Info@razdar.com
شماره مقاله 336
36. چون نيست ز هر چه هست جز باد بدست (1)
چون هست ز هر چه هست نقصان و شكست
انگار كه هر چه هست در عالم نيست
پندار كه هر چه نيست در عالم هست
چون هست ز هر چه هست نقصان و شكست
انگار كه هر چه هست در عالم نيست
پندار كه هر چه نيست در عالم هست
نسخه بدل ز هرچه در هر دو جا بهرچه و انگار پندار است.
(1) كنايه از تهيدستى است باد هواى متحرّك است وقتى كه با هم گفته شود و هر يك تنها به معنى يكديگر گفته مى شوند چونكه هر جاى خالى پر از هوا است يا متراكم و يا متخلخل و معنى محال بودن خلاء همين است پس پرباد به معنى خاليست كه هوا در كمين همه جا حاضر است تا خالى شد فوراً خود را بطور اقتحام با سرعتى فوق تصور در آنجا جا مى دهد و هر جا كه به يك سببى از هوا خالى شد هر جسمى كه در آن نزديكى هست به هر صلابت و به هر ثقالت كه باشد كشيده مى شود به آنجا با يك قوّتى و فشارى فوق تصور و اين قوّه فشار طبيعى است و پر زورتر از هر فشاريست كه به اختيار و اسباب توان فرض نمود.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام