل امر درآمده يعنى بايد اين هر سه ملكه تو و كار هميشگى تو باشند تا جبران هم كنند دو بد يكى خوب.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام