Info@razdar.com
شماره مقاله 481
يكى از علائم مشخصه شاهكارهاى ادبى و از صفات ممتازه آثار جاويد ذوقى نيست كه با وجود كشت نيابى و ايام و تبدلات احوال همه وقت تازگى و شادابى آنها برجاست و مسير روزگار را در فرسودن و بردن آب آنها توانائى نيست، بعلاوه آثار عالى ذوقى افراد بلند طبع و خوش قريحه نوع بشر داراى جنبه هاى لطف و زيبائى بى شمار است كه هر كسى به مقتضاى ذوق و فهم و دانش خود از مطالعه و مشاهده آنها به يك شكل درك مطلب مى كند و لذت مى برد و نتيجه اين ادراك حظ او نسبت به استعداد و درجه ذوق و طبع خود به ديگران مى گويد و مى فهماند.
حكيم ابوالفتح عمربن ابراهيم خيامى يا خيام از جمله نوابغ[1] عالم علم و ادب شرق و از تا بندهترين كواكب فروزانى است كه در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجرى افق ايران را به وجود تابناك خود روشن داشته و پس از چشيدن مرگ آثار زندهاى كه از او به يادگار مانده عالمگير شده و بدون اغراق از شرق تا غرب را مسخر خود كرده و از عهد آن حكيم تا امروز رفيق حال و مايه و جد و كسب كمال نسل به نسل مردم اهل دل بوده است.
رباعيات معدودى كه از آن حكيم بلند مقام باقى است. چنانكه همه مىدانيم نظر به اشتمال آنها بر معانى بلند و افكار لطيف و زيبائى طرز تركيب و طراوت بيان مقبول طبع عموم مردم آزاد فكر شده و مكرر به السنه مختلفه ترجمه و تفسير و با اشكال و تصاوير زيبا طبع و تزيين گرديده است. در اروپا و امريكا سالى نيست كه در ميان علماء و اهل ذوق و هنرمندان كسى به طبع جديدى از ترجمه رباعيات خيام و يا نمودن جنبه از جنبه هاى بى شمار جمال كلام و كمال معنى اشعار او بپردازد و تحفه تازه از اين باغ رنگارنگ مجمع هوشمندان و صاحبان ذوق صافى تقديم ننمايد.
ولى در ايران زمين كه مهد خيام است در رباعيات دلنشين او از بهتر جواهر پيكره ادبيات فارسى است، توجه مردم به اين مرد بلند قدر چنانكه شايسته مقام او و افكار اوست زياد نيست و اگر هم گاه گاهى از او صحبتى به ميان مى آيد و يا سطرى در روزنامه نوشته مى شود، به تقليد فرنگيها و به عنوان تصديق قول ايشان است. قضا را در اين اواخر فيض محضر انور حضرت آقاى حاج ميرزا عباسعلى كيوان قزوينى دامت افاضاته كه معروف خواص و عوام ايرانند و سالها است كه به اشاعه معرفت و افاده دانش و ادب اشتغال دارند، نصيب نگارنده اين سطور شده و در جلسهاى كه شرفاندوز خدمتشان بودم صحبت از خيام پيش آمد معظمله كه در اين عصر تيره جهل و خودبينى از مشاعل فروزنده ايرانند و در آزادى فكر و لطف ذوق آشنائى دقيق به معارف قديمه وحيد عصر خود مظهر عالىترين صفات و اخلاق حميده اهل طريقت و به همه جهت جوينده گوهر دلرباى حقيقت اند فرمودند كه ايشان هم رباعيات خيام را مورد مطالعه قرار داده و رموز عرفانى و حكمى آن را براى آنكه در خور فهم عامه شود، حل و تفسير نمودهاند و براى آنكه بنده بى خبر را هم از اين نعمت نصيبى دهند، جزواتى از مرقومات خود را براى قرائت به نگارنده مرحمت فرمودند.
اگر چه نويسنده ايرانى سطور آشنا به اين موضوع نيستم و چنانكه بايد مقدمات اين فن شريف را درنيافته ام ولى از آنجا كه عاشق مقام خيامم و به پايه بلند علم و اطلاع حضرت استادى نيز كمال ايمان را دارم، مطمئنم كه هموطنان عزيز و عشاق علم و ادب در مطالعه سطورى كه حضرت آقاى كيوان قزوينى مدظلّه به عنوان تفسير و تشريح رباعيات خيام مرقوم داشته اند بيش از پيش به حال شاعر بلند سخن ايرانى معرفت حاصل نموده و از معظمله كه مصدر اين خدمت و منبع اين فيض شده اند، ممنون و شكرگذار خواهند شد.
درباب صحت نسبت رباعياتى كه حضرت ايشان اختيار كرده اند به خيام شك كلى است و حقيقت مطلب اين است كه ميزانى هم براى تشخيص رباعيات اصلى آن حكيم از گفته هاى ديگران نداريم، به اين نظر، خوانندگان محترم نبايد از اين راه بر حضرت آقاى كيوان خرده بگيرند، چون قصد ايشان انتقاد ادبى و تاريخى نبوده، معظمله كه يكى از مجموعاتى را كه به نام رباعيات خيام طبع شد، گرفته اند و آن را متن كار خود قرار داده و به روشن ساختن مضامين آنها پرداخته اند.
عباس اقبال آشتيانى
معلم تاريخ در ايران
نقل از کتاب حکمت خیام اثر عباس کیوان قزوینی
[1] .نابغه به چند معنى است و خيام به همه آن معانى نابغه است. بلكه، نسبت به قرون آتيه خود نيز نابغه است. كيوان قزوينى.