Info@razdar.com
شماره مقاله 327
217 .ترسم كه چو زين بيش به عالم نرسيم
با همنفسان نيز فراهم نرسيم
اين دم كه در اوئيم غنيمت شمريم
شايد كه به زندگى در آن دم نرسيم
بيش به باء عربى به معنى زياد يعنى بيش از عمرى كه تاكنون بسر برده ايم ديگر وجود ما نصيب اين عالم نشود و ما ديگر در قسمت آن نيفتيم بلكه پس از مرگ با همين زنده هاى معاصر كه از يك هواء در يك فضاء نفس مى كشيديم در يكجا جمع نشويم به سبب فناء روح و يا تفاوت نشأات وجود كه هر يك از ما و آنها از عالم ديگرى سر برآريم يكى نبات و يكى جماد شويم يا يكى در عالم مواد مانده و يكى روح مجرد شويم ، مراد از اين دم حال حاضر است كه نصف نَفَس باشد و از آن دم مستقبل است كه نصف ديگر نَفَس باشد ،و ظاهر اين شعر فناءِ روح است اما قابل تأويل هم هست و همنفسان يا معاصرانند و يا متناسبانِ روحى و يا ارواح ملكوتيه به دنيا نيامده يعنى مى ترسم كه چنان حبّ دنيا اسيرم كند كه پس از مرگ در همان باطن دنيا كه دوزخ است گرفتار شوم و ره به ملكوت نبرم و باز نگردم و از هموطنان دور افتم .
شرح رباعیات خیام – عباس کیوان قزوینی