Info@razdar.com
مقاله شماره 60
سلسله صفى علیشاه
بعد از رحمت علیشاه حاجى میرزا كاظم تنباكو فروش اصفهانى سعادت علیشاه كه چون خوش لباس بود از طرف محمد شاه ملقب به طاووس العرفا گردید و حاج آقا محمد شیرازى عموى رحمت علیشاه كه سناً از رحمت علیشاه كوچكتر بود ملقب به منورعلیشاه هر دو ادعاى جانشینى نمودند.
منورعلیشاه حاج میرزا حسن فرزند محمد باقر اصفهانى لقب طریقت صفى علیشاه را مامور نمود بهند رود و از مریدان سلسله نعمة اللهى تجدید عهد بگیرد از جمله از آقاخان پیشواى اسمعیلیه كه از زمان حاجى زین العابدین شروانى مستعلیشاه درویش نعمة اللهى شده بودند تجدید عهد اخذ كرد صفى بهند رفت كتاب زبدةالاسرار را بنظم درآورد و از منورعلیشاه تمجید نموده و این كتاب را در موضوع شهادت سیدالشهداء به نیكوترین وجهى از عهده برآمده و بنظم تقریر شده است صفى شیخ سیار بود از هند مراجعت نمود پس از مسافرتهاى عدیده رحل اقامت در تهران افكند اول در حیاط شاهى بعد پامنار و سپس در زمینى كه متعلق بحاجى سیف الدوله بود و باو واگذار شده بود اقامت نمود و سپس خیابانهاى مجاور خانقاه بنام خیابان صفى علیشاه و خیابان خانقاه و كوچه جنوبى منزل صفى كه خانقاه نیز در آن واقع بود بنام كوچه صفى نامیده شدند صفى با عبدعلیشاه شیخ المشایخ منورعلیشاه اختلاف بهمرسانده لذا حاج آقا محمد منورعلیشاه با جمعى از مریدان بهند رفته و جهت زیارت مشهد مقدس بتهران آمده كار اختلاف دامنهاش بالا گرفت منورعلیشاه صفى را خلع نمود و از اینزمان صفى بشخصه داعیه ارشاد بهمزده و در اثر رفتار ملایم و مردمدارى و تسلط بمباحث عرفانى كار ارشادش نضج گرفت و سلسله صفى علیشاهى را پایه گذارى نمود.
صفى در كسوت اهل علم بوده است دیوان اشعارش كه در مقدمه آن مكاتیب صفى نیز درج گردیده و بوسیله مولوى گیلانى بچاپ رسیده است این دیوان با مقدمه دكتر تفضلى بچاپ رسیده و در صفحه 17 نامه صفى كه به آقا محمد تقى محلاتى نوشته چنین مرقوم داشتهاند «اگر سند هست چه مىگوئید در نوشته حاجى محمد كاظم طاووس با آن اعتبار چرا قبول نكردید» بعد دنباله مطلب را كشانده به اختلاف كوثر علیشاه و مست علیشاه چنین تقریر فرمودند «و دیگر چه میگویند در نوشته حاجى ملارضاى همدانى كه از نورعلیشاه مرحوم داشت و مدعى قطبیت و حاجى شیروانى را رد میكرد و میگفت او بیجا ارشاد میكند نوشته ندارد».
صفى در زمان ارادتش بمنورعلیشاه بر خلاف نظریه فوق در كتاب خمسه حسینى كه در پانصد صفحه در مطبع سپهر شیراز در 1323 هجرى بطبع رسیده است مقالهاى در اثبات برترى و حقانیت منورعلیشاه و بطلان ادعاى طاووس برشته تحریر درآورده است و صفى باز در قبال كتاب رجوم الشیاطین كه از طرف ملاعلى نور علیشاه ثانى درباره نحوه تولد پدرش ملاسلطان مبنى بر اینكه سقف اطاق شكافته شده و آبى از آسمان آمد كه پدر و مادر ملاسلطان گنابادى جانشین طاووس آشامیدهاند و نطفه ملاسلطان منعقد گردیده است صفى در دیوانش چاپ منصور مشفق در صفحه 125 فرماید :
لیك آبست ز جبرئیل نشد هر زن
خاصه كان زانیه باشد نه نكو دامن
در صفى آثار ارزندهاى بجا ماندهاست از جمله آثار صفى تفسیر قرآن است كه طى دو سال بپایان رسانید آیات را ترجمه كرده و شرح مختصرى بزبان عرفانى بنظم درآورده تفسیر صفى بسعى معتمدالسطان و میرزا ابوتاراب خان نظم الدوله سرتیب اول نائب كل ادارى نظمیه در دو مجلد كه در یك مجلد است بچاپ رسیده است جلد اول در 639 و جلد دوم 551 صفحه كه مجموعاً 1180 صفحه است و اعتمادالسطنة طبق فرمان ناصرالدینشاه حق امتیاز چاپ را طى پنجاه سال به نظم الدوله برگزار نمود تفسیر صفى در 29 رمضان 1306 ھ .ق شروع و در 1308 ھ.ق به پایان رسید ظهیرالدوله بعدها اشعار جذبات كه در تفسیر ذكر گردیده بود جمع آورى و آیةالعشاق نام نهاده و بچاپ رسانید حاج میرزا حسن صفى در سوم شعبان 251 ه.ق در اصفهان متولد گردید و بیست سال بود كه در تهران اقامت داشت.
یكى از آثار ارزنده صفى بحرالحقایق است كه در حاشیه آن نیز كتاب میزان المعرفة است .
بحرالحقایق در شرح اصطلاحات عرفا است و از كتاب شاه نعمت الله كه در شرح اصطلاحات تصوف است نوشته شده از آن جمله فرمودهاند.
بود ختیمت خاص آنكه عاید
بهر دورى بود بر فراز واحد
مراد از خضر بسط روهروانست
چنانك الیاس هم قبض عیانست
بهر وصفى كه باشد زنده هر شیئى
در او دارد تجلى اسم الحى
كنى گر نقش قلب این نام نیكو
ز گلزار حیات حق برى بو
در آن حبس نفس شرطیست وارد
دگر ضبط حواس و هم واحد
هم اینسان ذكر سر و ذكر اعلى
ولى با فكر شرطیست اجلى
دگر ذكرى كه باشد نفى و اثبات
بذات اشیاست زان منفى بالذات
میزان المعرفة به نثر نوشته شده از جمله فرماید:
جمعى بلباس تصوف ملبس شدند و گروهى باسم تصوف خلوت گزیدند كه معروف معاریف دنیا شوند.
ایضاً
مریدان را بعقاید نیك باز دارد و ترغیب بشریعت كن و اباحث منشانرا بخود راه مده… از كشف و كرامات ملاف و مریدان را از این كه در حق تو سخنى بگزاف گویند نهى كن و در مجالس مراقبه فرو مرو و خود را بمعلومات غریبه چون اكسیر و تسخیر مشتهر مساز.
(دیوان قصاید و غزلیات صفى) كه در مقدمه دیوان چاپ شده و مرقوم داشتهاند «بایران آمدم در آن اوقات مابین مشایخ این سلسله نراع قطبیت سخت بر پا بود و این معنى با سلیقه و سبك فقیر موافق نمىبود میگفتم سند فقر ترك هنگامه است نه كاغذ ارشاد نامه جنگ و جدال رویه اهل قال است نه شیوه مشایخ و رجال از ناصرالدین شاه تمجید كرده و تفسیر قرآن خود را از اقبال شاه میداند ،گوید تفسیر را هر كه خواند دیگر گوش به مزخرفات بابیه نمیدهد میفرماید:
خدا بیامرزد حاجى محمد كاظم اصفهانى را (مراد سعادتعلیشاه مرشد ملاسلطان گنابادى است) آدم بیعلم و اطلاعى بود اقوال بابیه و شیخیه را مىشنید بخاطرش میرسید باید درویشى هم همینطور باشد.
(جاى شگفت است كه صفى گاهى از طاووس تمجید كرده و زمانى سخت او را كوبیده این تناقض براى چیست).
صفى مىنویسد:
حاجى آقا محمد (مراد صفى منورعلیشاه استاد طریقتش مىباشد) بگوید من امام زمان را او را دیدهام و خدمتش رسیدهام من قبول دارم .
صراط الذین انعمت علیهم اشاره بصراط نعمت الله است درویش كه شیخى شده باشد اگر خواست دوباره برگردد درویش شود راهش ندهید و از خود برانید اگر چه فرزندان شما باشند اطفال خود را بمكتب شیخیه نفرستید .
مخمس معروف در دیوان صفى شهرت بسزائى دارد.
خواهم ایدل محو دیدارت كنم
جلوه گاه روى دلدارت كنم
واله آن ماه رخسارت كنم
بسته آن زلف طرارت كنم
دربلاى عشق دلدارت كنم
از مظفرالدینشاه و میرزا على اصغرخان اتابك صدراعظم وقت تمجید كردهاست .
ناگفته نماند كتاب ارزندهاى در شرح حال خاندان شیخ صفىالدین اردبیلى و سلطان على بنام سلسلةالنسب صفوى تالیف شیخ حسین پیرزاده زاهدى از اخلاف شیخ زاهد گیلانى كه با مقدمه ادوارد برون مستشرق شهیر انگلیسى از انتشارات ایرانشهر در 116 صفحه در برلن چاپ گردیده است و اشعارى از سلطان على در صفحه 56 آورده است كه چند بیت در اینجا آورده میشود.
عاشقم گشتى پریشانت كنم
آنگهى بیجان و بى مانت كنم
آتشى در خرمن سیرت زنم
همچو رندان مست و حیرانت كنم
گر بموئى در ره ما رهبرى
رهنماى جن و انسانت كنم
بندگى كن تا بیابى سلطنت
بنده گردى باز سلطانت كنم
دل چه بستى اندرین دنیاى دون
عاقبت روزى پشیمانت كنم
گر چو ابراهیم بت را بشكنى
اندرین معنى مسلمانت كنم
گر ز لذتها شود خالى دلت
بر سر این سفره مهمانت كنم
اى على در صحبت مردان نشین
تا ترا از زمره ایشانت كنم
حضرت صفى مضمون خواهم ایدل محو دیدارت كنم از سلطان على اقتباس و اخذ فرمودهاند.
دیگر از آثار صفى عرفانالحق است كه در حاشیه زبدةالاسرار به نثر مرقوم داشتهاند و پس از ختم رساله عرفانالحق مثنوى عشق و عقل را به نیكوترین وجهى سرودهاند.
در عرفان الحق بیان داشتهاند «حسین حلاج گوید چون عبد بمقام معرفت رسد و نخواهد یكدفعه غیر حق را بخاطر آورد نتواند» و باز در عرفان الحق فرمودهاند.
اشخاصى كه ذكر خفى را بدعت شمردهاند چه كنند كه از صورت پى بمعانى نبردهاند .
دیگر از آثار صفى سئوالاتى است كه ظهیرالدوله از پیر خود درباره تصوف و مرید و مرادى نموده و صفى پاسخ داده و ظهیرالدوله بكتابت آورده است و تعدادى از مكاتبات كه مولوى گیلانى گرد آورده و در مقدمه دیوان صفى گنجانده است صفى در تفسیر خود بعضى از مشكلات را با تاویل عرفانى شرح دادهاند مانند قصه اصحاب كهف و حكایت گاو و ذبح آن در زمان نبوت موسى 4 كه در سوره بقره بیان شده بخوبى تفسیر عرفانى نموده است صفى در شعر داراى قریحه بسیار عالى و نیكو بوده و بروانى شعر میسرائیده و در نثر بطریق نثر مسجع كه معمول به اهل طریق است بخوبى و شیرینى مینوشته و از اقران خود گوى سبقت ربوده است در اثر ملاقاتهاى فراوان با صاحبدلان در بلاد اسلامى و هندو و تحمل ریاضات در جوانى شایستهتر از دیگران بوده ولى سر سلسله كسى میتواند بود كه جانشینى او از طرف قطب سلف محرز و جاى هیچگونه ابهام و تردید نباشد و در ضمن در اثر تتبع و تحصیلات عالیه در عرفان و طى طریق عملى سلسلهاى بنام خود و قوانین و رسوم تازه عرض وجود نماید نه مانند صفى كه كتباً منورعلیشاه را تایید نموده و از طرف او به مسافرتهاى تبلیغى تن داده و عزم خود را از طرف منورعلیشاه در مقدمه دیوانش ضمن مكاتیب تصریح كرده است و بعد یكدفعه كوس اناولاغیرى بگوش همگان رساند و نغمه تازه دردهد و گوید:
صاحب دم اندرین دوران منم
حیدرم من حیدرم من حیدرم
با اینوصف بنظر این ناچیز از همه مسند نشینان همعصر خویش برتر و بهتر و جایگاهى والاتر دارد .
صفى سه اولاد داشت یكى نورالدین كه جوانى متجدد و در اثر عشق بدخترى و ناكامى خودكشى نمود و دیگر دخترى بنام بانو شمسالضحى كه همسر مرحوم مهندس نشاط گردید و در جنب خانقاه سكونت داشت و عكسى از او باقى مانده كه در ردیف چهارم است و بانو شمسالضحى بسن سه الى چهار ساله در بغل درویش حسین برادر درویش خرم دیده میشود درویش خرم در سفر هند همراه صفى بود و بعد خادم خانقاه تهران گردید و درویش حسین سرایدار در مقبره ظهیرالدوله گردید و دختر دیگرى داشته كه در زمان حیات صفى درگذشته است .
ظهیرالدوله و میرزا محمودخان نائینى و نمازى و مولوى علاقه بتدخین حشیش داشتند همسر صفى بدرویشان حشیش میفروخت و این كار در آن زمان عیب شمرده نمیشد و زبان حال درویشان آن ایام به این بیت مترنم بود.
چرس وفور آماده و چائى دم است
دم غنیمت دان كه دنیا یك دم است
ولى كلیه كتب معتبره طب قدیم استعمال حشیش را موجب خبط دماغ و جنون میدانند.
بعد از صفى چند تن ادعاى جانشینى نمودند.
یكى میرزا عبدالكریم ملقب به لقب معروف علیشاه و تخلص منصور شیرازى كه دیوان اشعارش بحلیه طبع درآمد مرحوم منصور فرزند حاجى فتح الله شیرازى است كه بشغل تجارت اسب سرگرم بود منصور پیاده از شیراز بصوب تهران عزیمت و در محله پامنار بحضور صفى رسیده و مشرف بفقر شده و چهار سال تمام در یكى از حجرات خانقاه بدستور استاد طریقت بریاضت پرداخت بعد مامور ارشاد در شیراز میگردد منزلى در نزدیكى مسجد آقا قاسم در محله سردرك خریدارى نموده و آن مكان را خانقاه ساخت و خود در زیرزمین خانقاه مدفون گشت مردى خلیق و با اغلب مشایخ سلسله صفى مماشات داشته و مكاتبه مینمود بعد از منصور آقاى قاسم توانگر شیرازى (نورعلى) بجانشینى آن مرحوم منصوب و شبهاى جمعه جلسات فقرى در مزار منصور بر پا میداشت مرحوم منصور مكلا بود آقاى توانگر در ده بیدفارس در سوم رمضان 1316 قمرى متولد و مدت بیست سال در شهربانى و دارائى و ارتش و ژاندارمرى بخدمت دولتى مشغول بودند اكنون بیكار و داعیه قطبیت دارند مردى خوش برخورد و خلیق ولى اندكى حساس و عصبانى هستند آقاى توانگر ضمناً خود را از طرف رهبر علیشاه مجاز دانستند از صفى كشكول و عصا و نعلین باقى مانده كه در موزه خانقاه صفى مضبوط است صفى بوسیله هادى مولوى گیلان تفسیل گردید حیاط خانقاه صفى دو هزار مترمربع بوده كه بعد از صفى مقدار زیادى بوسیله دخترش بفروش رفته و مولوى شیخ ظهیرالدوله عرضحالى بر علیه همسر و دختر صفى بعدلیه تقدیم داشته كه بعداً بمصالحه انجامید آقایان حاج آقا شادمند و میرزا رضاخان شادمند ربیب صفى بودند.
مادر بانو شمسالضحى زن سومى صفى بوده مسمات به بانو هاجر صابرى كه زمان رحلت صفى در حدود بیست و پنج سال از سنش میگذشته و در اثر سكته در لیله 45/7/12 شمسى در بیمارستان لولاگر فوت نموده و پس از یازده بار طواف مرقد صفى در قبرستان ظهیرالدوله مدفون گرید دیگر از همسران صفى بانو شادمند است كه بعضى را عقیده برآنست كه صفى در اثر دل درد شدید درگذشت آنچه از اهل ثقه شنیده شده صفى سه سال آخر عمر خویش را بعزلت گرائید و از كسى دستگیرى نمی نمود .
صفى در سال 1308 هجرى قمرى در محل فعلى خانقاه سكونت نموده و تا آخر عمر در این محل بسر برد.
مشایخ صفى اسامى آنان بشرح زیر است :
ظهیرالدوله – میرزا محمود خان نائینى – معصوم خان كرمانى – حاجى محمد ابراهیم نمازى – میرزا عبدالكریم معروفعلى در شیراز متخلص به منصور – وحدت در یزد -نواب شمس در یزد – سید حسینى در هند – نایب الصدر سمنانى – حاجى سیف الدوله برادر ناتنى عینالدوله صاحب محل فعلى خانقاه – سید المشایخ قمشهاى – آقا رضا شمس برادر صفى – حاجى ملاعباسعلى كیوان قزوینى – میرزا محمود رئیس (شفیق على) – مولوى گیلانى
فرد دیگرى كه در سر هواى جانشینى صفى مىپرورانید و همهمه بپا داشت مرحوم میر معصومخان كرمانى بود كه پس از درگذشت او میر امداد حسین هندى ساكن رشت بجانشینى او منصوب گردیده و محمد حكیمیان (رحمت علیشاه) ساكن تهران خدمتگزار وزارت خارجه كه مردى امى بوده او نیز خود را قطب سلسله صفى و جانشین بحق معصومخان كرمانى معرفى نمود و سر و صداى زیادى بر پا داشت حكیمیان در تاریخ هفتم شهریور 1327 شمسى خرقه تهى نمود « خرقه تهى كردن از اصطلاحات صوفیه بوده و مراد فوت نمودن است و خرقه تعبیر از بدن جسمانى است بعبارت دیگر یعنى روح از جسد خارج گردید» مریدان سرشناس و متمكن و رجال دربارى از مریدان پا برجاى حكیمیان بودهاند از آن جمله سید محمد صادق طباطبائى رئیس سابق مجلس شوراى ملى و میرزاى محمد علیخان فروغى و محمد عنقا بودهاند حكیمیان مكلا بود و مردى متواضع در لفافه ادعاهاى بس شگرف و بزرگ داشته است یكى از چهرههاى درخشان قرن اخیر كه داعیه جانشینى صفى را داشت حاج سید محمود خان نائینى (حیرت علیشاه) است كه قیافهاى گیرا و جذاب داشت و بعضى او را از صفى برتر شمردهاند میرزا محمود خان نائینى با جمله مشایخ سه روز قبل از درگذشت صفى بحضور او احضار گردید صفى بهمه اندرز داده كه با هم متحد باشند و امور فقرى را محمود خان اداره كرده و ظهیرالدوله روى قدرت اجتماعى خویش پشتیبان ایشان و فقرا باشند ولى هنوز سه روز از مرگ صفى نگذشته بود كه آقاى دبیرالممالك و میرزا دائى كه دائى آقاى مهندس نشاط شوى بانو شمسالضحى است بحمایت از ظهیرالدوله بناى ناسازگارى و اهانت و حتى هتاكى در مورد محمود خان را با شدتى هر چه تمامتر شروع و عقرب و نجاست به حجره این صوفى میگذاشتند لذا محمود خان ناچار گردید بماهان عزیمت نماید و در جوار مرقد شاه نعمت الله خانهاى تهیه و آن حیاط را بخانقاه تبدیل كرده و در همان مكان فوت نموده و مدفون گشت سید محمودخان در سال 1311 هجرى قمرى بمقام شیخى رسید و در سال 1338 ه.ق خرقه تهى نمود اینك فرمانى كه از طرف صفى در باره این درویش نگاشته بعینه نقل قول میگردد .
«هوالمستعان بعد از حمد خالق منان و درود بر روان عظیم البرهان هادى انس و جان و خلفاى هدایت نشان آن برگزیده خالق جهان علیهم صلوات الله الملك المستعان بر ضمیر ارباب عیان و سالكان مسالك توحید و ایقان معلوم و مشهود باد جناب سیادت انتساب معارف آداب آقاى میرزا محمود خان سالها است از روى عقیده و ایمان بادیه پیماى منهج فقر و عرفان است فقراى الهى در هر مكان باشند او را گرامى دارند و مقدمش را عزیز شمارند كه هم از رسوم فقر با خبر است و هم صحبتش در مقام گفتار با اثر طالبان طریقت از ایشان اخذ آداب نمایند و در تكمیل مراتب خود با ایشان موافقت فرمایند و در تلقین اوراد و اذكار مامور است امید كه پیر طریقت او را در همه حال مدد فرماید والسلام على من اتبع الهدى تاریخ یازدهم شهر محرم الحرام هزار و سیصد و یازده 1311 میرزا حسن صفى على محل مهر یا حسن التجاوز».
سید محمود خان گاهى در كوچه و بازار بیك طالب درویشى بر میخورد در همان مكان دستور میداد تیمم كند و سپس باو تلقین ذكر میكرد سید محمود خان مرحوم محمد ابراهیم نمازى (نیازعلى) كه از طرف صفى بمقام ارشاد رسیده بود بجانشینى خود انتخاب كرد نمازى بهند و اغلب نقاط ایران مسافرت كرده و چند سالى معتكف خانقاه صفى در تهران بود و دنبال اكسیر میگشت و ثروت پدرى را در اینراه از دست داد خانواده نمازى تاجر پیشه بودند مرحوم صفى با نمازى مزاح و شوخى مینمود نمازى از طرف صفى جهة ارشاد بهند میرود و بعد از صفى با سید محمود خان بیعت میكند و در سال 1322 ه.ق در كرمان فوت نمود و در جوار مقبره سید محمود خان بخاك سپرده میشود بعد مرحوم حسن خاورى خراسانى پسر حاجى ابراهیم (منظور على) در 1285 ه.ق در مشهد متولد و در 1311 ه.ق در معیت پدرش بتهران آمده مشرف بفقر میگردد و در سنه 1314 یا 1315 ه.ق بحضور محمود خان رسیده و در سنه 1316 ه.ق بدرجه ارشاد رسید و تخلص شعرى او ادیب میباشد كتابى حاوى اشعارش و رسالهاى در رمل و جفر و اعداد نوشته و رمل و جفر درس میداده و از راه رمالى و دعانویسى ارتزاق نمود و در كسوت اهل علم بوده است مردى خوش محضر و با اطلاع بوده مرحوم ادیب معروف بجاجى داداش بوده و در شب جمعه هفدهم رمضان 1386 مطابق 45/10/9 فوت نمود بعد از ایشان آقاى شیخ باقر ساعدى (سعادتعلى) از وعاظ مشهد در سال 1309 خورشیدى در مشهد متولد گردید ضمن فرا گرفتن علوم قدیمه باخذ لیسانس نائل گردید و در سال 1327 خورشیدى مشرف بفقر گردید و در سال 1379 شمسى بدرجه ارشاد رسید جناب ایشان مینویسد كه مرحوم ادیب با ظهیرالدوله نیز ارتباط داشته و از طرف صفا بلقب (ادیب العرفا) مفتخر گشت آقاى ساعدى مانند مرحوم ادیب شبهاى پنجشنبه را جلسه فقرى بر پا مینمایند از آثار آقاى ساعدى منیةالمرید و حقایق فیض مصباح الشریعه تاریخ علماى خراسان ترجمه دوازده امام محیىالدین ترجمه قسمتى از فصوص لطایف صفى بسوى مدینه خورشید بطحا میباشد میرزا محمود خان یكبار در معیت مولوى رشتى و چهار نفر دیگر پیاده از تهران بمشهد رفت و عده زیادى را بدرویشى دستگیرى نمود.
یكى از رجال بنام عصر قاجارى كه داعیه جانشینى صفى را داشت مرحوم ظهیرالدوله بود.
علیخان قاجار قوانلو ملقب به ظهیرالدوله فرزند محمد ناصر خان ظهیرالدوله ایلخانى قاجار در 17 ربیع الاول سال 1281 قمرى در قصبه راج شمیران متولد و در عنفوان جوانى در سال 1294 بخدمت دولت وارد شد بریاست تشریفات دربار ناصرالدین شاه منصوب گردید و سال بعد در 1297 قمرى دختر شاه قاجار تومان آغا ملقبه به ملكه ایران را بزوجیت خود در آورد و در سال 1303 ق خدمت صفى مشرف گردید و در روز سه شنبه 24 ذیعقده 1342 ه.ق در اثر سكته در باغ جعفرآباد شمیران درگذشت و در نزدیكى باغ خود زیر درختى موسوم به داغداغان بود مدفون و بوسیله مولوى رشتى تغسیل گردید و بعد وسیله انجمن اخوت زمین بسیارى از اطراف مقبره را محصور و قبرستان اشخاص بنام انجمن اخوت گردید و انجمن اخوت از جهة اجازه تدفین مردگان در قبرستان ظهیرالدوله عواید سرشارى بدست میآورد ظهیرالدوله داراى سه پسر و سه دختر بودند.
1- مرحوم محمد ناصر صفا ملقب به ظهیرالسلطان .
2- مرحوم ناصرقلى صفا ملقب به ظهیر حضور.
3- مرحوم ناصر على صفا كه در جوانى در مازندران در 1336 ه.ق كشته شد و ظهیرالدوله قاتل فرزندش را بخشود.
4- مرحومه فروغ الدوله كه در ابتدا زن میرزا محمد على خان قوام الدوله و بعد همسر مرحوم شكرالله خان صدرى گردید.
5- مرحومه فروغ الملوك ولیه صفا كه در ابتدا همسر مصطفى خان فروهر دوام السلطنه پسر قوام الدوله و بعد همسر عطاءالله پالیزى وكیل الدوله كرمانشاهى گردید و از شوهرش متاركه نمود و تا آخر حیات شوى اختیار نكرد و با پدر خود یكجا بسر میبرد و از طرف ظهیرالدوله ملقب به ولیه و اجازه ارشاد یافت و در جوار قبر پدر مدفون گردید.
6- مرحومه ملك الملوك عیال غلامحسین قهرمانى قاجار ملقب به عمیدالدوله گردید و در سن سى و یكسالگى درگذشت و در مزار صفى مدفون گردید .
انجمن اخوت در سال 1305 ه.ق بدستور صفى تشكیل و جلسات آن محرمانه در حضور صفى منعقد مىگردید و در پانزدهم شعبان سال 1317 بدستور ظهیرالدوله در ملك شخصى خود واقع در خیابان علاءالدوله (خیابان فعلى فردوسى) علناً تشكیل گردید.
اسامى مریدان ظهیرالدوله در تهران و شهرستانها به چند هزار نفر رسیده و این اندازه در سلاسل تصوف در كشور ایران بیسابقه بود و جشن پنجاهمین سال انجمن اخوت در سال 1327 ه.ش در باغ سرلشگر ناصرالدوله فیروز برگزار گردید مرحوم صفا جانشینى تعیین ننمود رییس انجمن اخوت مرحوم ظهیرالدوله و پس از فوت او مرحوم انتظام السلطنة و بعد دكتر اسمعیل مرزبان و بعد سپهبد آق اولى بود اعضاى هیئت مشاوره عبارتند نصرالله صبا- مختار الملك- عبدالله انتظام – سید هاشم ملك مدنى – علیرضا حكیم خسروى – مهندس غلامعلى میكده – مهندس جعفر صفائى فرزند صفاء الملك (صفاءالملك از مشایخ صفا بوده است) – عبدالحسین بیات – بزرگ بیات – موسى آبیتن – سرهنگ ارسلان نادرى بودند و سپهبد آق اولى ریاست انجمن را عهده دار بود و قانون انجمن بر آنست كه پس از فوت یا استعفاى یكى از اعضاء عضو دیگرى انتخاب مینمایند ولى درویشان حق راى ندارند و انجمن اخوت با تصویب آراء شیخ ارشاد تعیین میكنند قبلاً شیخ انجمن مرحوم خسروانى بوده و اكنون یك قاضى بازنشسته را به ارشاد منصوب فرمودهاند محمد حسن میرزاى ولیعهد احمد شاه و میرزا كوچك جنگلى و شوریده شاعر از مریدان ظهیرالدوله بودند در رساله صاحبدلان از انتشارات انجمن اخوت بقلم شاهزاده خسروانى در صفحه ل مینویسد (مطلب دوم آنكه شیخ راه این دوده كه منصوص از طرف حضرت صفى بوده است پس از خود جانشینى منصوب و معرفى نفرمود) این مطلب خلاف رویه و سیره تصوف است ظهیرالدوله ملقب به لقب صفا علیشاه بود ملكه ایران اوایل مخالف درویشى بود بعد به تصوف گرائید و عكسى با دو تن از دخترانش با لباس درویشى گرفته است ملكه ایران در سال 1335 ه.ق در گذشت در كتاب رهبران مشروطه جزوه پنجم مولف ابراهیم صفائى مینویسد كه صفى در سال 1303 ه.ق با ناصرالدینشاه در ملاقاتى كه با شاه انجام داد موظف به توقف در تهران گردید خانقاه صفى بكمك و خرج حاج سیف الدوله فرزند عضدالدوله و بار دیگر بخرج نصیرالملك شیرازى ساخته شد ظهیرالدوله در سال 1303 ه.ق بحضور صفى رسیده و مصباح الولایه لقب گرفت ظهیرالدوله در سال 1308 یك روز با لباس درویشى پرسه زنان از محل فعلى انجمن اخوت تا خانقاه آمد و در سر چهار راه استانبول یكربع ساعت ایستاده اشعارى در مدح على با صداى بلند خواند ظهیرالدوله اصول ششگانه زیر:
1 تعظیم امرالله 2- شفقت خلق الله 3- خدمت اهل الله 4- بذل نفس فى سبیل الله 5- كتمان سرالله 6- اطاعت ولى الله را جزو تعهد مرید در هنگام تشرف قرار داد كه قبل از او این امر سابقه نداشته است .
سیف الدوله در ملایر خانقاهى بر پا ساخت و مقبره صفى را آئینه كارى كرد و محل قبر خود را در كنار مزار صفى قرار داد ولى در ملایر مدفون گشت سیف الدوله نیز از مشایخ صفى بود در زمان ظهیرالدوله هر سال جشن تولد نبى (ص) و على (ص) و عید غدیر و جشن بنام جشن گل در فصل فروردین بر پا میشد هیئت اركستر تحت نظر درویشخان كه از مریدان صفا بود ترتیب داده میشد میرزا على اكبر شیدا سرود میساخت و مرحوم ظهیرالدوله تصحیح میفرمود ظهیرالدوله حكومت شیراز و مشهد و مامور آستانقدس رضوى و گیلان و مازندران و كرمانشاه و تهران و همدان را عهده دار بود.
صفا نظامنامهاى كه از طرف یمین الملك تهیه شده بود تصحیح نموده و باجرا گذاشت و براى امور انجمن اخوت و خانقاه هیئت مشاورهاى تعیین نمود رئیس هیئت مشاوره ظهیرالدوله سید محمد خان انتظام السلطنة نایب رئیس سالار امجد – ناظم الدوله – یمین الملك – نظام لشگر- میرزا محمد علیخان نصرةالسلطان – میرزا على اكبرخان سروش – میرزا باقرخان صفامنش – میرزا عبدالوهاب جواهرى – و علیرضا صبا مختارالملك در رمضان 1317 انجمن اخوت تاسیس گردید نظام نامه انجمن را یمینالملك تهیه و ظهیرالدوله اصلاح نمود نخستین هیئت مشاوره عبارتند از 1- ظهیرالدوله رئیس 2- سید محمد خان انتظام السلطنة نایب رئیس 3- سالار امجد 4- ناظم الدوله 5- یمین الممالك 6- نظام لشگر 7- میرزا محمد علیخان نصرةالسلطان 8- میرزا على اكبر خان سروش 9- میرزا باقر خان صفامنش 10- میرزا عبدالوهاب جواهرى 11- آقاى علیرضا صبا
حاج عبدالله مستشار على نعمتى ملقب بحاج داداش در 1299 ه. در كرمانشاه متولد خدمت ظهیرالدوله مشرف مجله اخوت و روزنامه كوكب غرب را منتشر كرد در 30 مهر 1327 شمسى 18 ذیحجه 1367 ه.ق عید غدیرخم صایم در مكه درگذشت محمد علیشاه قبل از توپ بستن مجلس دستگیرى و تبعید هشت نفر از سران مشروطه را صادر یكى هم ظهیرالسلطان پسر ظهیرالدوله بود عصر روز 23 جمادى الاول 1326 ه.ق خانه ظهیرالدوله و انجمن اخوت را غارت كردند و پالكونیك شخصا با قزاقها باین تجاوز دست زد و چند درویش كه گویا سه نفر بودند در خانقاه صفى كشته شدند در این میان ظهیرالسلطان و نصرةالسلطان و عدهاى از درویشان در اینروزها با قواى دولتى جنگیدند در این میان یك قزاق كشته شد ملكه ایران و دخترش فروغ الملوك با یك خدمه به باغشاه رفته و شب مهمان ملكه جهان همسر محمد علیشاه شدند و ظهیرالسلطان پس از چندى آزاد گردید ملكه ایران با همراهانش در منزل منیرالسلطنة مهمان كامران میرزا شدند شاه خسارت را تادیه و سالها تا اوایل سلطنت رضاشاه خانواده صفا ماهانه پانصد تومان دریافت میكردند ظهیرالدوله در این هنگامه در بادكوبه بسر میبرد شاه تلگراف محبتآمیزى به صفا نمود و او در پاسخ بشعر اظهار داشت خانه مرا خراب كردى خدا خانه ترا خراب كند شایع بود یك گونى بمب از خانه صفا كشف گردید.
صفا در اول سلطنت احمد شاه سه شب جشن مفصلى در انجمن بر پا داشت 13 هزار تومان اعانه جمع شد این جشن را جشن نصرة ملى نام نهاد 800 تومان صرف انجمن شد و بقیه به بازماندگان سربازان شهید داده شد .
صفا در سال 1329 ه.ق انجمن اخوت دیگرى در كرمانشاه تاسیس نمود و بعد حاجى داداش (مستشار على) شیخ صفا در كرمانشاه سرپرست انجمن اخوت در آن شهر گردید و مجله اخوت و روزنامه كوكب غرب را منتشر ساخت .
سه سال آخر حیات خویش را بعزلت گذرانیده و كسى را در این مدت بدرویشى نپذیرفت حتى صفا از انجمن رنجیده و بخانقاه و انجمن حضور نمییافت و پس از درگذشت صفا ورثه او قانوناً محل انجمن را به هیئت مشاوره برگذار نمودند صفا سالهاى آخر حیات خود را با فروش اثاثیه امرار معاش نمود.
در كتاب انقلاب ایران بقلم ادوارد برون (دستیار ادوارد برون مدتها آقاى ذبیح بهروز و سالها آقاى تقى زاده و كاظم زاده ایرانشهر و علامه فقید محمد قزوینى بود اغلب آثار برون بكمك علامه قزوینى تدوین یافته است) در حاشیه صفحه 430 جریان نمایش در محل انجمن جهة بیدارى ملت ایران و مبارزه با استبداد و لزوم تاسیس مشروطیت بر پا شده بود شرح آن كه ایران را بصورت مرد محتضرى نشان دادند كه هر یك از مقوله قسمتى از لباس او را میربایند وسیله موقرالسلطنه – جریان جشن بشاه اعلام شد و موجب كدورت دربار از صفا گردید.
ناگفته نماند كه مشروطیت ایران بیشتر بسعى و كوشش علما بثمر رسیده و صوفیه در این باب در درجه دوم و بعد حاج على آقا وفاعلیشاه و پسرش میرزا عبدالحسین ذوالریاستین (مونسعلیشاه) در فارس سهیم بودند اصول سته و دادن تعرفه و تاسیس انجمن اخوت و كارت عضویت بمریدان دادن و نشریه سیاسى دایر نمودن و تشویق مردم از جهة آمادگى مشروطیت با سخنرانى و نمایش و كنسرت و آواز همه از ابداعات صفا بوده و هیچ وجه تشابه و ارتباطى با تصوف نداشته و ندارد وقتى ظهیرالدوله پس از غارت در منزلش از روسیه برگشت چند روزى در خانقاه صفى بسر برده و بعد به جعفر آباد شمیران رفت و درشگه محمد علیشاه را كه جهة بردن حضرت ایشان بدربار به خانقاه آمده بود پس فرستاد .
خانقاه صفى زمان سپهبد آق اولى تعمیر اساسى شده اطاق موزهاى از اسباب و ابزار درویشى تهیه نمودند و دو خانه مجاور مقبره خریدارى و بخانقاه ملحق گردید و كشكول بزرگى كه اندازه حوض كوچكى است در صحن حیاط مقابل درب خانقاه نصب نمودهاند و روى سر درب مقبره نوشته شده «مرقد پاك و مزار تابناك مرشد راه و پیر دل آگاه حاج میرزا حسن صفى علیشاه كه تجدید ساختمان آن بوسیله انجمن اخوت در سال 1344 خورشیدى پایان یافت».
درویشان قدیمى بانجمن نرفته و نسبت به هیئت مشاوره خویش بین نمیباشند ولى خانقاه مركز برگزارى ختم زنانه و مردانه گردیده و از صورت خانقاهى خارج شده است و نذورات زیادى بقصد خانقاه داده میشود كه اغلب حیف و میل میشود اوراق و اسناد بیشتر در دفتر انجمن است حتى در دسترس اغلب اعضاى هیئت مشاوره قرار نمیگیرد تا چه رسد بدیگر افراد هفتهاى یكبار عصر روزهاى دوشنبه اعضاى مشاوره جلسه داشته و كسى را اذن دخول نمیدهند و شبهاى جمعه عمومى است مرحوم خسروانى در این شبها در انجمن اخوت شرح حال رجال صوفیه را از روى تذكره عطار و جامى و هجویرى تهیه نموده و از روى نوشته قرائت مینمود اكنون مشایخ را خود اعضاى هیئت مشاوره تعیین مینمایند در صورتیكه هیچگونه سمتى در درویشى ندارند و این از شگفتیهاى تصوف قرن اخیر است و بعد از صفا سلسله صفى علیشاهى قطبى بخود ندیده است .
صفا در سالگرد انجمن مقالهاى نوشت كه متضمن مطالب سیاسى بود و هیچگونه اشارهاى بمباحث درویشى نداشت از مساوات و برادرى و اخلاق صحبت مینمود.
صفا انتظام السلطنه را بسرپرستى انجمن بعد از خود منصوب فرموده و اشاره كردند كه ماژور استوار نیز بایشان كمك نمایند .
صفا در یكى از این مقالات چنین نوشته است «انجمن اخوت كه خاكش بدست ارادت و وفا با آب محبت و صفا عجین و با هندسه اخوت و مساوات عمارت شده نماینده عشق است و محبت و پروراننده انس است و اخوت كه همین است غرض اصلى از پیدایش گیتى و آفرینش جهان».
صفا آرمى براى سلسله صفى علیشاه قرار داد كه علامت خاص قبلاً سلسله قادریه داشت و سلاسل دیگر گرد اینمسائل نمىگشتند آرم صفا عبارت از این است دو تبر زین مقابل هم قرار گرفته و كشكولى در محل تقاطع تبرزینها آویخته و در پائین كشكول تسبیحى كه بانتهاى دو تبر زین وصل گردیده است و بر بالاى كشكول 1317 و بالاى این سنه كه تاریخ تاسیس آن است ص نوشته شده یعنى صفا.
در كارت تعرفه مشخصات طالب فقر نوشته میشود و دو نفر ضامن معرف او میشوند تا وقتى براى تشرف تعیین گردد و قبلا طالب ؛تقاضا نامهاى پر مىكند در محل انجمن اخوت تابلویى از سنگ مرمر در سالون اجتماعات موجود است كه تلخیص آن این است كه محل فعلى بهمت اعضاى هیئت مشاوره از عواید انجمن در زمان ریاست دكتر اسمعیل مرزبان (امین الملك) و تیمسار سپهبد فرجالله آق اولى تجدید بنا گردید بتاریخ 1341 شمسى برابر 1382 ه.ق اكنون سالها میگذرد كه ریاست انجمن اخوت با سپهبد آق اولى بود دستوراتى كه سالكین سلسله صفى علیشاهى بعد از نمازهاى یومیه بایستى انجام دهند بدستور صفى بشرح زیر میباشد كه پس از صفى دیگر مشایخ نیز تبعیت از دستور صفى نموده و تغییرى ندادهاند.
بسم اله العلى الاعلى چون از خواب بیدار شود قبل از تكلم 14 مرتبه ذكر قلبیرا بزبان بخواند بعد از نماز صبح آیة الكرسى و تسبیح و جبرئیله و چهار اسم و نادعلى با تكرار اسم مبارك 110 و صلوات كبیر یك مرتبه و هفتاد لافتى و 22 مرتبه آیه قدرت و یكصد و ده مرتبه یونسیه و سجده زیارتین و بعد فاتحه از جهة ترویح ارواح انبیاء و اولیاء و اصفیا و فقرا بخصوص خاتم انبیا محمد مصطفى على مرتضى و فاطمه زهرا و سایر ائمه هدى صلوات الله علیهم اجمعین و جیمع مشایخ ائمه اثناعشریه بخصوص شیخ راه ما فاتحه یك حمد و سه قل هوالله و بعد از نماز ظهر آیةالكرسى و تسبیح و بعد از عصر آیةالكرسى و تسبیح و هفتاد جبرئیلیه و سجده و زیارت و همچنین مغرب و عشا بعلاوه دو ركعت نماز وتیره و فاتحه بنهج مذكور و در وقت خواب آیة الكرسى و تسبیح و نادعلى و صلوات كبیر و نقش سینه و پیشانى و بهتر اینست كه با وضو رو بقبله خوابیده باشد و در وقت دیدن روشنائیها الله جل جلاله الى آخر و در وقت لباس پوشیدن و لاقلب و الحق بالباطل تكتموالحق و انتم تعلمون و در كمر بستن لافتى اینست اوراد موظفه خداوند توفیق دهد و این فقیر التماس دعا دارم میرزا حسن ملقب بصفى على حق تعالى بر عمر و عزت و عاقبت یار با جان و ایمان هم عنانم على خان ظهیرالدوله بیفزاید همین اوراد را سالها بطالبین تلقین نماید و روح فقیر را بیادى شاد فرماید والسلام على من اتبع الهدى و اجنب الغى والرد میرزا حسن صفى على این نوشته بمنزله اجازه شیخى ظهیرالدوله نیز هست مرحوم صفى برادرى داشته بنام شمس كه در خانقاه صفى در تهران مدفونست و نورالدین شاه پسر صفى از بانو شمسالضحى كوچكتر بوده است و شیخ بودند.
ناصرالدینشاه دوبار وسیله ظهیرالدوله براى صفى پیام فرستاد كه چندى بمشهد رفته در آن شهر اقامت نماید بار اول از جهة تفسیر صفى بود كه همهمه بپا شد كه چرا تفسیر بشعر گفته شده است بار دوم با كشته شدن ناصرالدینشاه قضیه منتفى گردید.
كیوان قزوینى در كتاب بهین سخن كه پاسخ دوازده پرسش است ازدیاد مریدان و بتجمع آنان كه در صفحه 29 كتاب چنین نوشته است «علم ملاسلطان اگر در تهران بود با میرزا ابوالحسن و آقا محمد رضا قمشه بى عنوان میماند و فقه و اصول كه هیچ نداشت و تصوفش هم در جنب صفى علیشاه مستهلك میشد زیرا تصنعات درویشى را در زمان ما كسى بقدر صفى علیشاه نداشت» و باز در صفحه 98 همین كتاب درباره صاحب كتاب طرائق الحقایق مینویسد «میرزا آقا پسر كوچك رحمت علیشاه گروید بطاووس و بعد بملاسلطان گروید و خود پس از چند سال از او برید و خود دعوى قطبیت نمود در تهران بود لذا بعد تمكین ظاهرى از صفى نمود و صفى هم احترام بسیار از او مینمود و صفى اگر او را نائب خود میكرد نام صفى خوب باقى میماند و حالا بعد از ظهیرالدوله دیگر نامى ندارند در جلد دوم كیوان نامه صفحه 127 مینویسد «حاج آقا محمد بعزم زیارت مشهد بتهران آمد و صفى علیشاه كه خیلى كارش با رونق بود خوب استقبال نمود یك خانه عالى در حیاط شاهى براى او اجاره نمود و بمهماندارى ایستاد و پایه خرج و تجلیل را چنان برداشت كه حاج آقا محمد بحیرت افتاد حاج آقا محمد عزل كرد صفى علیشاه را و او نیز خودش مدعى قطبیت شد».
كیوان مورد الطاف صفى علیشاه شد و او منصب داد بكیوان و مرتبه ذكر قلبى اسم اعظم را بالا برده به ذكر حیات رسانید باز اثر نبخشید كیوان در جلد سوم كیوان نامه جریان اختلاف صفى با منورعلیشاه را با روشنى تمام بیان كرده است كیوان در صفحه 232 جلد دوم كیوان نامه نوشته است .
«اقبال صوفیه نسبت بشخص ظهیرالدوله بود نه بعنوان تصوف حقیقى و لذا پس از ارتحال او از هم پاشیدند».
كیوان از طرف صفى بمقام ارشاد رسید.
بعد از ظهیرالدوله مشایخ دیگر آداب تشرف را ساده بدین طریق معمول میدارند كه طالب بحمام رفته غسل توبه نماید بعد یك دستمال و یك كیلو نبات و یك انگشتر یك جوز و یك سكه یك مثقالى گرفته و پیر دلیل با طالب مقابل شیخ ارشاد رسیده و پیر طریقت رو بقبله مىنشیند بعد مرید تعظیم نموده مرشد میگوید این طریقت از حضرت رضا (ع) و صفىالحق و ظهیرالدوله را رهنما دانسته و كلمه هو را بوسیله تنفس داخل بدن نموده و حق را با تنفس خارج میسازد و اصول سته را در نظر گرفته و بعد تعقیبات نماز را كه بعداً بوى تعلیم داده میشود اجرا سازد و در طول مدت تشرف فقط كراوات را میگشاید و بعد صفا دادن را باو تعلیم میدهد آنگاه پیردلیل بسالن انجمن آمده فقیر را معرفى نموده و سپس با همه افراد حاضر بانجمن صفا مینمایند ظهیرالدوله مشایخ زیادى از طرف خود تعیین نمود كه یكى از آنان حاجى داداش نعمتى (مستشار على) كرمانشاهى بود كه در 1300 هجرى متولد و در 1317 قمرى مشرف بفقر شده و در 1367 قمرى فوت و مشایخى از طرف خود تعیین نمود كه یكى محمود على صفا صفائى سنگسرى و دیگرى سید محسن بصیرى در خرم آباد است.
یكى دیگر از مشایخ صفا هادى مولوى گیلانى ملقب بوفا علیشاه اهل پاكنار رشت كه قبلا از مشایخ صفى بوده بعد از طرف سید محمود خان و صفا اجازه ارشاد داشته در 80 سالگى فوت نموده و عباس عافى و حاج احمد مصفائى را از طرف خود شیخ نمود و پسر مولوى ضیاءالدین مولوى سرمد على را پیر دلیل مشایخ خود قرار داد دیگر مشایخ صفا علیشاه .
سید محمد خان انتظام السلطنة بینش علیشاه و نایب الصدر سمنانى منصور علیشاه است. پسر مولوى بعد مدعى ارشاد شد.
شاهزاده خسروانى شیخ منتخب انجمن در ساعت 1 صبح سه شنبه چهاردهم رمضان 1386 ھ.ق فوت نمود.
عباس عافى كه از طرف مولوى شیخ شده بود پیر دلیل او بود شاهزاده مردى ادیب بود كه نه روز در بیمارستان مهر بسترى بود.
یكى دیگر از مشایخ صفا فتح الله صفائى صفاء الملك است در كتاب فراموشخانه صفحه 499 نامش ذكر شده ادیب الممالك وارد فراماسونرى شده سپس مرید صفى گردید در صفحه 505 نوشته شده روزهائى كه لژهاى فراماسونرى مهر – آفتاب – صفا- وفا جلسه دارند سالن داخلى انجمن اخوت را با پرچمهاى لژ تزئین میگردد و در حال حاضر گراند لژ مستقل ملى دبیرخانهاش محل انجمن اخوت بود.
كشتن ناصرالدین شاه بدستور سید جمال الدین مرید صفى انجام گرفت دلیلى بر ارادت سید بصفى در دست نیست صفا بجاى كشكول و تبرزین و تسبیح تیشه پرگار گونیا را از فراماسونها تقلید نموده و در سلسله صفى علیشاه بكار بست .
صفا تشكیل انجمن اخوت را از مظفرالدینشاه اجازه گرفت محمود عرفان مستشار دیوان عالى كشور در مجله یغما سال دوم از شماره 10 الى 12 مقالهاى تحت عنوان فراماسونها نوشت عرفان میگوید صفا اساس كار خود را بر طبق فراماسونرى بنا نهاد صفا صد و ده صندلى بیك شكل تهیه و نام هر كس را بر روى صندلى نوشت ظهیرالدوله علامت انجمن اخوت را مثلث نهاد كه نشانه فراماسونرى است در زمان محمد علیشاه انجمن بسته شد و بار دیگر در سنه ذى القعده 1327 موجود شد و زمان احمد شاه فعالیت را از سرگرفت سه نقطه شكل مثلث كنایه از برادرى و دوستى و برابرى است اعضاى موثر جمعیت فراماسونرى میرزا سعید خان وزیر خارجه آقا میرزا سید محمد طباطبائى سنگلجى – میرزا ابوتراب نظم الدوله – علیخان ظهیرالدوله – آقا شیخ هادى نجم آبادى – دبیرالملك شیرازى على قلیخان سردار اسعد – مسعود میرزا ظل السلطان دیزیور رئیس مدرسه الیانس – میرزا حسینخان كحال مشاور الملك محمود – حاج سید نصرالله تقوى – میرزا حسنخان مستوفى الممالك میرزاملكم خان – كمال الملك – میرزا محمد علیخان ذكاءالملك – مشیرالدوله پیرنیا- ارباب كیخسرو – فرزین- ادیب الممالك فراهانى آقا مرتضى نجم آبادى – آقا شیخ ابراهیم زنجانى – میرزا فضل الله حكیمالهى بودهاند .
صفا تصوف را به صورت سیاسى و حزبى درآورد و اكنون اكثر اعضاى هیئت مشاوره از اعضاى فراماسونرى هستند.
اكنون میپردازیم به ظهیرالدوله و مشایخ او و آثار آنان .
رساله صاحبدلان اثر علیرضا حكیم خسروى در صفحه 13 مینویسد اداره امور اخوان و رهنمائى طریق خیر و صلاح جمع را بعهده یازده نفر از پیش كسوتان و خدمتگزاران با سابقه انجمن اخوت بنام هیئت مشاوره قرارداد.
رساله بزرگ سبز جزوه كوچكى است از طرف دفترى كه سالها در خانقاه صفى معتكف بوده بچاپ رسیده است در مقدمه شرح حال صفى نقل از تفسیر و سپس مخمس معروف خواهم ایدل محو دیدارت كنم را ذكر نموده است .
مولوى نامه بقلم ضیاءالدین مولوى (سرمد على) خطاب به آیت الله بروجردى در 17 صفحه نوشته و رایگان پخش كرده است.
گوید پدرم هادى مولوى گیلانى (وفاعلیشاه) در آبانماه 1328 شمسى فوت كرده است بانو هاجر ماشاءالله صابرى عیال مطلقه صفى با دختر خوانده خود بانو شمس الضحى عیال محمود نشاط خانقاه را تصرف پدرم هفده سال در دادگسترى شكایت خود را دنبال كرده حاج نصرالله تقوى خانقاه را تقسیم و تولیت را به شمسالضحى داده انجمن اخوت مذهبى تازه آورده شمس الضحى عكس خود و دخترش نسرین را بدون حجاب در اطلاعات هفتگى 19 خرداد 29 انتشار داده و شمسالضحى سه سال بعد از فوت صفى متولد شد و نورالله دفترى برادر زاده دكتر مصدق در خانقاه تریاك و حشیش میكشد ظهیرالدوله صورتاً نه عملا خود را جانشین صفى دانسته سماع و ساز و ضرب و تدخین را واجب میداند و اضافه مینماید.
من ضیاءالدین سرمد هستما
درلقاى ایزدى سرمستما
پاسخ این جزوه در صفحات آتى در شرح حال مولوى گفته میشود بورژمیه یادگار جشن نصرت ملى مطابق سوم شعبان 1327 در نه صفحه است بورژمیه از ییلاقات قفقاز است دو قصیده از صفا و یك قصیده بر سبك اعتراضیه ناصر خسرو و دیگرى در قطار راه آهن كه از تفلیس به بادكوبه حركت میكرد خطاب به محمد علیشاه سروده شده است.
خراب كردى اگر خانه از بى گنهى
جسارت است شود خانهات یقین ویران
مجمع الاطوار تالیف ظهیرالدوله صفا علیشاه كه از طرف حاجى داداش (مستشارعلى) در كرمانشاه بچاپ رسیده است.
از جنبش و نادانى این ملت مضطر
نه شاه بجا ماند و نه اقلیم و نه كشور
رعنا و زیبا به نظم از ظهیرالدوله (مصباح الولایة – صفاعلیشاه)از میرزا على اصغرخان اتابك صدراعظم و ناصرالدین شاه تمجید نموده و عدل شاه را برتر از عدل انوشیروان شمرده است .
سبحه صفا بنظم از صفا علیشاه
از جفاى چرخ و دور روزگار
بد پریشان خاطرم چون زلف یار
شد دلم در دام زلف دلبرى
كه بدم از غم ز جان و دل برى
با رقیبان مهر و با من كینه داشت
دشمنى دوست اندر سینه داشت
پنج سال از عشق او روز و شبم
صرف شد در زارى و تاب و تنم
تا بدرگاه صفىالحق شدم
از خودى مطلق به او ملحق شدم
شرم كردم پیش آن فخر زمان
شمع سان سر دل آرم بر زبان
پس نوشتم كى شه آگاه فقر
اى شده روشن ز مهرت ماه فقر
در زمان آن پیر دانا خامه خواست
خاصه از بهر جواب نامه خواست
عاشقا بر درد بى درمان بساز
تا رسد كارت از آن قانون بساز
محمد حسن آسمانى (قدمعلیشاه) كه در خانقاه صفى ساكن بود از مشایخ خاكسار و بعد بمنصور علیشاه شیرازى از مشایخ صفى پیوست و در خانقاه صفى خرقه تهى نمود و رساله نسیم آسمانى را منتشر نمود.
عباس عافى در 1280 خورشیدى در شیراز متولد و در 24 فروردین 1312 شمسى نزد مولوى (وفاعلیشاه) مشرف بفقر شده و ملقب به لقب شاهد على گردید و اجازه ارشاد یافت ولى از كسى دستگیرى ننموده و پیردلیل انجمن اخوت بود.
محمود صفائى سنگسرى (صفاعلى )در نزد نایب الصدر منصورعلیشاه مشرف بفقر گردیده مدتى به تعزیه خوانى و مدت زمانى بعكاسى اشتغال داشت بعد ملبس بلباس روحانیت گردید و ادعاى جانشینى حاجى داداش مستشار على نمود در مازندران عدهاى به او ارادت داشتند چند سال آخر حیات خود بتهران آمده و در این شهر درگذشت و پسرش را بجانشینى خود منصوب ساخت و سه كتاب به نظم و نثر از خود باقى گذاشت مردى خوش محضر و خلیق بود و صوتى دلكش داشت .
اینك به كتبى چند كه درباره سلسله صفى مطالبى نوشتهاند اشاره مىكنیم .
كتاب فراموشخانه جلد اول بقلم اسمعیل رائین در صفحه 641 قسم نامه كتر اسمعیل مرزبان كه در زمانى رئیس انجمن اخوت بود چاپ گردیده است و در صفحه 690 اسم نظم الدوله میرزا ابوتراب خان نوشته شده است.
فراموشخانه جلد 2 صفحه 49 حكیم الملك حكیمى عضو لژ بیدارى ایران بوده است در صفحه 54 نام نظم الدوله و علیخان ظهیرالدوله برده شده و در صفحه 73 نام ادیب الممالك و میرزا سید محمد خان انتظام السلطنة در صفحه 172 انجمن اخوت مركز تجمع فراماسونها و جلسات سرى آنها بود مجموعه اخلاق انجمن اخوت كه به تقلید از سازمانهاى فراماسونرى منتشر میشد در صفحه 481 ادیب الممالك فراهانى زیر نویس قصیده خود مطالبى به نثر نوشته كه آیین فراماسونرى را به توراة تطبیق مینماید.
در كتاب فراماسونرى در ایران صفحه 156 درباره ظهیرالدوله مینویسد از آن كسانى است كه درباره آنان گفتهاند با هر سه سو بساخت كه مزد از سه سو گرفت و در حاشیه صفحه 151 از قول ابراهیم خواجه نورى كه از زبان برادرش نظم الدوله مىنویسد پس از آمدن صفى بتهران گروهى گرد او را گرفتند و شیفته او شدند شاه به بیم افتاد علیخان ظهیرالدوله را برگمارد تا نزد صفى برود و گزارش آنچه در خانه صفى میگذرد به او برساند اما ظهیرالدوله پس از چندى چنان بصفى دل بست كه دامنش از دست برفت .
كتاب فراماسونرى در ایران تالیف محمود كتیرائى در صفحه 96 درباره انجمن اخوت گوید شالوده این انجمن بدست حاج میرزا محمد حسن اصفهانى صفى علیشاهى ریخته شد و اضافه مینماید كه ما سندى از فراماسون بودن و یا جاسوس بودن صفى علیشاه در دست نداریم اما اینرا میدانیم كه انجمن اخوت كه ارتباط فراماسونرى داشته روى كرده آموزشهاى صفى علیشاهى پدید آمد و بنیان گزاران آن از مریدان او بودند.
در صفحه 152 انجمن اخوت زیر همین عنوان لژ فراماسونرى از شاخه گراند اوریان را در تهران بر پا كردند.
صفحه 154 محمود محمود نوشته محمد علیشاه كه امر داد خانه ظهیرالدوله را تاراج كردند اقدامى بود كه علیه فراماسونها اعمال شد اسناد و مدارك لژ را بدست میرزا محمود جم منشى سفارت از خانه ظهیرالدوله به سفارت فرانسه بردند بخشى از مدارك را در 1329 حكیم الملك بفرانسه برد و به بایگانى راكد گراند اوریان سپرد و باز مانده آنرا نوه یكى از فراماسونهاى لژ بیدارى به آتش كشید و نابود گردانید (دلیلى بر ماسون بود صفى نیست) كتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنة در 1257 صفحه بكوشش ایرج افشار بچاپ رسیده است در صفحه 979 در مهمانى صدراعظم ظهیرالدوله پیانو میزد و میخواند .
بناى مجلس انجمن اخوت گذارده و در شب دهم ماه رمضان هزار و سیصد و هفده 1317 هجرى مفتوح و گشوده شد مولى تعجیل فرماید در پیش آمدهاى خوب و فواید بزرگ این انجمن امیدواریم كه از نظر اخوان هیچ وقت محو نباشیم صفاعلى».
مشایخى كه در قبرستان ظهیرالدوله مدفونند بشرح زیر است .
فروغ الملوك ولیه صفا در مهر 1267 شمسى متولد و در 1322 شمسى فوت نموده و در مجاورت قبر پدرش ظهیرالدوله مدفونست .
2- یمین الدوله 3- سالار امجد 4- شامبیاتى برادر سالار امجد 5- مولوى گیلانى 6- صفاء الملك 7- شاهزداه خسروانى 8- حسین پاشاخان ملقب به (شایق على) حاكم ساوجبلاغ 9- بهروز آهى 10- خطیب الملك 11- دكتر مرزبان امین الملك 12- استاد غلامرضا مراغهاى 13- شیخ محمود صفائى سنگسرى (شیخ از طرف حاجى داداش).
در این قبرستان رجال علم و ادب و هنر نیز مدفونند از جمله ایرج میرزا شاعر معروف و رشید یاسمى در این قبرستان مدفونند.
مطلبى كه در اینجا لازم بتذكر است درباره جزوه كوچكى است بنام مولوى كه در صفحات پیشین از آن یادى شده است اكنون كیفیت آشنائى پدر ضیاءالدین مولوى كه بنام هادى مولوى رشتى (وفاعلیشاه) را با صفى علیشاه ذكر مىكنیم .
در صفحه 837 سیف الدوله حاكم ملایر كه ظلم او را از جد گذشته بود به ناظم خلوت سپردهاند كه در خانه خودش حبس نماید خیال مصادره در حق او دارند.
شگفت است سیف الدوله و ظهیر الدوله دو تن از مشایخ بزرگ صفى هستند كه اباحى مسلك است و دیگرى در زمان استبداد فریاد ظلم او مستبدین قهار را بتعجب واداشته است این است سیر نزولى تصوف در محیط پر تشنج آنروز ایران .
حاجى محمد حسین كاشانى فرزند احمد متولد كاشان ابتدا در كرمان خدمت سید محمد منیر علیشاه رسید سپس در شیراز حضور رحمت علیشاه رسیده اجازه ارشاد در كاشان یافت و ملقب بلقب عبد علیشاه گردید و از طرف منورعلیشاه بمقام شیخ المشایخى گردید عبد علیشاه در شعر عبد على تخلص مینمود و در 15 ربیع الاخر سنه 1302 ھ.ق در سن 70 سالگى در كاشان وفات یافت و مقابل امامزاده خواجه تاج الدین مدفون گردید اما شرح حال حاج آقا محمد ملقب به منور علیشاه ؛حاج محمد حسن عم رحمت علیشاه بود در سال 1272 ھ. اجازه شیخى از برادر زاده خود گرفت و در بیست و دوم شعبان 1277 ھ. بجانشینى رحمت علیشاه منصوب گردید منور علیشاه در سن 76 سالگى سال 1301 ھ. فوت نمود و جنازه او بكربلا برده شد صفى در كرمان بدلالت فضل الله میرزا نزد رحمت علیشاه مشرف بفقر شده و چندى در شیراز منزل منور علیشاه منزل كرد.
یادداشتى بخط ظهیرالدوله در تاریخ تاسیس انجمن اخوت بدست آمده كه بعینه نقل میگردد.
«تاریخ افتتاح انجمن اخوت در عهد سلطنت اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار و صدارت جناب اشرف میرزا على اصغر خان امین السلطان صدراعظم و اهتمام من بنده خادم الفقرا علیخان قاجار ظهیرالدوله صفا على مصباح الولایة و همراهى اخوان الصفا در زمان سلطنت ناصرالدینشاه شخصى بنام حاجى میرزا نصیر امپریالى رئیس خاندان سمیعى در رشت هر وقت از منزل خویش خارج میشد یك مشت سكه مضروب طلا بنام امپریال (سكه مسكوك طلا روسیه تزارى) در دست گرفته و با آن بازى مینمود و با این رفتار در انظار عموم خودى نشان داده عرض وجود بمال و مكنت مینمود بدین جهة در نزد عموم مشهور به امپریالى گردید و مقدارى از این سكهها را بین مردم پخش مینمود ضمناً ریاست گمركات گیلان بعهده او بود و چون پول دیوانى را حیف و میل نموده مورد سخط و غضب ناصرالدین شاه قرار گرفته و شاه دستور داد دو چشم امپریالى را نابینا سازند و شیخ هادى مولوى رشتى كه صدائى دلكش و نى را بخوبى مینواخت از نوكران خاص امپریالى بوده در معیت ارباب خود بتهران آمده و از جهة آشنایى با ظهیرالدوله امپریالى با صفى آشنا گردید و امپریالى و مولوى در جرگه مریدان صفى در آمدند و براهنمائى صفى امپریالى در كسوت درویش درآمده روزى كه شاه بزیارت حضرت عبدالعظیم میرفت در كفش كن صحن بحضور شاه باریافت و اشعارى در مدح شاه كه سرایندهاش صفى بود قرائت و بوساطت اتابك و حكیمالملك كه هریك پنهانى هزار اشرفى گرفته بودند مورد عنایت شاه قرار گرفت و با تقدیمى پنج هزار اشرفى باستان شاه از سخط و غضب ناصرالدین شاه ایمن گردید و امپریالى پس از چندى عازم عزیمت بصوب گیلان گردید ظهیرالدوله به پاس خدمت از حاج میرزا نصیر خواهش نمود از بردن شیخ هادى صرف نظر نماید حاجى نیز پذیرفت و مولوى از این پس در منزل صفا علیشاه سكونت نمود و یكى از خدمه صفا را بنام تاج خانم بزوجیت خود در آورده یك دختر و یك پسر از آن زن یافت كه همگى به خوان صفا پروردیده شده بودند شیخ هادى بعداً از طرف صفى بمقام ارشاد رسید و بعد از فوت صفا از تهمت و افترا و دشمنى نسبت به ظهیرالدوله كوتاهى و قصور نورزید مولوى مدتى پیر دلیل ظهیرالدوله كه در انجمن اخوت بود مولوى عرضحالى بر علیه ورثه صفى در عدلیه مطرح ساخت كه دو سال طول كشید و در جریان محاكمه در حضور قضات و تماشاچیان نسبت هاى عرضى به عیال و اولاد مرحوم صفى داد تا بدان حد كه وكیل مدافع ورثه صفى با اینكه همشهرى مولوى بود طاقت نیاورده و قصد گلاویز شدن با شیخ هادى مولوى را داشت پس از مرگ مولوى ضیاءالدین مولوى كه عمرى را با كلیه افراد خانوادهاش در سر سفره ظهیرالدوله بسر برده مولوى نامه مینوشت و آیت الله بروجردى را بحكم میخواهد بفرض اگر صحت هم داشته باشد شأن مولوى و حق نمك خوردن نیست كه لب بگشاید بلكه باید خموشى پیشه كند در خانه اگر كس است یك حرف بس است .
در زمان صفى بعد از تعقیبات نماز و نقش سینه و پیشانى ذكر خفى اولین مرحله ذكر ذات (الله) بود بعد ذكر حیات (هوالحى) كه آنهم چند نوع است و بعد ذكر سر و در آخرین مرحله و مرتبه بعد از ذكر سر ذكر تهلیلى و رفت و روب كه نفى و اثبات نیز مىگویند (لااله الا الله) بكار میبرند و این ترتیب معمول نیست ذكر تهلیلى را قبل از ذكر ذات بایستى بكار برند و این ترتیب كه صفى معمول میداشته گذشته از این كه مفید نبوده مضر بوده است.
اگر بطفل شیرخوارى بجاى شیر چلو مرغ دهند نتیجه مشهود است هر ذكرى متعاقب به یك حالى است و اینگونه تلقین ذكر موجب انقلاب خالى میشود كه روح سالك آماده آن نیست و اثر آن باعث ادعاهاى بس گزاف از طرف درویش میگردد.
نویسنده سطور معتقد است كه صفى در اثر مسافرتها و ملاقات با بزرگان طوایف مختلف ادیان بخصوص در هند و ریاضاتى كه متحمل گردیده بحق از منورعلیشاه و رحمت علیشاه برتر بوده است و در علم عرفان بر دیگر اقطاب زمان خود پیشى جسته است و در نثر و نظم مباحث علم (عرفان) و عمل (تصوف) میتوان گفت فرد شایستهاى بوده است اینكه عدهاى از مریدان بنام او در صف سیاستمداران بودهاند با اقتضاى زمان براى میرزاحسن صفى علیشاه امكانپذیر نبود كه درب بسوى ظهیرالدوله و نظمالدوله و سیف الدوله به بندد ؛ صفى خود و مشایخش مانند سید محمود خان و نمازى و نایب الصدر و دیگر مشایخ مشى درویشى داشته و هیچ دلیلى دال بر توافق صفى با انجمن اخوت باشد در دسترس نیست و ظهیرالدوله با یاران غارش در كسوت درویشى هواى ریاست مملكت در سر میپرورانیدهاند و صفا بشخصه كتابى در طریق فراماسونرى تالیف نموده كه نزد حكیمالملك است برادرى و برابرى و جنگ و ستیز و نمایش و آواز و تاسیس حزب در محلى بنام انجمن اخوت كه در قبال خانقاه ساخته شده و مشتى مرید و مرادى بصورت ضابطه حزبى متشكل گردیده گذشته از اینكه منافى درویشى است بلكه رفتار ظهیرالدوله كه طبق اسناد معتبره اباحى مسلك است بر چیدن و دگرگونى اساس تصوف منظور نظرش بود متاسفانه سید محمود خان و منصور شیرازى و مولوى رشتى و دوستان و یاران این عده ضمن مخالفت با هم نتوانستند در قبال مشایخ و ایادى ظهیرالدوله كه همگى متنفذ و در كلیه ادارات دولتى كارگردان بودند از عهده برآیند بلكه متوجه برنامه ظهیرالدوله نشدند تا كه از سلسله صفى نام و نشانى باقى نماند فقط میتوان گفت در این میان شخص میرزا حسن صفى على علیرغم اساتید خود و مریدان و مشایخى كه خود را باو منتسب ساختند بشخصه مردى بود وارسته و در علوم عرفان استاد و توانا ولى سیاست با قیافه كریه خود با دامهاى عنكبوتى خویش صفى را آنچنان محاصره كرد كه در تاریخ تصوف از صفى نام و نشانى نخواهد بود و این لطمه موجب انحطاط سلاسل دیگر تصوف شد صفى در عصر روز چهارشنبه بیست و چهارم ذى القعده سال 1316 ھ.ق فوت نمود و در حوضخانه خانقاه مدفون گردید.
صفى در دیوان خود سلاسل تصوف اسلامى را منشعب از كمیل و ادهم و طیفور و معروف میداند سلسله اقطاب را چنین ذكر كرده است بعد از معروف شیخ سرى سقطى و جانشین او جنید بغدادى و بوعلى رودبارى و بترتیب بوعلى كاتب شیخ ابوعثمان مغربى و شیخ ابوالقاسم گوركانى و عبدالله ابوبكر نساج و شیخ احمد غزالى و ابوالفضل بغدادى و ابوالبركات و بوسعید اندلسى و ابومدین مغربى و ابوالفتوح و كمال الدین كوفى شیخ بربر صالح و عبدالله یافعى و شاه نعمت الله ولى خلیل الله فرزند شاه نعمت الله صفى علیشاه در سلسله نسب اقطاب از شیخ محمود و شمس الدین شاه علیرضا دكنى و معصوم علیشاه هندى و نورعلیشاه اصفهانى و زینالدین حسینعلیشاه اصفهانى و مجذوبعلیشاه و مست علیشاه و رحمت علیشاه و صفى علیشاه و نام منورعلیشاه را ذكر نكرده است.
دكتر خلیل ثقفى اعلمالدوله در كتاب مقالات گوناگون دو مطلب از صفى ذكر نموده یكى اینكه روزى در معیت پدرش حاجى میرزا عبدالباقى حكیمباشى كه با صفى سابقه دوستى داشت در حیاط شاهى بدیدن صفى رفته نزدیك غروب مردى كاسب از مریدان صفى دستها را از عبا خارج ساخته بخاك افتاد گل نرگسى روى كرسى گذاشته و دستمالى كه گره زده شده بود و داخلش پول بود نزد صفى گذاشت پس از خروج او صفى به پدرم خندید صفى گفت مشت ما نزد شما گشوده است این شخص وضع كسبش خوب نبود باو گفتم صبح زودتر از منزل خارج و ذكرى مداومت نموده تا دكانش را گشوده و هنگام غروب متذكر بذكر شده تا بمنزل برسد بدین ترتیب وضع كسبش بهتر شده اكنون نیاز آورده است و حكایت دوم مبنى بر اینكه شیخ غلامرضاخان مثنوى خوان صفى بیمار شده ضمن عیادت از بیمار گفتم تا صبح میمیرد نزدیكیهاى صبح درب منزل صفى را یكى از نزدیكان بیمار دقالباب میكنند صفى درب را گشوده میگوید كفن تهیه و وسایل تدفین مهیا است آن شخص حمل بر كرامت صفى میكند در صورتیكه قبلا از من شنیده بود نظریه دكتر ثقفى را نه میتوان قبول یا تكذیب نمود زیرا خود او داراى مكتب خاصى است كه مكتب او مغایر تصوف است لذا بطور قطع نتوان نظر داد نایب الصدر (منصور على) میرزا اسدالله خان معروف بوزیر شیرازى الاصل در 1278 ه.ق در سمنان متولد و در سنه 1303 ھ.ق دست ارادت بصفى داده مرد عامى بوده بدستور صفى كلمات بابا طاهر را بنام مرآت الصفا بنظم آورده و كتاب دیگرى بشعر بنام مرآت الولى تالیف نمود و ناصر و منصور اثر دیگرى از او است پس از صفى دست ارادت بظهیرالدوله داده و در روز سه شنبه پانزدهم شوال 1352 ه.ق فوت نموده و در مقبره شیخ نجم الدین در سمنان مدفون گردید و صفاء الملك برادر نایب الصدر بوده ولى مرحوم (منصور على) در امور سیاست دخالت نداشته و به تصوف ایمانى راسخ داشته و اهل سلوك بوده است و مریدان او كرامتهاى بسیار به او نسبت میدهند كتاب ناصر و منصور او پاسخ اعتراضات ناصر خسرو است ولى حد او نبوده كه در این وادى گام نهد و خود را هم پایه ناصر خسرو شمرد در پایان برگ اوراد و تعقیبات موظفه درویشان ظهیرالدوله مرحوم حاجى داداش را به این عبارت بشیخى تعیین فرمود «برادر با ایمان برابر آقاى حاجى مستشار على بنام ارشاد تلقین نمائید مولى توفیق خدمت بهمه كرم فرماید التماس دعا دارد ع صفا على »
با این دو سطر مرحوم حاجى داداش ادعاى جانشینى ظهیرالدوله را نمود و خود را قطب سلسله صفى علیشاهى میدانست و از طرف خود مشایخى تعیین نمود و ذیل همین برگ مرحوم حاجى داداش نوشتند «برادر محترم آقاى میرزا محمود صفائى مجازند كه گمگشتگان وادى حیرت را به شاه راه طریقت هدایت فرموده و این دو را تلقین نمایند 12 رحب 59 در سمنان مستشار نعمتى حاجى داداش» آقاى صفائى با این عبارت مانند حاجى داداش ادعاى قطبیت نمودند كتاب اسرار تصوف و توحید عشق از او بچاپ رسیده است مرحوم محمد فرزند جان بخش (خطیب الملك) صفاگو لقب طریقت (محبت على در 1270 شمسى در تهران متولد و بنزد میرزا محمود رئیس (شفیق على) شیخ مجاز صفى در بابل در سال 1334 قمرى مشرف بفقر شده و در 1308 بمقام ارشاد رسید جزواتى از آثار خود تهیه نموده كه بچاپ نرسید در شعر تخلص صفا دارد كارمند وزارت دارائى بوده اواخر حیات در منزلش عزلت اختیار نمود و با انجمن اخوت ارتباطى نداشت و پس از گذشت این مرد خلیق و متواضع انجمن اخوت حتى براى او مجلس ختمى بر پا ننمود.
مرحوم رئیس (شفیق على) پس از صفى با ظهیرالدوله تجدید عهد نمود.
فروغ الملوك ولیه دختر ظهیرالدوله كه از طرف پدر به مقام ارشاد رسید پس از متاركه با شوهرش تا آخر حیات لباس درویشى در بر میكرده و شعر نیز میسرائیده است.
دم بدم بهواى تو غنیمت شمرم
حبذا شام خوش و روز نكودم
بدمم دم دودم بتو گرم است دم از هجر تو سرد
بارالها تو بپا دار همى دودودمم
از جهة نحوه ارتباط و نزدیكى میرزا محمود خان نائینى و حاجى ابراهیم نمازى با هادى مولوى گیلانى (گردآورنده مكاتیب صفى در اول دیوان صفى و كتاب عالم و آدم) رونوشت دو نامه را در این مكان ذكر مىكنیم كه گویائى از نحوه ارتباط مشایخ و نحوه مكاتبات فیمابین آنان و دستور ذكر خفى كه بهمه یكسان دستور داده مانند آنست صد نفر بیمار نزد دكترى روند و دكتر براى كلیه بیماران آسپیرین تجویز نماید این خود دلیل بارزى است از نحوه عدم قدرت روحى و كیفیت تربیت مراد مر مریدان را «هوالحق فدوى وفا كاغذهاى جوف را ملاحظه فرمائید و هر گاه صلاح بدانید برسانید پاكت سركار على محمد خان در جوف است مطالعه كنید همدم على یزدى هم زن گرفت نیاز فقرا صرف مخارج او شد عجب است كه اهل یزد ممكن نشده تا حال درویش تمام بشوند مطلبى نیست یا على مددى محمود هوالحق (درحاشیه همین نامه سطور زیر نوشته شده است) قربان حضورت گردم حقیر فقیر بعرض ارادت و چاكرى مصدعم از زیارت دستخط مبارك و عكس مبارك خیلى محظوظ و مسرور گشته توتون حشیش مرحمتى رسید كمال تشكر حاصل شد من در وفا و عهد چنان گند نیستم كه از دامن تو دست بردارم به تیغ تیز زبان) قربانت فقیر محمد ابراهیم نمازى نیازى یاعلى مدد».
نامه ثانى
هوالحق قربان وجود با وفایت بروم امیدوارم از كرم حق چنان كه وجود مباركت سالم و باسرار خود متصل باشد امانت شما رسید (مراد از امانت حشیش است) با عكس خیلى خیلى ممنون شدم چون دنیا قابل نیست و اعتبار ندارد طالب ملاقات شما هستم مولا قسمت فرماید امساله از اول زمستان تا كنون بعلت نداشتن بنیه هر روز بعلتى گرفتار بودم انشاءالله مزاج شما سالم باشد سركار آقا میرزا عبدالحسین خان را سلام میرسانم اسم طریقت ایشان محو على است تكلیف شما این است فقرائى كه ذكر نفس دارند و میدانند ذكر حیاط بدهید و اگر نمیدانند یاد آورى بكنید هر گاه ذكر حیات دارند ذكر سر بدهید شاید دیگر ملاقات ممكن نشود حقوق هر كس ادا شود این چند روزه مشغول تاج دوزى شدم و از پیش هم زده شده نقش هم از تهران فرستادهاند بجهة شما تاجى در دست دارم ان شاءالله تمام شد میفرستم و اگر میل دارید بلد شوید تشریف بیاورید مبادا فقیر چیزى بدانم و شما ندانید سه كاغذ بشما در شیراز نوشتم مرقوم فرمودهاید در حاشیه كاغذ جناب حاجى محمد ابراهیم نوشته بودید مختارید البته هستم هر هفته شرح احوال خو را مرقوم دارید یا على مدد موفق محمود یا على مدد» املاء كلمات عینا آورده شده و در صدد تصحیح بر نیامده تا حق امانت ادا شود.
سید محمود خان گرد مشروبات الكى نمیگشت ولى مرحوم نمازى كه دنبال اكسیر بود و در اثر عدم موفقیت یك حال بى تفاوتى نسبت بهمه امور داشت در انجام فرایض مذهبى كاهل و اغلب مست و مخمور بود حاجى داداش كرمانشاهى بدلالت مولوى در كرمانشاه نزد ظهیرالدوله مشرف بفقر گردید بعداً فیمابین این دو شیخ طریق نقار و كدورت ایجاد گردید ولى در این میان مستشار على مماشات نموده سكوت پیشه میكرد ولى مولوى با مخالفین خود از هر نوع كینه توزى و هتاكى و اعمال بیرویه دیگر خوددارى نمی نمود.
نامه ظهیر الدوله در مقدمه ارشاد نامه خویش چنین مینویسد :
سواد دستخط حضرت ولایتماب مولینا صفا علیشاه آقاى علیخان ظهیرالدوله مصباح الولایة ارواحنافداه.
از آنجا كه بقاى دنیا عین فنا و فناى فى الله عین بقا است و جذبه هویت اولیاء را از این عالم فنا جاذب و بعالم اتصال و بقا جاذب است در روز چهارشنبه 24 شهر ذى قعده الحرام (1316) حضرت مستطاب قطب الاقطاب ولى كامل واصل صفى علیشاه قدس سره این عالم ناسوت را وداع و به عالم لاهوت عزیمت و ارتقا و جسد خاكى را بخاك تسلیم و روح پاك را به عالم حقیقى قدس تقدیم فرمودند اطاعت و امتثال اوامر الهام امثال ایشان بر تمام اخوان صفا و فقراء واجب و منحرف از آن قاصر و غائب است این فقیر حقیر بر حسب تكلیف منیف اطاعت امر آن وجود مقدس اطلاع اخوان صفا را از این واقعه عظمى و داهیه كبرى لازم شمرده بآنجناب تعزیت و تسلیت عرض مینماید و حدود فرمایشات شفاهى كه متضمن الهامت الهى بوده باشد و عرضش طول دارد قدم به مرحله اختصار میگذارد و صورت دستخط قدسى خط قدوسى نقط مبارك را ذیلا مینگارد و امیدوار است كه انفاس قدسیه و اوامر الهیه ایشان خدمت و ارادت نسبت بتمام اخوان طریقت حقیقت عطا فرماید آمین (صفاعلى) اكنون دنباله مرقومه ظهیرالدوله سواد دستخط صفى علیشاه نقل میگردد.
«بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتى و رجائى چون فرزند با جان و طریقت هم پیوندم علیخان ظهیرالدوله باخلاق و اوصاف اهل فقر و تصوف آراسته است بخلافت ارشاد معین نموده برقرار داشتم كه اعلى وادنى را باخلاق حمیده راه ببرد و همراهى كند و طالبین را باذكار و اوراد قلبى و قالبى دستگیرى نماید و احیاء مجلس نیاز و سفره را اغلب بدارند رسومات دیگر را زبانى گفتهام خداوند توفیق ذكر دوام و فكر مدام بهمه عنایت فرماید حاج میرزا حسن ملقب بصفى على صحیح است توضیح دیگر اشخاصى كه از فقیر ماذونند و نوشته دارند بعد از انتقال فقیر از نشاء صورت باید از معظم الیه مجاز شوند و امر آنها بصحه ایشان باشد یا على مدد میرزا حسن .
این دو نوشته در یك جزوه كوچك در تاریخ 16 یماه 1317 از طرف اسدالله كرمانى صفا على نعمة الهى منتشر و پخش گردید این فرمان مورد تردید بعضى از فقراى سلسله صفى علیشاهى است و سیاق عبارت با گفتار صفى مغایر و با شیوه نثر ظهیرالدوله مشابهت تامى دارد آنچه از ارباب بیطرف اهل ثقه مسموع افتاده و از اولادان خود صفا شنیده شده ظهیرالدوله همانطورى كه نظم الدوله از جهت برادرش خواجه نورى تقریر نموده بنابعللى بصفى پیوست در طول مصاحبت بصفى معتقد گشت و از این سبب به مكتب تصوف نیز گرایشى پیدا نمود ولى پس از درگذشت آن درویش و احداث انجمن اخوت و اجراى برنامههاى موظفه محوله از هر كیش و آئینى برید و چون مزد زحمات را نیافت از همه برید و بكنج خمولى گرائید و از تصوف و هر چه كه نام صوفى بر او نهاده شده برید و بر عمر گذشته افسوسها خورد ولى از این تاثر و تاسف طرفى نه بست و نام صفى را نیز بسیاست و بدنامى آلوده ساخت
كسروى تبریزى در كتاب صوفیگرى كه رد صوفیه نوشته درباره صفى علیشاه گوید «صفى علشاه صفوفیگرى را با علىاللهیگرى توام گردانیده» این استنباط كسروى صحیح نبوده و صفى همان رویه مشایخ پیشین را دنبال كرده و از خود مطلب تازهاى ابداع نكرده است.
صفى هر طالب درویشى را فورى بمریدى میپذیرفت و بكثرت مریدان توجهى تمام داشت وقتى علت از او پرسش میشود پاسخ میدهد اگر شخص تازه رسیده صوفى نشود لااقل اغفال بابیه نگردیده و پیرو باب نمیگردد این رویه خلاف سیر صوفیه است .
در زبدة الاسرار چاپ اسلامیه مقدمهاى بقلم مولوى در صفحه 3 فرماید صفى بدستور رحمت علیشاه لقب منور على داشت بعد ملقب بصفى شد در صورتیكه این جمله فقط خلط مبحث نام دارد و در سلسله نعمت اللهى اكثراً بمشایخ لقب طریقت میدهند و دیگر تغییرى در آن نام نمیدهند و قطب سلسله كه خرقه تهى نمود جانشین او نیز كه تجدید عهد میگیرد لقب طریقت را عوض نمیكند در صفحه 9 صفى فرماید :
ثناى مرتضى كار بشر نیست
بشر را زبدة الاسرار كافیست
كتاب مصیبت نامه شهداء نینوا كه تلخیص زبدةالاسرار صفى وسیله محسن كهنه شهرى (خادم الفقراء) در 64 صفحه بچاپ رسانیده است آقاى كهنه شهرى مسئول و سرپرست خانقاه صفى از طرف انجمن اخوت میباشد در صفحه 61 گوید واى بحال مخالف درویش اگر توبه نكنند از عالم برزخ تا قیامت با غضب مرتضى على روبرو خواهند بود.
اخیرا شیخ انجمن بعد مرحوم خسروانى محمد اخوت قاضى بازنشسته دادگسترى است مرحوم آقا خان پیشواى اسمعیلیه كه بایران آمده بود و از طرف دولت لقب والاحضرت گرفت روى سابقه خانوادگى كه از مریدان سلسله نعمة اللهى بودند بخانقاه صفى آمده و مبلغى به انجمن اخوت بخشید و با سپهبد فرج الله آق اولى عكسى بیادگار گرفتند كه نمونه آن در موزه خانقاه صفى موجود است.
بعضى افراد تفسیر صفى را از صفى نمیدانند اما در این مورد دانشمند معاصر آقاى كیوان سمیعى شرح حال كیوان قزوینى را بنابخواهش نگارنده سطور در مجله وحید سال هفتم از شماره نهم در چهار شماره مجله برشته تحریر در آورده است در مورد صفى بنا بقول كیوان در شماره 11 آبان ماه 1349 در صفحه 1426 مینویسد (كیوان سمیعى مدتى نزد كیوان درس عرفان خواند)
«مرید صفى علیشاه شدم او در آن زمان بنظم تفسیر خود اشتغال داشت عادتش این بود كه نیمه شبها تا طلوع صبح بنظم تفسیر آیات میپرداخت پس از آن فریضه صبح را میگزارد سپس بخواب میرفت بعد از یكى دو ساعت بیدار میشد تجدید وضو میكرد و نزد كسانى میآمد كه براى دیدارش حضور یافته بودند در آنجا نسخه ابیاتى را كه شب گفته بود بشخصى از ارادتمندانش كه هر روز حضور مییافت میداد آن ابیات را با صوتى خوش و لحن دلكش میخواند صفى هم طى خواندن او بعض ابیاترا حك و اصلاح میكرد و گاه چند بیتى بر آنها میافزود در یكى از روزها شخص مذكور حضور نیافت صفى علیشاه جهت خواندن ابیاتى كه آنشب گفته بود نظرى باهل مجلس افكند چون كسى را نیافت كه آنها را درست و با آهنگ مرغوب بخواند روى بمن كرد و گفت امروز زحمت خواندن اشعار با تست عرض كردم من آواز خوب ندارم فرمود لااقل سواد خوب دارى و آنها را درست میخوانى نسخه ابیات را كه تصادفاً یكى از جذبات تفسیر او بود گرفتم و شروع بخواندن كردم چند بیتى كه خواندم حالتى بمن دست داد كه گریستم صفى و اهل مجلس نیز گریستند پس از چند دقیقه گریستن ناگهان صفى با چشمانى اشك آلود متوجه من شد و گفت :
این سبیل فقر خود را بعد از این دیگر مزن
ایكه هر روزى بروى منبرى بالاستى
با این خطاب اهل مجلس فهمیدند وى مرا بشیخى برگزیده است زیرا در طریق نعمت اللهى داشتن شارب براى شیخ و قطب واجب و براى مرید مستحب میباشد و اگر چه این مطلب را در كتابى ننوشتهاند اما در میان پیروان این سلسله معمول به است .
كیوان نیز این قضیه را در كتاب رازگشا كه پاسخ پنجاه پرسش است در صفحه 65 و 66 با جزئى تغییرى در عبارات همین مطلب را ذكر نموده و اضافه فرمودند «فرداى آنروز خلوت نموده بمن اجازه شیخیت داد و فرمان را بدست خودش نوشت با دستور…وقتى كه بمن اجازه داد ذكر قلبى خودم را كه الله هو داده بود بالا برد الحى كرد جاى ابهام باقى نمیماند و اهم اشعار تفسیر جذبات آنست كه شورى دارد در سال 43 و 44 شمسى بدستور سپهبد آق اولى رئیس انجمن سرپوش مقبره و داخل صحن مزار و آئینه كارى آن مرمت كامل بعمل آمد و ترجیع بند خواهم ایدل محو دیدارت كنم با خط عماد الكتاب روى كاشى اطراف مقبره نوشته شده عكس سعدى و مولوى روى كاشى نقش گردیده عكس صفى و سیف الدوله بر روى كاشى هر یك علیحده در اطاق مقبره منقش و عكسى از حضرت على ع روى چرم نقاشى شده و عكس بزرگى از صفى وسیله والى نقاشى شده (والى اخیرا جزو مدعیان شده است) در سالون خانقاه نصب گردیده است .
در كتاب عرفان و اصول مادى دكتر ارانى مینویسد عجالتاً اثرى از صفى علیشاه و گنابادیها دیده میشود كه دارند از میان میروند .
در روزنامه شرف سال 1308 نمره هشتاد و چهار عكس صفى گراور نموده و شرح حالش را نوشته است در كتاب گلستان جاوید دفتر نهم تالیف دكتر جواد نوربخش شرح حال صفى را آورده و گوید نزد رحمت علیشاه مشرف بفقر گردیده و بدستور رحمت علیشاه زبده را نوشته پس از فوت رحمت تسلیم منورعلیشاه گردید و زبده را بپایان رسانید منورعلیشاه براى رفع اختلاف صفى و عبد علیشاه بتهران آمد طرفداران عبد علیشاه مانع ملاقات حاجى آقا محمد با صفى میشوند آقاى دكتر نوربخش اشتباه كرده و از صفى مطالبه عشریه و ثلث كه از مریدان گرفته میكند كه اختلاف دامنهاش بالا میكشد و همدیگر را تكفیر نموده و سلسله صفى علیشاه بنا نهاده میشود ظهیرالدوله یكبار از تهران برشت با ماشین سوارى كه تازه معمول شده بود حركت مینماید در بین راه هر جا منظره زیبائى داشت توقف مینماید و این مسافرت تهران برشت پانزده شبانه روز طول میكشد و تا پایان عمر هر شب مى میخورده و حشیش استعمال میكرد. راننده جیب ثابت بود.
ملكه ایران با دو دختر خود در لباس درویشى و كشكول و تبرزین عكس گرفته از سمت چپ عكس فروغ الملوك ولیه صفا نفر وسط ملكه ایران همسر ظهیرالدوله نفر سوم ملك الملوك دختر دیگر صفا است.
ظهیر الدوله در سنه 1303 ھ.ق مرید صفى گردید.
موسس گاردن پارتى و كنسرت در دوره مشروطیت بود.
مادر بانو شمسالضحى همسر صفى اظهار كرد كه صفى در صبحها نماز را بجا آورده بعد به صرف غذا مشغول مىشد روز مرگش بعد از ادا فریضه صبح به سجده رفته بیان داشت سبحان مالك الملك و سه مرتبه این جمله را تكرار كرد و جان به جانان سپرد.
آقاى روح الله وزیرزاده مداركى برایم فرستاده كه نامم اشتباها در كتاب سلسلههاى صوفیه عنایت الله ذكر شده لذا در این جا تذكر داده و عذر مرا بپذیرند و از طرف ادیب شیخ سنگسر مىباشند.
آقاى عارف على صفائى سنگسرى شرحى درباره خود و پدر مرحوم خود مرقوم داشتند و نامهاى بخط پدر خود به این ناچیز نشان دادند كه با آشنایى بخط مرحوم صفایى محل تردید نیست كه آقاى عارف على را بجانشینى تعیین كردند اگر امروزه عارف على امور خانقاه را بعهده گیرند از دیگران شایسته ترند.
اكنون عملا این سلسله از بین رفته و مقبره محل برگذارى ختم اموات است.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی
صفی علیشاه بر روی نیمکت نشسته و نفر سمت راست وی که در کسوت روحانیت مشاهده می شود
آقا رضا شمس برادر صفی است که شیخ طریقت نیز بود و نفر سمت چپ صفی (آقا خان محلاتی )
رهبر فرقه اسماعیلیه را نشان می دهد که در خانقاه صفی با هم عکس برداشته اند.
نفرپنجم از سمت راست که بر صندلی قرار گرفته است آقاخان محلاتی (پیشوای فرقه اسماعیلیه) می باشد
که در سفر خود به تهران در خانقاه صفی در معیت سران انجمن اخوت عکسی به یاد بود ارادت به صفی گرفته اند .
خاندان آقاخان ضمن اینکه رهبر اسماعیلیه بود در مسلک تصوف نیز گام بر می داشته است .
علی خان ظهیرالدوله (صفا) داماد ناصرالدین شاه و وزیر تشریفات دربارناصری جانشین (صفی علیشاه)
و بنیانگذار انجمن اخوت و از پایه گذاران فراماسونری در ایران بود که با کسوت درویشی عکس گرفته اند.
عکس از علیخان (ظهیرالدوله ) است و در ایامی که وزیر تشریفات دربار ناصری بود
ظهیرالدوله صفا جانشین صفی علیشاه شد و در سنه 1317 هجری قمری انجمن اخوت را بنا نهاد
و از بنیان گذاران فراماسونری در ایران بود. این عکس نیز از کتابخانه دوست فرزانه آقای ثقفی اعزاز است.
میرزا محمود خان نائینی مدفون در ماهان که مدعی جانشینی صفی علیشاه بود.
حاج محمد ابراهیم نمازی (نیازعلی) از مشایخ صفی و جانشین سید محمودخان نائینی است
و خانقاهی در خیابان شیرو خورشید ماهان کرمان احداث
و مزارش در کنار قبر نائینی و نورالدین شاه (فرزند ذکور صفی ) قرار گرفته است
نورالدین شاه از جانب صفا به مقام ارشاد رسید و در اثر ناکامی در عشق دست به خودکشی زد.
از سمت راست فروغ الملوک ولیه صفا دختر صفا نفر وسط ملکه ایران دختر ناصرالدین شاه و همسر صفا
و نیز بعد ملک الملوک دختر صفا (ظهرالدوله ) می باشند.
مقاله شماره 60
سلسله صفى علیشاه
بعد از رحمت علیشاه حاجى میرزا كاظم تنباكو فروش اصفهانى سعادتعلیشاه كه چون خوش لباس بود از طرف محمد شاه ملقب به طاووس العرفا گردید و حاج آقا محمد شیرازى عموى رحمت علیشاه كه سناً از رحمت علیشاه كوچكتر بود ملقب به منورعلیشاه هر دو ادعاى جانشینى نمودند.
منورعلیشاه حاج میرزا حسن فرزند محمد باقر اصفهانى لقب طریقت صفى علیشاه را مامور نمود بهند رود و از مریدان سلسله نعمة اللهى تجدید عهد بگیرد از جمله از آقاخان پیشواى اسمعیلیه كه از زمان حاجى زین العابدین شروانى مستعلیشاه درویش نعمةاللهى شده بودند تجدید عهد اخذ كرد صفى بهند رفت كتاب زبدةالاسرار را بنظم درآورد و از منورعلیشاه تمجید نموده و این كتاب را در موضوع شهادت سیدالشهداء به نیكوترین وجهى از عهده برآمده و بنظم تقریر شده است صفى شیخ سیار بود از هند مراجعت نمود پس از مسافرتهاى عدیده رحل اقامت در تهران افكند اول در حیاط شاهى بعد پامنار و سپس در زمینى كه متعلق بحاجى سیف الدوله بود و باو واگذار شده بود اقامت نمود و سپس خیابانهاى مجاور خانقاه بنام خیابان صفى علیشاه و خیابان خانقاه و كوچه جنوبى منزل صفى كه خانقاه نیز در آن واقع بود بنام كوچه صفى نامیده شدند صفى با عبدعلیشاه شیخ المشایخ منورعلیشاه اختلاف بهمرسانده لذا حاج آقا محمد منورعلیشاه با جمعى از مریدان بهند رفته و جهت زیارت مشهد مقدس بتهران آمده كار اختلاف دامنهاش بالا گرفت منورعلیشاه صفى را خلع نمود و از اینزمان صفى بشخصه داعیه ارشاد بهمزده و در اثر رفتار ملایم و مردمدارى و تسلط بمباحث عرفانى كار ارشادش نضج گرفت و سلسله صفى علیشاهى را پایه گذارى نمود.
صفى در كسوت اهل علم بوده است دیوان اشعارش كه در مقدمه آن مكاتیب صفى نیز درج گردیده و بوسیله مولوى گیلانى بچاپ رسیده است این دیوان با مقدمه دكتر تفضلى بچاپ رسیده و در صفحه 17 نامه صفى كه به آقا محمد تقى محلاتى نوشته چنین مرقوم داشتهاند «اگر سند هست چه مىگوئید در نوشته حاجى محمد كاظم طاووس با آن اعتبار چرا قبول نكردید» بعد دنباله مطلب را كشانده به اختلاف كوثر علیشاه و مست علیشاه چنین تقریر فرمودند «و دیگر چه میگویند در نوشته حاجى ملارضاى همدانى كه از نورعلیشاه مرحوم داشت و مدعى قطبیت و حاجى شیروانى را رد میكرد و میگفت او بیجا ارشاد میكند نوشته ندارد».
صفى در زمان ارادتش بمنورعلیشاه بر خلاف نظریه فوق در كتاب خمسه حسینى كه در پانصد صفحه در مطبع سپهر شیراز در 1323 هجرى بطبع رسیده است مقالهاى در اثبات برترى و حقانیت منورعلیشاه و بطلان ادعاى طاووس برشته تحریر درآورده است و صفى باز در قبال كتاب رجوم الشیاطین كه از طرف ملاعلى نور علیشاه ثانى درباره نحوه تولد پدرش ملاسلطان مبنى بر اینكه سقف اطاق شكافته شده و آبى از آسمان آمد كه پدر و مادر ملاسلطان گنابادى جانشین طاووس آشامیدهاند و نطفه ملاسلطان منعقد گردیده است صفى در دیوانش چاپ منصور مشفق در صفحه 125 فرماید :
لیك آبست ز جبرئیل نشد هر زن
خاصه كان زانیه باشد نه نكو دامن
در صفى آثار ارزندهاى بجا ماندهاست از جمله آثار صفى تفسیر قرآن است كه طى دو سال بپایان رسانید آیات را ترجمه كرده و شرح مختصرى بزبان عرفانى بنظم درآورده تفسیر صفى بسعى معتمدالسطان و میرزا ابوتاراب خان نظم الدوله سرتیب اول نائب كل ادارى نظمیه در دو مجلد كه در یك مجلد است بچاپ رسیده است جلد اول در 639 و جلد دوم 551 صفحه كه مجموعاً 1180 صفحه است و اعتمادالسطنة طبق فرمان ناصرالدینشاه حق امتیاز چاپ را طى پنجاه سال به نظم الدوله برگزار نمود تفسیر صفى در 29 رمضان 1306 ھ .ق شروع و در 1308 ھ.ق به پایان رسید ظهیرالدوله بعدها اشعار جذبات كه در تفسیر ذكر گردیده بود جمع آورى و آیةالعشاق نام نهاده و بچاپ رسانید حاج میرزا حسن صفى در سوم شعبان 251 ه.ق در اصفهان متولد گردید و بیست سال بود كه در تهران اقامت داشت.
یكى از آثار ارزنده صفى بحرالحقایق است كه در حاشیه آن نیز كتاب میزان المعرفة است .
بحرالحقایق در شرح اصطلاحات عرفا است و از كتاب شاه نعمت الله كه در شرح اصطلاحات تصوف است نوشته شده از آن جمله فرمودهاند.
بود ختیمت خاص آنكه عاید
بهر دورى بود بر فراز واحد
مراد از خضر بسط روهروانست
چنانك الیاس هم قبض عیانست
بهر وصفى كه باشد زنده هر شیئى
در او دارد تجلى اسم الحى
كنى گر نقش قلب این نام نیكو
ز گلزار حیات حق برى بو
در آن حبس نفس شرطیست وارد
دگر ضبط حواس و هم واحد
هم اینسان ذكر سر و ذكر اعلى
ولى با فكر شرطیست اجلى
دگر ذكرى كه باشد نفى و اثبات
بذات اشیاست زان منفى بالذات
میزان المعرفة به نثر نوشته شده از جمله فرماید:
جمعى بلباس تصوف ملبس شدند و گروهى باسم تصوف خلوت گزیدند كه معروف معاریف دنیا شوند.
ایضاً
مریدان را بعقاید نیك باز دارد و ترغیب بشریعت كن و اباحث منشانرا بخود راه مده… از كشف و كرامات ملاف و مریدان را از این كه در حق تو سخنى بگزاف گویند نهى كن و در مجالس مراقبه فرو مرو و خود را بمعلومات غریبه چون اكسیر و تسخیر مشتهر مساز.
(دیوان قصاید و غزلیات صفى) كه در مقدمه دیوان چاپ شده و مرقوم داشتهاند «بایران آمدم در آن اوقات مابین مشایخ این سلسله نراع قطبیت سخت بر پا بود و این معنى با سلیقه و سبك فقیر موافق نمىبود میگفتم سند فقر ترك هنگامه است نه كاغذ ارشاد نامه جنگ و جدال رویه اهل قال است نه شیوه مشایخ و رجال از ناصرالدین شاه تمجید كرده و تفسیر قرآن خود را از اقبال شاه میداند ،گوید تفسیر را هر كه خواند دیگر گوش به مزخرفات بابیه نمیدهد میفرماید:
خدا بیامرزد حاجى محمد كاظم اصفهانى را (مراد سعادتعلیشاه مرشد ملاسلطان گنابادى است) آدم بیعلم و اطلاعى بود اقوال بابیه و شیخیه را مىشنید بخاطرش میرسید باید درویشى هم همینطور باشد.
(جاى شگفت است كه صفى گاهى از طاووس تمجید كرده و زمانى سخت او را كوبیده این تناقض براى چیست).
صفى مىنویسد:
حاجى آقا محمد (مراد صفى منورعلیشاه استاد طریقتش مىباشد) بگوید من امام زمان را او را دیدهام و خدمتش رسیدهام من قبول دارم .
صراط الذین انعمت علیهم اشاره بصراط نعمت الله است درویش كه شیخى شده باشد اگر خواست دوباره برگردد درویش شود راهش ندهید و از خود برانید اگر چه فرزندان شما باشند اطفال خود را بمكتب شیخیه نفرستید .
مخمس معروف در دیوان صفى شهرت بسزائى دارد.
خواهم ایدل محو دیدارت كنم
جلوه گاه روى دلدارت كنم
واله آن ماه رخسارت كنم
بسته آن زلف طرارت كنم
دربلاى عشق دلدارت كنم
از مظفرالدینشاه و میرزا على اصغرخان اتابك صدراعظم وقت تمجید كردهاست .
ناگفته نماند كتاب ارزندهاى در شرح حال خاندان شیخ صفىالدین اردبیلى و سلطان على بنام سلسلةالنسب صفوى تالیف شیخ حسین پیرزاده زاهدى از اخلاف شیخ زاهد گیلانى كه با مقدمه ادوارد برون مستشرق شهیر انگلیسى از انتشارات ایرانشهر در 116 صفحه در برلن چاپ گردیده است و اشعارى از سلطان على در صفحه 56 آورده است كه چند بیت در اینجا آورده میشود.
عاشقم گشتى پریشانت كنم
آنگهى بیجان و بى مانت كنم
آتشى در خرمن سیرت زنم
همچو رندان مست و حیرانت كنم
گر بموئى در ره ما رهبرى
رهنماى جن و انسانت كنم
بندگى كن تا بیابى سلطنت
بنده گردى باز سلطانت كنم
دل چه بستى اندرین دنیاى دون
عاقبت روزى پشیمانت كنم
گر چو ابراهیم بت را بشكنى
اندرین معنى مسلمانت كنم
گر ز لذتها شود خالى دلت
بر سر این سفره مهمانت كنم
اى على در صحبت مردان نشین
تا ترا از زمره ایشانت كنم
حضرت صفى مضمون خواهم ایدل محو دیدارت كنم از سلطان على اقتباس و اخذ فرمودهاند.
دیگر از آثار صفى عرفانالحق است كه در حاشیه زبدةالاسرار به نثر مرقوم داشتهاند و پس از ختم رساله عرفانالحق مثنوى عشق و عقل را به نیكوترین وجهى سرودهاند.
در عرفان الحق بیان داشتهاند «حسین حلاج گوید چون عبد بمقام معرفت رسد و نخواهد یكدفعه غیر حق را بخاطر آورد نتواند» و باز در عرفان الحق فرمودهاند.
اشخاصى كه ذكر خفى را بدعت شمردهاند چه كنند كه از صورت پى بمعانى نبردهاند .
دیگر از آثار صفى سئوالاتى است كه ظهیرالدوله از پیر خود درباره تصوف و مرید و مرادى نموده و صفى پاسخ داده و ظهیرالدوله بكتابت آورده است و تعدادى از مكاتبات كه مولوى گیلانى گرد آورده و در مقدمه دیوان صفى گنجانده است صفى در تفسیر خود بعضى از مشكلات را با تاویل عرفانى شرح دادهاند مانند قصه اصحاب كهف و حكایت گاو و ذبح آن در زمان نبوت موسى 4 كه در سوره بقره بیان شده بخوبى تفسیر عرفانى نموده است صفى در شعر داراى قریحه بسیار عالى و نیكو بوده و بروانى شعر میسرائیده و در نثر بطریق نثر مسجع كه معمول به اهل طریق است بخوبى و شیرینى مینوشته و از اقران خود گوى سبقت ربوده است در اثر ملاقاتهاى فراوان با صاحبدلان در بلاد اسلامى و هندو و تحمل ریاضات در جوانى شایستهتر از دیگران بوده ولى سر سلسله كسى میتواند بود كه جانشینى او از طرف قطب سلف محرز و جاى هیچگونه ابهام و تردید نباشد و در ضمن در اثر تتبع و تحصیلات عالیه در عرفان و طى طریق عملى سلسلهاى بنام خود و قوانین و رسوم تازه عرض وجود نماید نه مانند صفى كه كتباً منورعلیشاه را تایید نموده و از طرف او به مسافرتهاى تبلیغى تن داده و عزم خود را از طرف منورعلیشاه در مقدمه دیوانش ضمن مكاتیب تصریح كرده است و بعد یكدفعه كوس اناولاغیرى بگوش همگان رساند و نغمه تازه دردهد و گوید:
صاحب دم اندرین دوران منم
حیدرم من حیدرم من حیدرم
با اینوصف بنظر این ناچیز از همه مسند نشینان همعصر خویش برتر و بهتر و جایگاهى والاتر دارد .
صفى سه اولاد داشت یكى نورالدین كه جوانى متجدد و در اثر عشق بدخترى و ناكامى خودكشى نمود و دیگر دخترى بنام بانو شمسالضحى كه همسر مرحوم مهندس نشاط گردید و در جنب خانقاه سكونت داشت و عكسى از او باقى مانده كه در ردیف چهارم است و بانو شمسالضحى بسن سه الى چهار ساله در بغل درویش حسین برادر درویش خرم دیده میشود درویش خرم در سفر هند همراه صفى بود و بعد خادم خانقاه تهران گردید و درویش حسین سرایدار در مقبره ظهیرالدوله گردید و دختر دیگرى داشته كه در زمان حیات صفى درگذشته است .
ظهیرالدوله و میرزا محمودخان نائینى و نمازى و مولوى علاقه بتدخین حشیش داشتند همسر صفى بدرویشان حشیش میفروخت و این كار در آن زمان عیب شمرده نمیشد و زبان حال درویشان آن ایام به این بیت مترنم بود.
چرس وفور آماده و چائى دم است
دم غنیمت دان كه دنیا یك دم است
ولى كلیه كتب معتبره طب قدیم استعمال حشیش را موجب خبط دماغ و جنون میدانند.
بعد از صفى چند تن ادعاى جانشینى نمودند.
یكى میرزا عبدالكریم ملقب به لقب معروف علیشاه و تخلص منصور شیرازى كه دیوان اشعارش بحلیه طبع درآمد مرحوم منصور فرزند حاجى فتح الله شیرازى است كه بشغل تجارت اسب سرگرم بود منصور پیاده از شیراز بصوب تهران عزیمت و در محله پامنار بحضور صفى رسیده و مشرف بفقر شده و چهار سال تمام در یكى از حجرات خانقاه بدستور استاد طریقت بریاضت پرداخت بعد مامور ارشاد در شیراز میگردد منزلى در نزدیكى مسجد آقا قاسم در محله سردرك خریدارى نموده و آن مكان را خانقاه ساخت و خود در زیرزمین خانقاه مدفون گشت مردى خلیق و با اغلب مشایخ سلسله صفى مماشات داشته و مكاتبه مینمود بعد از منصور آقاى قاسم توانگر شیرازى (نورعلى) بجانشینى آن مرحوم منصوب و شبهاى جمعه جلسات فقرى در مزار منصور بر پا میداشت مرحوم منصور مكلا بود آقاى توانگر در ده بیدفارس در سوم رمضان 1316 قمرى متولد و مدت بیست سال در شهربانى و دارائى و ارتش و ژاندارمرى بخدمت دولتى مشغول بودند اكنون بیكار و داعیه قطبیت دارند مردى خوش برخورد و خلیق ولى اندكى حساس و عصبانى هستند آقاى توانگر ضمناً خود را از طرف رهبر علیشاه مجاز دانستند از صفى كشكول و عصا و نعلین باقى مانده كه در موزه خانقاه صفى مضبوط است صفى بوسیله هادى مولوى گیلان تفسیل گردید حیاط خانقاه صفى دو هزار مترمربع بوده كه بعد از صفى مقدار زیادى بوسیله دخترش بفروش رفته و مولوى شیخ ظهیرالدوله عرضحالى بر علیه همسر و دختر صفى بعدلیه تقدیم داشته كه بعداً بمصالحه انجامید آقایان حاج آقا شادمند و میرزا رضاخان شادمند ربیب صفى بودند.
مادر بانو شمسالضحى زن سومى صفى بوده مسمات به بانو هاجر صابرى كه زمان رحلت صفى در حدود بیست و پنج سال از سنش میگذشته و در اثر سكته در لیله 45/7/12 شمسى در بیمارستان لولاگر فوت نموده و پس از یازده بار طواف مرقد صفى در قبرستان ظهیرالدوله مدفون گرید دیگر از همسران صفى بانو شادمند است كه بعضى را عقیده برآنست كه صفى در اثر دل درد شدید درگذشت آنچه از اهل ثقه شنیده شده صفى سه سال آخر عمر خویش را بعزلت گرائید و از كسى دستگیرى نمی نمود .
صفى در سال 1308 هجرى قمرى در محل فعلى خانقاه سكونت نموده و تا آخر عمر در این محل بسر برد.
مشایخ صفى اسامى آنان بشرح زیر است :
ظهیرالدوله – میرزا محمود خان نائینى – معصوم خان كرمانى – حاجى محمد ابراهیم نمازى – میرزا عبدالكریم معروفعلى در شیراز متخلص به منصور – وحدت در یزد -نواب شمس در یزد – سید حسینى در هند – نایب الصدر سمنانى – حاجى سیف الدوله برادر ناتنى عینالدوله صاحب محل فعلى خانقاه – سید المشایخ قمشهاى – آقا رضا شمس برادر صفى – حاجى ملاعباسعلى كیوان قزوینى – میرزا محمود رئیس (شفیق على) – مولوى گیلانى
فرد دیگرى كه در سر هواى جانشینى صفى مىپرورانید و همهمه بپا داشت مرحوم میر معصومخان كرمانى بود كه پس از درگذشت او میر امداد حسین هندى ساكن رشت بجانشینى او منصوب گردیده و محمد حكیمیان (رحمت علیشاه) ساكن تهران خدمتگزار وزارت خارجه كه مردى امى بوده او نیز خود را قطب سلسله صفى و جانشین بحق معصومخان كرمانى معرفى نمود و سر و صداى زیادى بر پا داشت حكیمیان در تاریخ هفتم شهریور 1327 شمسى خرقه تهى نمود « خرقه تهى كردن از اصطلاحات صوفیه بوده و مراد فوت نمودن است و خرقه تعبیر از بدن جسمانى است بعبارت دیگر یعنى روح از جسد خارج گردید» مریدان سرشناس و متمكن و رجال دربارى از مریدان پا برجاى حكیمیان بودهاند از آن جمله سید محمد صادق طباطبائى رئیس سابق مجلس شوراى ملى و میرزاى محمد علیخان فروغى و محمد عنقا بودهاند حكیمیان مكلا بود و مردى متواضع در لفافه ادعاهاى بس شگرف و بزرگ داشته است یكى از چهرههاى درخشان قرن اخیر كه داعیه جانشینى صفى را داشت حاج سید محمود خان نائینى (حیرت علیشاه) است كه قیافهاى گیرا و جذاب داشت و بعضى او را از صفى برتر شمردهاند میرزا محمود خان نائینى با جمله مشایخ سه روز قبل از درگذشت صفى بحضور او احضار گردید صفى بهمه اندرز داده كه با هم متحد باشند و امور فقرى را محمود خان اداره كرده و ظهیرالدوله روى قدرت اجتماعى خویش پشتیبان ایشان و فقرا باشند ولى هنوز سه روز از مرگ صفى نگذشته بود كه آقاى دبیرالممالك و میرزا دائى كه دائى آقاى مهندس نشاط شوى بانو شمسالضحى است بحمایت از ظهیرالدوله بناى ناسازگارى و اهانت و حتى هتاكى در مورد محمود خان را با شدتى هر چه تمامتر شروع و عقرب و نجاست به حجره این صوفى میگذاشتند لذا محمود خان ناچار گردید بماهان عزیمت نماید و در جوار مرقد شاه نعمت الله خانهاى تهیه و آن حیاط را بخانقاه تبدیل كرده و در همان مكان فوت نموده و مدفون گشت سید محمودخان در سال 1311 هجرى قمرى بمقام شیخى رسید و در سال 1338 ه.ق خرقه تهى نمود اینك فرمانى كه از طرف صفى در باره این درویش نگاشته بعینه نقل قول میگردد .
«هوالمستعان بعد از حمد خالق منان و درود بر روان عظیم البرهان هادى انس و جان و خلفاى هدایت نشان آن برگزیده خالق جهان علیهم صلوات الله الملك المستعان بر ضمیر ارباب عیان و سالكان مسالك توحید و ایقان معلوم و مشهود باد جناب سیادت انتساب معارف آداب آقاى میرزا محمود خان سالها است از روى عقیده و ایمان بادیه پیماى منهج فقر و عرفان است فقراى الهى در هر مكان باشند او را گرامى دارند و مقدمش را عزیز شمارند كه هم از رسوم فقر با خبر است و هم صحبتش در مقام گفتار با اثر طالبان طریقت از ایشان اخذ آداب نمایند و در تكمیل مراتب خود با ایشان موافقت فرمایند و در تلقین اوراد و اذكار مامور است امید كه پیر طریقت او را در همه حال مدد فرماید والسلام على من اتبع الهدى تاریخ یازدهم شهر محرم الحرام هزار و سیصد و یازده 1311 میرزا حسن صفى على محل مهر یا حسن التجاوز».
سید محمود خان گاهى در كوچه و بازار بیك طالب درویشى بر میخورد در همان مكان دستور میداد تیمم كند و سپس باو تلقین ذكر میكرد سید محمود خان مرحوم محمد ابراهیم نمازى (نیازعلى) كه از طرف صفى بمقام ارشاد رسیده بود بجانشینى خود انتخاب كرد نمازى بهند و اغلب نقاط ایران مسافرت كرده و چند سالى معتكف خانقاه صفى در تهران بود و دنبال اكسیر میگشت و ثروت پدرى را در اینراه از دست داد خانواده نمازى تاجر پیشه بودند مرحوم صفى با نمازى مزاح و شوخى مینمود نمازى از طرف صفى جهة ارشاد بهند میرود و بعد از صفى با سید محمود خان بیعت میكند و در سال 1322 ه.ق در كرمان فوت نمود و در جوار مقبره سید محمود خان بخاك سپرده میشود بعد مرحوم حسن خاورى خراسانى پسر حاجى ابراهیم (منظور على) در 1285 ه.ق در مشهد متولد و در 1311 ه.ق در معیت پدرش بتهران آمده مشرف بفقر میگردد و در سنه 1314 یا 1315 ه.ق بحضور محمود خان رسیده و در سنه 1316 ه.ق بدرجه ارشاد رسید و تخلص شعرى او ادیب میباشد كتابى حاوى اشعارش و رسالهاى در رمل و جفر و اعداد نوشته و رمل و جفر درس میداده و از راه رمالى و دعانویسى ارتزاق نمود و در كسوت اهل علم بوده است مردى خوش محضر و با اطلاع بوده مرحوم ادیب معروف بجاجى داداش بوده و در شب جمعه هفدهم رمضان 1386 مطابق 45/10/9 فوت نمود بعد از ایشان آقاى شیخ باقر ساعدى (سعادتعلى) از وعاظ مشهد در سال 1309 خورشیدى در مشهد متولد گردید ضمن فرا گرفتن علوم قدیمه باخذ لیسانس نائل گردید و در سال 1327 خورشیدى مشرف بفقر گردید و در سال 1379 شمسى بدرجه ارشاد رسید جناب ایشان مینویسد كه مرحوم ادیب با ظهیرالدوله نیز ارتباط داشته و از طرف صفا بلقب (ادیب العرفا) مفتخر گشت آقاى ساعدى مانند مرحوم ادیب شبهاى پنجشنبه را جلسه فقرى بر پا مینمایند از آثار آقاى ساعدى منیةالمرید و حقایق فیض مصباح الشریعه تاریخ علماى خراسان ترجمه دوازده امام محیىالدین ترجمه قسمتى از فصوص لطایف صفى بسوى مدینه خورشید بطحا میباشد میرزا محمود خان یكبار در معیت مولوى رشتى و چهار نفر دیگر پیاده از تهران بمشهد رفت و عده زیادى را بدرویشى دستگیرى نمود.
یكى از رجال بنام عصر قاجارى كه داعیه جانشینى صفى را داشت مرحوم ظهیرالدوله بود.
علیخان قاجار قوانلو ملقب به ظهیرالدوله فرزند محمد ناصر خان ظهیرالدوله ایلخانى قاجار در 17 ربیع الاول سال 1281 قمرى در قصبه راج شمیران متولد و در عنفوان جوانى در سال 1294 بخدمت دولت وارد شد بریاست تشریفات دربار ناصرالدین شاه منصوب گردید و سال بعد در 1297 قمرى دختر شاه قاجار تومان آغا ملقبه به ملكه ایران را بزوجیت خود در آورد و در سال 1303 ق خدمت صفى مشرف گردید و در روز سه شنبه 24 ذیعقده 1342 ه.ق در اثر سكته در باغ جعفرآباد شمیران درگذشت و در نزدیكى باغ خود زیر درختى موسوم به داغداغان بود مدفون و بوسیله مولوى رشتى تغسیل گردید و بعد وسیله انجمن اخوت زمین بسیارى از اطراف مقبره را محصور و قبرستان اشخاص بنام انجمن اخوت گردید و انجمن اخوت از جهة اجازه تدفین مردگان در قبرستان ظهیرالدوله عواید سرشارى بدست میآورد ظهیرالدوله داراى سه پسر و سه دختر بودند.
1- مرحوم محمد ناصر صفا ملقب به ظهیرالسلطان .
2- مرحوم ناصرقلى صفا ملقب به ظهیر حضور.
3- مرحوم ناصر على صفا كه در جوانى در مازندران در 1336 ه.ق كشته شد و ظهیرالدوله قاتل فرزندش را بخشود.
4- مرحومه فروغ الدوله كه در ابتدا زن میرزا محمد على خان قوام الدوله و بعد همسر مرحوم شكرالله خان صدرى گردید.
5- مرحومه فروغ الملوك ولیه صفا كه در ابتدا همسر مصطفى خان فروهر دوام السلطنه پسر قوام الدوله و بعد همسر عطاءالله پالیزى وكیل الدوله كرمانشاهى گردید و از شوهرش متاركه نمود و تا آخر حیات شوى اختیار نكرد و با پدر خود یكجا بسر میبرد و از طرف ظهیرالدوله ملقب به ولیه و اجازه ارشاد یافت و در جوار قبر پدر مدفون گردید.
6- مرحومه ملك الملوك عیال غلامحسین قهرمانى قاجار ملقب به عمیدالدوله گردید و در سن سى و یكسالگى درگذشت و در مزار صفى مدفون گردید .
انجمن اخوت در سال 1305 ه.ق بدستور صفى تشكیل و جلسات آن محرمانه در حضور صفى منعقد مىگردید و در پانزدهم شعبان سال 1317 بدستور ظهیرالدوله در ملك شخصى خود واقع در خیابان علاءالدوله (خیابان فعلى فردوسى) علناً تشكیل گردید.
اسامى مریدان ظهیرالدوله در تهران و شهرستانها به چند هزار نفر رسیده و این اندازه در سلاسل تصوف در كشور ایران بیسابقه بود و جشن پنجاهمین سال انجمن اخوت در سال 1327 ه.ش در باغ سرلشگر ناصرالدوله فیروز برگزار گردید مرحوم صفا جانشینى تعیین ننمود رییس انجمن اخوت مرحوم ظهیرالدوله و پس از فوت او مرحوم انتظام السلطنة و بعد دكتر اسمعیل مرزبان و بعد سپهبد آق اولى بود اعضاى هیئت مشاوره عبارتند نصرالله صبا- مختار الملك- عبدالله انتظام – سید هاشم ملك مدنى – علیرضا حكیم خسروى – مهندس غلامعلى میكده – مهندس جعفر صفائى فرزند صفاء الملك (صفاءالملك از مشایخ صفا بوده است) – عبدالحسین بیات – بزرگ بیات – موسى آبیتن – سرهنگ ارسلان نادرى بودند و سپهبد آق اولى ریاست انجمن را عهده دار بود و قانون انجمن بر آنست كه پس از فوت یا استعفاى یكى از اعضاء عضو دیگرى انتخاب مینمایند ولى درویشان حق راى ندارند و انجمن اخوت با تصویب آراء شیخ ارشاد تعیین میكنند قبلاً شیخ انجمن مرحوم خسروانى بوده و اكنون یك قاضى بازنشسته را به ارشاد منصوب فرمودهاند محمد حسن میرزاى ولیعهد احمد شاه و میرزا كوچك جنگلى و شوریده شاعر از مریدان ظهیرالدوله بودند در رساله صاحبدلان از انتشارات انجمن اخوت بقلم شاهزاده خسروانى در صفحه ل مینویسد (مطلب دوم آنكه شیخ راه این دوده كه منصوص از طرف حضرت صفى بوده است پس از خود جانشینى منصوب و معرفى نفرمود) این مطلب خلاف رویه و سیره تصوف است ظهیرالدوله ملقب به لقب صفا علیشاه بود ملكه ایران اوایل مخالف درویشى بود بعد به تصوف گرائید و عكسى با دو تن از دخترانش با لباس درویشى گرفته است ملكه ایران در سال 1335 ه.ق در گذشت در كتاب رهبران مشروطه جزوه پنجم مولف ابراهیم صفائى مینویسد كه صفى در سال 1303 ه.ق با ناصرالدینشاه در ملاقاتى كه با شاه انجام داد موظف به توقف در تهران گردید خانقاه صفى بكمك و خرج حاج سیف الدوله فرزند عضدالدوله و بار دیگر بخرج نصیرالملك شیرازى ساخته شد ظهیرالدوله در سال 1303 ه.ق بحضور صفى رسیده و مصباح الولایه لقب گرفت ظهیرالدوله در سال 1308 یك روز با لباس درویشى پرسه زنان از محل فعلى انجمن اخوت تا خانقاه آمد و در سر چهار راه استانبول یكربع ساعت ایستاده اشعارى در مدح على با صداى بلند خواند ظهیرالدوله اصول ششگانه زیر:
1 تعظیم امرالله 2- شفقت خلق الله 3- خدمت اهل الله 4- بذل نفس فى سبیل الله 5- كتمان سرالله 6- اطاعت ولى الله را جزو تعهد مرید در هنگام تشرف قرار داد كه قبل از او این امر سابقه نداشته است .
سیف الدوله در ملایر خانقاهى بر پا ساخت و مقبره صفى را آئینه كارى كرد و محل قبر خود را در كنار مزار صفى قرار داد ولى در ملایر مدفون گشت سیف الدوله نیز از مشایخ صفى بود در زمان ظهیرالدوله هر سال جشن تولد نبى (ص) و على (ص) و عید غدیر و جشن بنام جشن گل در فصل فروردین بر پا میشد هیئت اركستر تحت نظر درویشخان كه از مریدان صفا بود ترتیب داده میشد میرزا على اكبر شیدا سرود میساخت و مرحوم ظهیرالدوله تصحیح میفرمود ظهیرالدوله حكومت شیراز و مشهد و مامور آستانقدس رضوى و گیلان و مازندران و كرمانشاه و تهران و همدان را عهده دار بود.
صفا نظامنامهاى كه از طرف یمین الملك تهیه شده بود تصحیح نموده و باجرا گذاشت و براى امور انجمن اخوت و خانقاه هیئت مشاورهاى تعیین نمود رئیس هیئت مشاوره ظهیرالدوله سید محمد خان انتظام السلطنة نایب رئیس سالار امجد – ناظم الدوله – یمین الملك – نظام لشگر- میرزا محمد علیخان نصرةالسلطان – میرزا على اكبرخان سروش – میرزا باقرخان صفامنش – میرزا عبدالوهاب جواهرى – و علیرضا صبا مختارالملك در رمضان 1317 انجمن اخوت تاسیس گردید نظام نامه انجمن را یمینالملك تهیه و ظهیرالدوله اصلاح نمود نخستین هیئت مشاوره عبارتند از 1- ظهیرالدوله رئیس 2- سید محمد خان انتظام السلطنة نایب رئیس 3- سالار امجد 4- ناظم الدوله 5- یمین الممالك 6- نظام لشگر 7- میرزا محمد علیخان نصرةالسلطان 8- میرزا على اكبر خان سروش 9- میرزا باقر خان صفامنش 10- میرزا عبدالوهاب جواهرى 11- آقاى علیرضا صبا
حاج عبدالله مستشار على نعمتى ملقب بحاج داداش در 1299 ه. در كرمانشاه متولد خدمت ظهیرالدوله مشرف مجله اخوت و روزنامه كوكب غرب را منتشر كرد در 30 مهر 1327 شمسى 18 ذیحجه 1367 ه.ق عید غدیرخم صایم در مكه درگذشت محمد علیشاه قبل از توپ بستن مجلس دستگیرى و تبعید هشت نفر از سران مشروطه را صادر یكى هم ظهیرالسلطان پسر ظهیرالدوله بود عصر روز 23 جمادى الاول 1326 ه.ق خانه ظهیرالدوله و انجمن اخوت را غارت كردند و پالكونیك شخصا با قزاقها باین تجاوز دست زد و چند درویش كه گویا سه نفر بودند در خانقاه صفى كشته شدند در این میان ظهیرالسلطان و نصرةالسلطان و عدهاى از درویشان در اینروزها با قواى دولتى جنگیدند در این میان یك قزاق كشته شد ملكه ایران و دخترش فروغ الملوك با یك خدمه به باغشاه رفته و شب مهمان ملكه جهان همسر محمد علیشاه شدند و ظهیرالسلطان پس از چندى آزاد گردید ملكه ایران با همراهانش در منزل منیرالسلطنة مهمان كامران میرزا شدند شاه خسارت را تادیه و سالها تا اوایل سلطنت رضاشاه خانواده صفا ماهانه پانصد تومان دریافت میكردند ظهیرالدوله در این هنگامه در بادكوبه بسر میبرد شاه تلگراف محبتآمیزى به صفا نمود و او در پاسخ بشعر اظهار داشت خانه مرا خراب كردى خدا خانه ترا خراب كند شایع بود یك گونى بمب از خانه صفا كشف گردید.
صفا در اول سلطنت احمد شاه سه شب جشن مفصلى در انجمن بر پا داشت 13 هزار تومان اعانه جمع شد این جشن را جشن نصرة ملى نام نهاد 800 تومان صرف انجمن شد و بقیه به بازماندگان سربازان شهید داده شد .
صفا در سال 1329 ه.ق انجمن اخوت دیگرى در كرمانشاه تاسیس نمود و بعد حاجى داداش (مستشار على) شیخ صفا در كرمانشاه سرپرست انجمن اخوت در آن شهر گردید و مجله اخوت و روزنامه كوكب غرب را منتشر ساخت .
سه سال آخر حیات خویش را بعزلت گذرانیده و كسى را در این مدت بدرویشى نپذیرفت حتى صفا از انجمن رنجیده و بخانقاه و انجمن حضور نمییافت و پس از درگذشت صفا ورثه او قانوناً محل انجمن را به هیئت مشاوره برگذار نمودند صفا سالهاى آخر حیات خود را با فروش اثاثیه امرار معاش نمود.
در كتاب انقلاب ایران بقلم ادوارد برون (دستیار ادوارد برون مدتها آقاى ذبیح بهروز و سالها آقاى تقى زاده و كاظم زاده ایرانشهر و علامه فقید محمد قزوینى بود اغلب آثار برون بكمك علامه قزوینى تدوین یافته است) در حاشیه صفحه 430 جریان نمایش در محل انجمن جهة بیدارى ملت ایران و مبارزه با استبداد و لزوم تاسیس مشروطیت بر پا شده بود شرح آن كه ایران را بصورت مرد محتضرى نشان دادند كه هر یك از مقوله قسمتى از لباس او را میربایند وسیله موقرالسلطنه – جریان جشن بشاه اعلام شد و موجب كدورت دربار از صفا گردید.
ناگفته نماند كه مشروطیت ایران بیشتر بسعى و كوشش علما بثمر رسیده و صوفیه در این باب در درجه دوم و بعد حاج على آقا وفاعلیشاه و پسرش میرزا عبدالحسین ذوالریاستین (مونسعلیشاه) در فارس سهیم بودند اصول سته و دادن تعرفه و تاسیس انجمن اخوت و كارت عضویت بمریدان دادن و نشریه سیاسى دایر نمودن و تشویق مردم از جهة آمادگى مشروطیت با سخنرانى و نمایش و كنسرت و آواز همه از ابداعات صفا بوده و هیچ وجه تشابه و ارتباطى با تصوف نداشته و ندارد وقتى ظهیرالدوله پس از غارت در منزلش از روسیه برگشت چند روزى در خانقاه صفى بسر برده و بعد به جعفر آباد شمیران رفت و درشگه محمد علیشاه را كه جهة بردن حضرت ایشان بدربار به خانقاه آمده بود پس فرستاد .
خانقاه صفى زمان سپهبد آق اولى تعمیر اساسى شده اطاق موزهاى از اسباب و ابزار درویشى تهیه نمودند و دو خانه مجاور مقبره خریدارى و بخانقاه ملحق گردید و كشكول بزرگى كه اندازه حوض كوچكى است در صحن حیاط مقابل درب خانقاه نصب نمودهاند و روى سر درب مقبره نوشته شده «مرقد پاك و مزار تابناك مرشد راه و پیر دل آگاه حاج میرزا حسن صفى علیشاه كه تجدید ساختمان آن بوسیله انجمن اخوت در سال 1344 خورشیدى پایان یافت».
درویشان قدیمى بانجمن نرفته و نسبت به هیئت مشاوره خویش بین نمیباشند ولى خانقاه مركز برگزارى ختم زنانه و مردانه گردیده و از صورت خانقاهى خارج شده است و نذورات زیادى بقصد خانقاه داده میشود كه اغلب حیف و میل میشود اوراق و اسناد بیشتر در دفتر انجمن است حتى در دسترس اغلب اعضاى هیئت مشاوره قرار نمیگیرد تا چه رسد بدیگر افراد هفتهاى یكبار عصر روزهاى دوشنبه اعضاى مشاوره جلسه داشته و كسى را اذن دخول نمیدهند و شبهاى جمعه عمومى است مرحوم خسروانى در این شبها در انجمن اخوت شرح حال رجال صوفیه را از روى تذكره عطار و جامى و هجویرى تهیه نموده و از روى نوشته قرائت مینمود اكنون مشایخ را خود اعضاى هیئت مشاوره تعیین مینمایند در صورتیكه هیچگونه سمتى در درویشى ندارند و این از شگفتیهاى تصوف قرن اخیر است و بعد از صفا سلسله صفى علیشاهى قطبى بخود ندیده است .
صفا در سالگرد انجمن مقالهاى نوشت كه متضمن مطالب سیاسى بود و هیچگونه اشارهاى بمباحث درویشى نداشت از مساوات و برادرى و اخلاق صحبت مینمود.
صفا انتظام السلطنه را بسرپرستى انجمن بعد از خود منصوب فرموده و اشاره كردند كه ماژور استوار نیز بایشان كمك نمایند .
صفا در یكى از این مقالات چنین نوشته است «انجمن اخوت كه خاكش بدست ارادت و وفا با آب محبت و صفا عجین و با هندسه اخوت و مساوات عمارت شده نماینده عشق است و محبت و پروراننده انس است و اخوت كه همین است غرض اصلى از پیدایش گیتى و آفرینش جهان».
صفا آرمى براى سلسله صفى علیشاه قرار داد كه علامت خاص قبلاً سلسله قادریه داشت و سلاسل دیگر گرد اینمسائل نمىگشتند آرم صفا عبارت از این است دو تبر زین مقابل هم قرار گرفته و كشكولى در محل تقاطع تبرزینها آویخته و در پائین كشكول تسبیحى كه بانتهاى دو تبر زین وصل گردیده است و بر بالاى كشكول 1317 و بالاى این سنه كه تاریخ تاسیس آن است ص نوشته شده یعنى صفا.
در كارت تعرفه مشخصات طالب فقر نوشته میشود و دو نفر ضامن معرف او میشوند تا وقتى براى تشرف تعیین گردد و قبلا طالب ؛تقاضا نامهاى پر مىكند در محل انجمن اخوت تابلویى از سنگ مرمر در سالون اجتماعات موجود است كه تلخیص آن این است كه محل فعلى بهمت اعضاى هیئت مشاوره از عواید انجمن در زمان ریاست دكتر اسمعیل مرزبان (امین الملك) و تیمسار سپهبد فرجالله آق اولى تجدید بنا گردید بتاریخ 1341 شمسى برابر 1382 ه.ق اكنون سالها میگذرد كه ریاست انجمن اخوت با سپهبد آق اولى بود دستوراتى كه سالكین سلسله صفى علیشاهى بعد از نمازهاى یومیه بایستى انجام دهند بدستور صفى بشرح زیر میباشد كه پس از صفى دیگر مشایخ نیز تبعیت از دستور صفى نموده و تغییرى ندادهاند.
بسم اله العلى الاعلى چون از خواب بیدار شود قبل از تكلم 14 مرتبه ذكر قلبیرا بزبان بخواند بعد از نماز صبح آیة الكرسى و تسبیح و جبرئیله و چهار اسم و نادعلى با تكرار اسم مبارك 110 و صلوات كبیر یك مرتبه و هفتاد لافتى و 22 مرتبه آیه قدرت و یكصد و ده مرتبه یونسیه و سجده زیارتین و بعد فاتحه از جهة ترویح ارواح انبیاء و اولیاء و اصفیا و فقرا بخصوص خاتم انبیا محمد مصطفى على مرتضى و فاطمه زهرا و سایر ائمه هدى صلوات الله علیهم اجمعین و جیمع مشایخ ائمه اثناعشریه بخصوص شیخ راه ما فاتحه یك حمد و سه قل هوالله و بعد از نماز ظهر آیةالكرسى و تسبیح و بعد از عصر آیةالكرسى و تسبیح و هفتاد جبرئیلیه و سجده و زیارت و همچنین مغرب و عشا بعلاوه دو ركعت نماز وتیره و فاتحه بنهج مذكور و در وقت خواب آیة الكرسى و تسبیح و نادعلى و صلوات كبیر و نقش سینه و پیشانى و بهتر اینست كه با وضو رو بقبله خوابیده باشد و در وقت دیدن روشنائیها الله جل جلاله الى آخر و در وقت لباس پوشیدن و لاقلب و الحق بالباطل تكتموالحق و انتم تعلمون و در كمر بستن لافتى اینست اوراد موظفه خداوند توفیق دهد و این فقیر التماس دعا دارم میرزا حسن ملقب بصفى على حق تعالى بر عمر و عزت و عاقبت یار با جان و ایمان هم عنانم على خان ظهیرالدوله بیفزاید همین اوراد را سالها بطالبین تلقین نماید و روح فقیر را بیادى شاد فرماید والسلام على من اتبع الهدى و اجنب الغى والرد میرزا حسن صفى على این نوشته بمنزله اجازه شیخى ظهیرالدوله نیز هست مرحوم صفى برادرى داشته بنام شمس كه در خانقاه صفى در تهران مدفونست و نورالدین شاه پسر صفى از بانو شمسالضحى كوچكتر بوده است و شیخ بودند.
ناصرالدینشاه دوبار وسیله ظهیرالدوله براى صفى پیام فرستاد كه چندى بمشهد رفته در آن شهر اقامت نماید بار اول از جهة تفسیر صفى بود كه همهمه بپا شد كه چرا تفسیر بشعر گفته شده است بار دوم با كشته شدن ناصرالدینشاه قضیه منتفى گردید.
كیوان قزوینى در كتاب بهین سخن كه پاسخ دوازده پرسش است ازدیاد مریدان و بتجمع آنان كه در صفحه 29 كتاب چنین نوشته است «علم ملاسلطان اگر در تهران بود با میرزا ابوالحسن و آقا محمد رضا قمشه بى عنوان میماند و فقه و اصول كه هیچ نداشت و تصوفش هم در جنب صفى علیشاه مستهلك میشد زیرا تصنعات درویشى را در زمان ما كسى بقدر صفى علیشاه نداشت» و باز در صفحه 98 همین كتاب درباره صاحب كتاب طرائق الحقایق مینویسد «میرزا آقا پسر كوچك رحمت علیشاه گروید بطاووس و بعد بملاسلطان گروید و خود پس از چند سال از او برید و خود دعوى قطبیت نمود در تهران بود لذا بعد تمكین ظاهرى از صفى نمود و صفى هم احترام بسیار از او مینمود و صفى اگر او را نائب خود میكرد نام صفى خوب باقى میماند و حالا بعد از ظهیرالدوله دیگر نامى ندارند در جلد دوم كیوان نامه صفحه 127 مینویسد «حاج آقا محمد بعزم زیارت مشهد بتهران آمد و صفى علیشاه كه خیلى كارش با رونق بود خوب استقبال نمود یك خانه عالى در حیاط شاهى براى او اجاره نمود و بمهماندارى ایستاد و پایه خرج و تجلیل را چنان برداشت كه حاج آقا محمد بحیرت افتاد حاج آقا محمد عزل كرد صفى علیشاه را و او نیز خودش مدعى قطبیت شد».
كیوان مورد الطاف صفى علیشاه شد و او منصب داد بكیوان و مرتبه ذكر قلبى اسم اعظم را بالا برده به ذكر حیات رسانید باز اثر نبخشید كیوان در جلد سوم كیوان نامه جریان اختلاف صفى با منورعلیشاه را با روشنى تمام بیان كرده است كیوان در صفحه 232 جلد دوم كیوان نامه نوشته است .
«اقبال صوفیه نسبت بشخص ظهیرالدوله بود نه بعنوان تصوف حقیقى و لذا پس از ارتحال او از هم پاشیدند».
كیوان از طرف صفى بمقام ارشاد رسید.
بعد از ظهیرالدوله مشایخ دیگر آداب تشرف را ساده بدین طریق معمول میدارند كه طالب بحمام رفته غسل توبه نماید بعد یك دستمال و یك كیلو نبات و یك انگشتر یك جوز و یك سكه یك مثقالى گرفته و پیر دلیل با طالب مقابل شیخ ارشاد رسیده و پیر طریقت رو بقبله مىنشیند بعد مرید تعظیم نموده مرشد میگوید این طریقت از حضرت رضا (ع) و صفىالحق و ظهیرالدوله را رهنما دانسته و كلمه هو را بوسیله تنفس داخل بدن نموده و حق را با تنفس خارج میسازد و اصول سته را در نظر گرفته و بعد تعقیبات نماز را كه بعداً بوى تعلیم داده میشود اجرا سازد و در طول مدت تشرف فقط كراوات را میگشاید و بعد صفا دادن را باو تعلیم میدهد آنگاه پیردلیل بسالن انجمن آمده فقیر را معرفى نموده و سپس با همه افراد حاضر بانجمن صفا مینمایند ظهیرالدوله مشایخ زیادى از طرف خود تعیین نمود كه یكى از آنان حاجى داداش نعمتى (مستشار على) كرمانشاهى بود كه در 1300 هجرى متولد و در 1317 قمرى مشرف بفقر شده و در 1367 قمرى فوت و مشایخى از طرف خود تعیین نمود كه یكى محمود على صفا صفائى سنگسرى و دیگرى سید محسن بصیرى در خرم آباد است.
یكى دیگر از مشایخ صفا هادى مولوى گیلانى ملقب بوفا علیشاه اهل پاكنار رشت كه قبلا از مشایخ صفى بوده بعد از طرف سید محمود خان و صفا اجازه ارشاد داشته در 80 سالگى فوت نموده و عباس عافى و حاج احمد مصفائى را از طرف خود شیخ نمود و پسر مولوى ضیاءالدین مولوى سرمد على را پیر دلیل مشایخ خود قرار داد دیگر مشایخ صفا علیشاه .
سید محمد خان انتظام السلطنة بینش علیشاه و نایب الصدر سمنانى منصور علیشاه است. پسر مولوى بعد مدعى ارشاد شد.
شاهزاده خسروانى شیخ منتخب انجمن در ساعت 1 صبح سه شنبه چهاردهم رمضان 1386 ھ.ق فوت نمود.
عباس عافى كه از طرف مولوى شیخ شده بود پیر دلیل او بود شاهزاده مردى ادیب بود كه نه روز در بیمارستان مهر بسترى بود.
یكى دیگر از مشایخ صفا فتح الله صفائى صفاء الملك است در كتاب فراموشخانه صفحه 499 نامش ذكر شده ادیب الممالك وارد فراماسونرى شده سپس مرید صفى گردید در صفحه 505 نوشته شده روزهائى كه لژهاى فراماسونرى مهر – آفتاب – صفا- وفا جلسه دارند سالن داخلى انجمن اخوت را با پرچمهاى لژ تزئین میگردد و در حال حاضر گراند لژ مستقل ملى دبیرخانهاش محل انجمن اخوت بود.
كشتن ناصرالدین شاه بدستور سید جمال الدین مرید صفى انجام گرفت دلیلى بر ارادت سید بصفى در دست نیست صفا بجاى كشكول و تبرزین و تسبیح تیشه پرگار گونیا را از فراماسونها تقلید نموده و در سلسله صفى علیشاه بكار بست .
صفا تشكیل انجمن اخوت را از مظفرالدینشاه اجازه گرفت محمود عرفان مستشار دیوان عالى كشور در مجله یغما سال دوم از شماره 10 الى 12 مقالهاى تحت عنوان فراماسونها نوشت عرفان میگوید صفا اساس كار خود را بر طبق فراماسونرى بنا نهاد صفا صد و ده صندلى بیك شكل تهیه و نام هر كس را بر روى صندلى نوشت ظهیرالدوله علامت انجمن اخوت را مثلث نهاد كه نشانه فراماسونرى است در زمان محمد علیشاه انجمن بسته شد و بار دیگر در سنه ذى القعده 1327 موجود شد و زمان احمد شاه فعالیت را از سرگرفت سه نقطه شكل مثلث كنایه از برادرى و دوستى و برابرى است اعضاى موثر جمعیت فراماسونرى میرزا سعید خان وزیر خارجه آقا میرزا سید محمد طباطبائى سنگلجى – میرزا ابوتراب نظم الدوله – علیخان ظهیرالدوله – آقا شیخ هادى نجم آبادى – دبیرالملك شیرازى على قلیخان سردار اسعد – مسعود میرزا ظل السلطان دیزیور رئیس مدرسه الیانس – میرزا حسینخان كحال مشاور الملك محمود – حاج سید نصرالله تقوى – میرزا حسنخان مستوفى الممالك میرزاملكم خان – كمال الملك – میرزا محمد علیخان ذكاءالملك – مشیرالدوله پیرنیا- ارباب كیخسرو – فرزین- ادیب الممالك فراهانى آقا مرتضى نجم آبادى – آقا شیخ ابراهیم زنجانى – میرزا فضل الله حكیمالهى بودهاند .
صفا تصوف را به صورت سیاسى و حزبى درآورد و اكنون اكثر اعضاى هیئت مشاوره از اعضاى فراماسونرى هستند.
اكنون میپردازیم به ظهیرالدوله و مشایخ او و آثار آنان .
رساله صاحبدلان اثر علیرضا حكیم خسروى در صفحه 13 مینویسد اداره امور اخوان و رهنمائى طریق خیر و صلاح جمع را بعهده یازده نفر از پیش كسوتان و خدمتگزاران با سابقه انجمن اخوت بنام هیئت مشاوره قرارداد.
رساله بزرگ سبز جزوه كوچكى است از طرف دفترى كه سالها در خانقاه صفى معتكف بوده بچاپ رسیده است در مقدمه شرح حال صفى نقل از تفسیر و سپس مخمس معروف خواهم ایدل محو دیدارت كنم را ذكر نموده است .
مولوى نامه بقلم ضیاءالدین مولوى (سرمد على) خطاب به آیت الله بروجردى در 17 صفحه نوشته و رایگان پخش كرده است.
گوید پدرم هادى مولوى گیلانى (وفاعلیشاه) در آبانماه 1328 شمسى فوت كرده است بانو هاجر ماشاءالله صابرى عیال مطلقه صفى با دختر خوانده خود بانو شمس الضحى عیال محمود نشاط خانقاه را تصرف پدرم هفده سال در دادگسترى شكایت خود را دنبال كرده حاج نصرالله تقوى خانقاه را تقسیم و تولیت را به شمسالضحى داده انجمن اخوت مذهبى تازه آورده شمس الضحى عكس خود و دخترش نسرین را بدون حجاب در اطلاعات هفتگى 19 خرداد 29 انتشار داده و شمسالضحى سه سال بعد از فوت صفى متولد شد و نورالله دفترى برادر زاده دكتر مصدق در خانقاه تریاك و حشیش میكشد ظهیرالدوله صورتاً نه عملا خود را جانشین صفى دانسته سماع و ساز و ضرب و تدخین را واجب میداند و اضافه مینماید.
من ضیاءالدین سرمد هستما
درلقاى ایزدى سرمستما
پاسخ این جزوه در صفحات آتى در شرح حال مولوى گفته میشود بورژمیه یادگار جشن نصرت ملى مطابق سوم شعبان 1327 در نه صفحه است بورژمیه از ییلاقات قفقاز است دو قصیده از صفا و یك قصیده بر سبك اعتراضیه ناصر خسرو و دیگرى در قطار راه آهن كه از تفلیس به بادكوبه حركت میكرد خطاب به محمد علیشاه سروده شده است.
خراب كردى اگر خانه از بى گنهى
جسارت است شود خانهات یقین ویران
مجمع الاطوار تالیف ظهیرالدوله صفا علیشاه كه از طرف حاجى داداش (مستشارعلى) در كرمانشاه بچاپ رسیده است.
از جنبش و نادانى این ملت مضطر
نه شاه بجا ماند و نه اقلیم و نه كشور
رعنا و زیبا به نظم از ظهیرالدوله (مصباح الولایة – صفاعلیشاه)از میرزا على اصغرخان اتابك صدراعظم و ناصرالدین شاه تمجید نموده و عدل شاه را برتر از عدل انوشیروان شمرده است .
سبحه صفا بنظم از صفا علیشاه
از جفاى چرخ و دور روزگار
بد پریشان خاطرم چون زلف یار
شد دلم در دام زلف دلبرى
كه بدم از غم ز جان و دل برى
با رقیبان مهر و با من كینه داشت
دشمنى دوست اندر سینه داشت
پنج سال از عشق او روز و شبم
صرف شد در زارى و تاب و تنم
تا بدرگاه صفىالحق شدم
از خودى مطلق به او ملحق شدم
شرم كردم پیش آن فخر زمان
شمع سان سر دل آرم بر زبان
پس نوشتم كى شه آگاه فقر
اى شده روشن ز مهرت ماه فقر
در زمان آن پیر دانا خامه خواست
خاصه از بهر جواب نامه خواست
عاشقا بر درد بى درمان بساز
تا رسد كارت از آن قانون بساز
محمد حسن آسمانى (قدمعلیشاه) كه در خانقاه صفى ساكن بود از مشایخ خاكسار و بعد بمنصور علیشاه شیرازى از مشایخ صفى پیوست و در خانقاه صفى خرقه تهى نمود و رساله نسیم آسمانى را منتشر نمود.
عباس عافى در 1280 خورشیدى در شیراز متولد و در 24 فروردین 1312 شمسى نزد مولوى (وفاعلیشاه) مشرف بفقر شده و ملقب به لقب شاهد على گردید و اجازه ارشاد یافت ولى از كسى دستگیرى ننموده و پیردلیل انجمن اخوت بود.
محمود صفائى سنگسرى (صفاعلى )در نزد نایب الصدر منصورعلیشاه مشرف بفقر گردیده مدتى به تعزیه خوانى و مدت زمانى بعكاسى اشتغال داشت بعد ملبس بلباس روحانیت گردید و ادعاى جانشینى حاجى داداش مستشار على نمود در مازندران عدهاى به او ارادت داشتند چند سال آخر حیات خود بتهران آمده و در این شهر درگذشت و پسرش را بجانشینى خود منصوب ساخت و سه كتاب به نظم و نثر از خود باقى گذاشت مردى خوش محضر و خلیق بود و صوتى دلكش داشت .
اینك به كتبى چند كه درباره سلسله صفى مطالبى نوشتهاند اشاره مىكنیم .
كتاب فراموشخانه جلد اول بقلم اسمعیل رائین در صفحه 641 قسم نامه كتر اسمعیل مرزبان كه در زمانى رئیس انجمن اخوت بود چاپ گردیده است و در صفحه 690 اسم نظم الدوله میرزا ابوتراب خان نوشته شده است.
فراموشخانه جلد 2 صفحه 49 حكیم الملك حكیمى عضو لژ بیدارى ایران بوده است در صفحه 54 نام نظم الدوله و علیخان ظهیرالدوله برده شده و در صفحه 73 نام ادیب الممالك و میرزا سید محمد خان انتظام السلطنة در صفحه 172 انجمن اخوت مركز تجمع فراماسونها و جلسات سرى آنها بود مجموعه اخلاق انجمن اخوت كه به تقلید از سازمانهاى فراماسونرى منتشر میشد در صفحه 481 ادیب الممالك فراهانى زیر نویس قصیده خود مطالبى به نثر نوشته كه آیین فراماسونرى را به توراة تطبیق مینماید.
در كتاب فراماسونرى در ایران صفحه 156 درباره ظهیرالدوله مینویسد از آن كسانى است كه درباره آنان گفتهاند با هر سه سو بساخت كه مزد از سه سو گرفت و در حاشیه صفحه 151 از قول ابراهیم خواجه نورى كه از زبان برادرش نظم الدوله مىنویسد پس از آمدن صفى بتهران گروهى گرد او را گرفتند و شیفته او شدند شاه به بیم افتاد علیخان ظهیرالدوله را برگمارد تا نزد صفى برود و گزارش آنچه در خانه صفى میگذرد به او برساند اما ظهیرالدوله پس از چندى چنان بصفى دل بست كه دامنش از دست برفت .
كتاب فراماسونرى در ایران تالیف محمود كتیرائى در صفحه 96 درباره انجمن اخوت گوید شالوده این انجمن بدست حاج میرزا محمد حسن اصفهانى صفى علیشاهى ریخته شد و اضافه مینماید كه ما سندى از فراماسون بودن و یا جاسوس بودن صفى علیشاه در دست نداریم اما اینرا میدانیم كه انجمن اخوت كه ارتباط فراماسونرى داشته روى كرده آموزشهاى صفى علیشاهى پدید آمد و بنیان گزاران آن از مریدان او بودند.
در صفحه 152 انجمن اخوت زیر همین عنوان لژ فراماسونرى از شاخه گراند اوریان را در تهران بر پا كردند.
صفحه 154 محمود محمود نوشته محمد علیشاه كه امر داد خانه ظهیرالدوله را تاراج كردند اقدامى بود كه علیه فراماسونها اعمال شد اسناد و مدارك لژ را بدست میرزا محمود جم منشى سفارت از خانه ظهیرالدوله به سفارت فرانسه بردند بخشى از مدارك را در 1329 حكیم الملك بفرانسه برد و به بایگانى راكد گراند اوریان سپرد و باز مانده آنرا نوه یكى از فراماسونهاى لژ بیدارى به آتش كشید و نابود گردانید (دلیلى بر ماسون بود صفى نیست) كتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنة در 1257 صفحه بكوشش ایرج افشار بچاپ رسیده است در صفحه 979 در مهمانى صدراعظم ظهیرالدوله پیانو میزد و میخواند .
بناى مجلس انجمن اخوت گذارده و در شب دهم ماه رمضان هزار و سیصد و هفده 1317 هجرى مفتوح و گشوده شد مولى تعجیل فرماید در پیش آمدهاى خوب و فواید بزرگ این انجمن امیدواریم كه از نظر اخوان هیچ وقت محو نباشیم صفاعلى».
مشایخى كه در قبرستان ظهیرالدوله مدفونند بشرح زیر است .
فروغ الملوك ولیه صفا در مهر 1267 شمسى متولد و در 1322 شمسى فوت نموده و در مجاورت قبر پدرش ظهیرالدوله مدفونست .
2- یمین الدوله 3- سالار امجد 4- شامبیاتى برادر سالار امجد 5- مولوى گیلانى 6- صفاء الملك 7- شاهزداه خسروانى 8- حسین پاشاخان ملقب به (شایق على) حاكم ساوجبلاغ 9- بهروز آهى 10- خطیب الملك 11- دكتر مرزبان امین الملك 12- استاد غلامرضا مراغهاى 13- شیخ محمود صفائى سنگسرى (شیخ از طرف حاجى داداش).
در این قبرستان رجال علم و ادب و هنر نیز مدفونند از جمله ایرج میرزا شاعر معروف و رشید یاسمى در این قبرستان مدفونند.
مطلبى كه در اینجا لازم بتذكر است درباره جزوه كوچكى است بنام مولوى كه در صفحات پیشین از آن یادى شده است اكنون كیفیت آشنائى پدر ضیاءالدین مولوى كه بنام هادى مولوى رشتى (وفاعلیشاه) را با صفى علیشاه ذكر مىكنیم .
در صفحه 837 سیف الدوله حاكم ملایر كه ظلم او را از جد گذشته بود به ناظم خلوت سپردهاند كه در خانه خودش حبس نماید خیال مصادره در حق او دارند.
شگفت است سیف الدوله و ظهیر الدوله دو تن از مشایخ بزرگ صفى هستند كه اباحى مسلك است و دیگرى در زمان استبداد فریاد ظلم او مستبدین قهار را بتعجب واداشته است این است سیر نزولى تصوف در محیط پر تشنج آنروز ایران .
حاجى محمد حسین كاشانى فرزند احمد متولد كاشان ابتدا در كرمان خدمت سید محمد منیر علیشاه رسید سپس در شیراز حضور رحمت علیشاه رسیده اجازه ارشاد در كاشان یافت و ملقب بلقب عبد علیشاه گردید و از طرف منورعلیشاه بمقام شیخ المشایخى گردید عبد علیشاه در شعر عبد على تخلص مینمود و در 15 ربیع الاخر سنه 1302 ھ.ق در سن 70 سالگى در كاشان وفات یافت و مقابل امامزاده خواجه تاج الدین مدفون گردید اما شرح حال حاج آقا محمد ملقب به منور علیشاه ؛حاج محمد حسن عم رحمت علیشاه بود در سال 1272 ھ. اجازه شیخى از برادر زاده خود گرفت و در بیست و دوم شعبان 1277 ھ. بجانشینى رحمت علیشاه منصوب گردید منور علیشاه در سن 76 سالگى سال 1301 ھ. فوت نمود و جنازه او بكربلا برده شد صفى در كرمان بدلالت فضل الله میرزا نزد رحمت علیشاه مشرف بفقر شده و چندى در شیراز منزل منور علیشاه منزل كرد.
یادداشتى بخط ظهیرالدوله در تاریخ تاسیس انجمن اخوت بدست آمده كه بعینه نقل میگردد.
«تاریخ افتتاح انجمن اخوت در عهد سلطنت اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار و صدارت جناب اشرف میرزا على اصغر خان امین السلطان صدراعظم و اهتمام من بنده خادم الفقرا علیخان قاجار ظهیرالدوله صفا على مصباح الولایة و همراهى اخوان الصفا در زمان سلطنت ناصرالدینشاه شخصى بنام حاجى میرزا نصیر امپریالى رئیس خاندان سمیعى در رشت هر وقت از منزل خویش خارج میشد یك مشت سكه مضروب طلا بنام امپریال (سكه مسكوك طلا روسیه تزارى) در دست گرفته و با آن بازى مینمود و با این رفتار در انظار عموم خودى نشان داده عرض وجود بمال و مكنت مینمود بدین جهة در نزد عموم مشهور به امپریالى گردید و مقدارى از این سكهها را بین مردم پخش مینمود ضمناً ریاست گمركات گیلان بعهده او بود و چون پول دیوانى را حیف و میل نموده مورد سخط و غضب ناصرالدین شاه قرار گرفته و شاه دستور داد دو چشم امپریالى را نابینا سازند و شیخ هادى مولوى رشتى كه صدائى دلكش و نى را بخوبى مینواخت از نوكران خاص امپریالى بوده در معیت ارباب خود بتهران آمده و از جهة آشنایى با ظهیرالدوله امپریالى با صفى آشنا گردید و امپریالى و مولوى در جرگه مریدان صفى در آمدند و براهنمائى صفى امپریالى در كسوت درویش درآمده روزى كه شاه بزیارت حضرت عبدالعظیم میرفت در كفش كن صحن بحضور شاه باریافت و اشعارى در مدح شاه كه سرایندهاش صفى بود قرائت و بوساطت اتابك و حكیمالملك كه هریك پنهانى هزار اشرفى گرفته بودند مورد عنایت شاه قرار گرفت و با تقدیمى پنج هزار اشرفى باستان شاه از سخط و غضب ناصرالدین شاه ایمن گردید و امپریالى پس از چندى عازم عزیمت بصوب گیلان گردید ظهیرالدوله به پاس خدمت از حاج میرزا نصیر خواهش نمود از بردن شیخ هادى صرف نظر نماید حاجى نیز پذیرفت و مولوى از این پس در منزل صفا علیشاه سكونت نمود و یكى از خدمه صفا را بنام تاج خانم بزوجیت خود در آورده یك دختر و یك پسر از آن زن یافت كه همگى به خوان صفا پروردیده شده بودند شیخ هادى بعداً از طرف صفى بمقام ارشاد رسید و بعد از فوت صفا از تهمت و افترا و دشمنى نسبت به ظهیرالدوله كوتاهى و قصور نورزید مولوى مدتى پیر دلیل ظهیرالدوله كه در انجمن اخوت بود مولوى عرضحالى بر علیه ورثه صفى در عدلیه مطرح ساخت كه دو سال طول كشید و در جریان محاكمه در حضور قضات و تماشاچیان نسبت هاى عرضى به عیال و اولاد مرحوم صفى داد تا بدان حد كه وكیل مدافع ورثه صفى با اینكه همشهرى مولوى بود طاقت نیاورده و قصد گلاویز شدن با شیخ هادى مولوى را داشت پس از مرگ مولوى ضیاءالدین مولوى كه عمرى را با كلیه افراد خانوادهاش در سر سفره ظهیرالدوله بسر برده مولوى نامه مینوشت و آیت الله بروجردى را بحكم میخواهد بفرض اگر صحت هم داشته باشد شأن مولوى و حق نمك خوردن نیست كه لب بگشاید بلكه باید خموشى پیشه كند در خانه اگر كس است یك حرف بس است .
در زمان صفى بعد از تعقیبات نماز و نقش سینه و پیشانى ذكر خفى اولین مرحله ذكر ذات (الله) بود بعد ذكر حیات (هوالحى) كه آنهم چند نوع است و بعد ذكر سر و در آخرین مرحله و مرتبه بعد از ذكر سر ذكر تهلیلى و رفت و روب كه نفى و اثبات نیز مىگویند (لااله الا الله) بكار میبرند و این ترتیب معمول نیست ذكر تهلیلى را قبل از ذكر ذات بایستى بكار برند و این ترتیب كه صفى معمول میداشته گذشته از این كه مفید نبوده مضر بوده است.
اگر بطفل شیرخوارى بجاى شیر چلو مرغ دهند نتیجه مشهود است هر ذكرى متعاقب به یك حالى است و اینگونه تلقین ذكر موجب انقلاب خالى میشود كه روح سالك آماده آن نیست و اثر آن باعث ادعاهاى بس گزاف از طرف درویش میگردد.
نویسنده سطور معتقد است كه صفى در اثر مسافرتها و ملاقات با بزرگان طوایف مختلف ادیان بخصوص در هند و ریاضاتى كه متحمل گردیده بحق از منورعلیشاه و رحمت علیشاه برتر بوده است و در علم عرفان بر دیگر اقطاب زمان خود پیشى جسته است و در نثر و نظم مباحث علم (عرفان) و عمل (تصوف) میتوان گفت فرد شایستهاى بوده است اینكه عدهاى از مریدان بنام او در صف سیاستمداران بودهاند با اقتضاى زمان براى میرزاحسن صفى علیشاه امكانپذیر نبود كه درب بسوى ظهیرالدوله و نظمالدوله و سیف الدوله به بندد ؛ صفى خود و مشایخش مانند سید محمود خان و نمازى و نایب الصدر و دیگر مشایخ مشى درویشى داشته و هیچ دلیلى دال بر توافق صفى با انجمن اخوت باشد در دسترس نیست و ظهیرالدوله با یاران غارش در كسوت درویشى هواى ریاست مملكت در سر میپرورانیدهاند و صفا بشخصه كتابى در طریق فراماسونرى تالیف نموده كه نزد حكیمالملك است برادرى و برابرى و جنگ و ستیز و نمایش و آواز و تاسیس حزب در محلى بنام انجمن اخوت كه در قبال خانقاه ساخته شده و مشتى مرید و مرادى بصورت ضابطه حزبى متشكل گردیده گذشته از اینكه منافى درویشى است بلكه رفتار ظهیرالدوله كه طبق اسناد معتبره اباحى مسلك است بر چیدن و دگرگونى اساس تصوف منظور نظرش بود متاسفانه سید محمود خان و منصور شیرازى و مولوى رشتى و دوستان و یاران این عده ضمن مخالفت با هم نتوانستند در قبال مشایخ و ایادى ظهیرالدوله كه همگى متنفذ و در كلیه ادارات دولتى كارگردان بودند از عهده برآیند بلكه متوجه برنامه ظهیرالدوله نشدند تا كه از سلسله صفى نام و نشانى باقى نماند فقط میتوان گفت در این میان شخص میرزا حسن صفى على علیرغم اساتید خود و مریدان و مشایخى كه خود را باو منتسب ساختند بشخصه مردى بود وارسته و در علوم عرفان استاد و توانا ولى سیاست با قیافه كریه خود با دامهاى عنكبوتى خویش صفى را آنچنان محاصره كرد كه در تاریخ تصوف از صفى نام و نشانى نخواهد بود و این لطمه موجب انحطاط سلاسل دیگر تصوف شد صفى در عصر روز چهارشنبه بیست و چهارم ذى القعده سال 1316 ھ.ق فوت نمود و در حوضخانه خانقاه مدفون گردید.
صفى در دیوان خود سلاسل تصوف اسلامى را منشعب از كمیل و ادهم و طیفور و معروف میداند سلسله اقطاب را چنین ذكر كرده است بعد از معروف شیخ سرى سقطى و جانشین او جنید بغدادى و بوعلى رودبارى و بترتیب بوعلى كاتب شیخ ابوعثمان مغربى و شیخ ابوالقاسم گوركانى و عبدالله ابوبكر نساج و شیخ احمد غزالى و ابوالفضل بغدادى و ابوالبركات و بوسعید اندلسى و ابومدین مغربى و ابوالفتوح و كمال الدین كوفى شیخ بربر صالح و عبدالله یافعى و شاه نعمت الله ولى خلیل الله فرزند شاه نعمت الله صفى علیشاه در سلسله نسب اقطاب از شیخ محمود و شمس الدین شاه علیرضا دكنى و معصوم علیشاه هندى و نورعلیشاه اصفهانى و زینالدین حسینعلیشاه اصفهانى و مجذوبعلیشاه و مست علیشاه و رحمت علیشاه و صفى علیشاه و نام منورعلیشاه را ذكر نكرده است.
دكتر خلیل ثقفى اعلمالدوله در كتاب مقالات گوناگون دو مطلب از صفى ذكر نموده یكى اینكه روزى در معیت پدرش حاجى میرزا عبدالباقى حكیمباشى كه با صفى سابقه دوستى داشت در حیاط شاهى بدیدن صفى رفته نزدیك غروب مردى كاسب از مریدان صفى دستها را از عبا خارج ساخته بخاك افتاد گل نرگسى روى كرسى گذاشته و دستمالى كه گره زده شده بود و داخلش پول بود نزد صفى گذاشت پس از خروج او صفى به پدرم خندید صفى گفت مشت ما نزد شما گشوده است این شخص وضع كسبش خوب نبود باو گفتم صبح زودتر از منزل خارج و ذكرى مداومت نموده تا دكانش را گشوده و هنگام غروب متذكر بذكر شده تا بمنزل برسد بدین ترتیب وضع كسبش بهتر شده اكنون نیاز آورده است و حكایت دوم مبنى بر اینكه شیخ غلامرضاخان مثنوى خوان صفى بیمار شده ضمن عیادت از بیمار گفتم تا صبح میمیرد نزدیكیهاى صبح درب منزل صفى را یكى از نزدیكان بیمار دقالباب میكنند صفى درب را گشوده میگوید كفن تهیه و وسایل تدفین مهیا است آن شخص حمل بر كرامت صفى میكند در صورتیكه قبلا از من شنیده بود نظریه دكتر ثقفى را نه میتوان قبول یا تكذیب نمود زیرا خود او داراى مكتب خاصى است كه مكتب او مغایر تصوف است لذا بطور قطع نتوان نظر داد نایب الصدر (منصور على) میرزا اسدالله خان معروف بوزیر شیرازى الاصل در 1278 ه.ق در سمنان متولد و در سنه 1303 ھ.ق دست ارادت بصفى داده مرد عامى بوده بدستور صفى كلمات بابا طاهر را بنام مرآت الصفا بنظم آورده و كتاب دیگرى بشعر بنام مرآت الولى تالیف نمود و ناصر و منصور اثر دیگرى از او است پس از صفى دست ارادت بظهیرالدوله داده و در روز سه شنبه پانزدهم شوال 1352 ه.ق فوت نموده و در مقبره شیخ نجم الدین در سمنان مدفون گردید و صفاء الملك برادر نایب الصدر بوده ولى مرحوم (منصور على) در امور سیاست دخالت نداشته و به تصوف ایمانى راسخ داشته و اهل سلوك بوده است و مریدان او كرامتهاى بسیار به او نسبت میدهند كتاب ناصر و منصور او پاسخ اعتراضات ناصر خسرو است ولى حد او نبوده كه در این وادى گام نهد و خود را هم پایه ناصر خسرو شمرد در پایان برگ اوراد و تعقیبات موظفه درویشان ظهیرالدوله مرحوم حاجى داداش را به این عبارت بشیخى تعیین فرمود «برادر با ایمان برابر آقاى حاجى مستشار على بنام ارشاد تلقین نمائید مولى توفیق خدمت بهمه كرم فرماید التماس دعا دارد ع صفا على »
با این دو سطر مرحوم حاجى داداش ادعاى جانشینى ظهیرالدوله را نمود و خود را قطب سلسله صفى علیشاهى میدانست و از طرف خود مشایخى تعیین نمود و ذیل همین برگ مرحوم حاجى داداش نوشتند «برادر محترم آقاى میرزا محمود صفائى مجازند كه گمگشتگان وادى حیرت را به شاه راه طریقت هدایت فرموده و این دو را تلقین نمایند 12 رحب 59 در سمنان مستشار نعمتى حاجى داداش» آقاى صفائى با این عبارت مانند حاجى داداش ادعاى قطبیت نمودند كتاب اسرار تصوف و توحید عشق از او بچاپ رسیده است مرحوم محمد فرزند جان بخش (خطیب الملك) صفاگو لقب طریقت (محبت على در 1270 شمسى در تهران متولد و بنزد میرزا محمود رئیس (شفیق على) شیخ مجاز صفى در بابل در سال 1334 قمرى مشرف بفقر شده و در 1308 بمقام ارشاد رسید جزواتى از آثار خود تهیه نموده كه بچاپ نرسید در شعر تخلص صفا دارد كارمند وزارت دارائى بوده اواخر حیات در منزلش عزلت اختیار نمود و با انجمن اخوت ارتباطى نداشت و پس از گذشت این مرد خلیق و متواضع انجمن اخوت حتى براى او مجلس ختمى بر پا ننمود.
مرحوم رئیس (شفیق على) پس از صفى با ظهیرالدوله تجدید عهد نمود.
فروغ الملوك ولیه دختر ظهیرالدوله كه از طرف پدر به مقام ارشاد رسید پس از متاركه با شوهرش تا آخر حیات لباس درویشى در بر میكرده و شعر نیز میسرائیده است.
دم بدم بهواى تو غنیمت شمرم
حبذا شام خوش و روز نكودم
بدمم دم دودم بتو گرم است دم از هجر تو سرد
بارالها تو بپا دار همى دودودمم
از جهة نحوه ارتباط و نزدیكى میرزا محمود خان نائینى و حاجى ابراهیم نمازى با هادى مولوى گیلانى (گردآورنده مكاتیب صفى در اول دیوان صفى و كتاب عالم و آدم) رونوشت دو نامه را در این مكان ذكر مىكنیم كه گویائى از نحوه ارتباط مشایخ و نحوه مكاتبات فیمابین آنان و دستور ذكر خفى كه بهمه یكسان دستور داده مانند آنست صد نفر بیمار نزد دكترى روند و دكتر براى كلیه بیماران آسپیرین تجویز نماید این خود دلیل بارزى است از نحوه عدم قدرت روحى و كیفیت تربیت مراد مر مریدان را «هوالحق فدوى وفا كاغذهاى جوف را ملاحظه فرمائید و هر گاه صلاح بدانید برسانید پاكت سركار على محمد خان در جوف است مطالعه كنید همدم على یزدى هم زن گرفت نیاز فقرا صرف مخارج او شد عجب است كه اهل یزد ممكن نشده تا حال درویش تمام بشوند مطلبى نیست یا على مددى محمود هوالحق (درحاشیه همین نامه سطور زیر نوشته شده است) قربان حضورت گردم حقیر فقیر بعرض ارادت و چاكرى مصدعم از زیارت دستخط مبارك و عكس مبارك خیلى محظوظ و مسرور گشته توتون حشیش مرحمتى رسید كمال تشكر حاصل شد من در وفا و عهد چنان گند نیستم كه از دامن تو دست بردارم به تیغ تیز زبان) قربانت فقیر محمد ابراهیم نمازى نیازى یاعلى مدد».
نامه ثانى
هوالحق قربان وجود با وفایت بروم امیدوارم از كرم حق چنان كه وجود مباركت سالم و باسرار خود متصل باشد امانت شما رسید (مراد از امانت حشیش است) با عكس خیلى خیلى ممنون شدم چون دنیا قابل نیست و اعتبار ندارد طالب ملاقات شما هستم مولا قسمت فرماید امساله از اول زمستان تا كنون بعلت نداشتن بنیه هر روز بعلتى گرفتار بودم انشاءالله مزاج شما سالم باشد سركار آقا میرزا عبدالحسین خان را سلام میرسانم اسم طریقت ایشان محو على است تكلیف شما این است فقرائى كه ذكر نفس دارند و میدانند ذكر حیاط بدهید و اگر نمیدانند یاد آورى بكنید هر گاه ذكر حیات دارند ذكر سر بدهید شاید دیگر ملاقات ممكن نشود حقوق هر كس ادا شود این چند روزه مشغول تاج دوزى شدم و از پیش هم زده شده نقش هم از تهران فرستادهاند بجهة شما تاجى در دست دارم ان شاءالله تمام شد میفرستم و اگر میل دارید بلد شوید تشریف بیاورید مبادا فقیر چیزى بدانم و شما ندانید سه كاغذ بشما در شیراز نوشتم مرقوم فرمودهاید در حاشیه كاغذ جناب حاجى محمد ابراهیم نوشته بودید مختارید البته هستم هر هفته شرح احوال خو را مرقوم دارید یا على مدد موفق محمود یا على مدد» املاء كلمات عینا آورده شده و در صدد تصحیح بر نیامده تا حق امانت ادا شود.
سید محمود خان گرد مشروبات الكى نمیگشت ولى مرحوم نمازى كه دنبال اكسیر بود و در اثر عدم موفقیت یك حال بى تفاوتى نسبت بهمه امور داشت در انجام فرایض مذهبى كاهل و اغلب مست و مخمور بود حاجى داداش كرمانشاهى بدلالت مولوى در كرمانشاه نزد ظهیرالدوله مشرف بفقر گردید بعداً فیمابین این دو شیخ طریق نقار و كدورت ایجاد گردید ولى در این میان مستشار على مماشات نموده سكوت پیشه میكرد ولى مولوى با مخالفین خود از هر نوع كینه توزى و هتاكى و اعمال بیرویه دیگر خوددارى نمی نمود.
نامه ظهیر الدوله در مقدمه ارشاد نامه خویش چنین مینویسد :
سواد دستخط حضرت ولایتماب مولینا صفا علیشاه آقاى علیخان ظهیرالدوله مصباح الولایة ارواحنافداه.
از آنجا كه بقاى دنیا عین فنا و فناى فى الله عین بقا است و جذبه هویت اولیاء را از این عالم فنا جاذب و بعالم اتصال و بقا جاذب است در روز چهارشنبه 24 شهر ذى قعده الحرام (1316) حضرت مستطاب قطب الاقطاب ولى كامل واصل صفى علیشاه قدس سره این عالم ناسوت را وداع و به عالم لاهوت عزیمت و ارتقا و جسد خاكى را بخاك تسلیم و روح پاك را به عالم حقیقى قدس تقدیم فرمودند اطاعت و امتثال اوامر الهام امثال ایشان بر تمام اخوان صفا و فقراء واجب و منحرف از آن قاصر و غائب است این فقیر حقیر بر حسب تكلیف منیف اطاعت امر آن وجود مقدس اطلاع اخوان صفا را از این واقعه عظمى و داهیه كبرى لازم شمرده بآنجناب تعزیت و تسلیت عرض مینماید و حدود فرمایشات شفاهى كه متضمن الهامت الهى بوده باشد و عرضش طول دارد قدم به مرحله اختصار میگذارد و صورت دستخط قدسى خط قدوسى نقط مبارك را ذیلا مینگارد و امیدوار است كه انفاس قدسیه و اوامر الهیه ایشان خدمت و ارادت نسبت بتمام اخوان طریقت حقیقت عطا فرماید آمین (صفاعلى) اكنون دنباله مرقومه ظهیرالدوله سواد دستخط صفى علیشاه نقل میگردد.
«بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتى و رجائى چون فرزند با جان و طریقت هم پیوندم علیخان ظهیرالدوله باخلاق و اوصاف اهل فقر و تصوف آراسته است بخلافت ارشاد معین نموده برقرار داشتم كه اعلى وادنى را باخلاق حمیده راه ببرد و همراهى كند و طالبین را باذكار و اوراد قلبى و قالبى دستگیرى نماید و احیاء مجلس نیاز و سفره را اغلب بدارند رسومات دیگر را زبانى گفتهام خداوند توفیق ذكر دوام و فكر مدام بهمه عنایت فرماید حاج میرزا حسن ملقب بصفى على صحیح است توضیح دیگر اشخاصى كه از فقیر ماذونند و نوشته دارند بعد از انتقال فقیر از نشاء صورت باید از معظم الیه مجاز شوند و امر آنها بصحه ایشان باشد یا على مدد میرزا حسن .
این دو نوشته در یك جزوه كوچك در تاریخ 16 یماه 1317 از طرف اسدالله كرمانى صفا على نعمة الهى منتشر و پخش گردید این فرمان مورد تردید بعضى از فقراى سلسله صفى علیشاهى است و سیاق عبارت با گفتار صفى مغایر و با شیوه نثر ظهیرالدوله مشابهت تامى دارد آنچه از ارباب بیطرف اهل ثقه مسموع افتاده و از اولادان خود صفا شنیده شده ظهیرالدوله همانطورى كه نظم الدوله از جهت برادرش خواجه نورى تقریر نموده بنابعللى بصفى پیوست در طول مصاحبت بصفى معتقد گشت و از این سبب به مكتب تصوف نیز گرایشى پیدا نمود ولى پس از درگذشت آن درویش و احداث انجمن اخوت و اجراى برنامههاى موظفه محوله از هر كیش و آئینى برید و چون مزد زحمات را نیافت از همه برید و بكنج خمولى گرائید و از تصوف و هر چه كه نام صوفى بر او نهاده شده برید و بر عمر گذشته افسوسها خورد ولى از این تاثر و تاسف طرفى نه بست و نام صفى را نیز بسیاست و بدنامى آلوده ساخت
كسروى تبریزى در كتاب صوفیگرى كه رد صوفیه نوشته درباره صفى علیشاه گوید «صفى علشاه صفوفیگرى را با علىاللهیگرى توام گردانیده» این استنباط كسروى صحیح نبوده و صفى همان رویه مشایخ پیشین را دنبال كرده و از خود مطلب تازهاى ابداع نكرده است.
صفى هر طالب درویشى را فورى بمریدى میپذیرفت و بكثرت مریدان توجهى تمام داشت وقتى علت از او پرسش میشود پاسخ میدهد اگر شخص تازه رسیده صوفى نشود لااقل اغفال بابیه نگردیده و پیرو باب نمیگردد این رویه خلاف سیر صوفیه است .
در زبدة الاسرار چاپ اسلامیه مقدمهاى بقلم مولوى در صفحه 3 فرماید صفى بدستور رحمت علیشاه لقب منور على داشت بعد ملقب بصفى شد در صورتیكه این جمله فقط خلط مبحث نام دارد و در سلسله نعمت اللهى اكثراً بمشایخ لقب طریقت میدهند و دیگر تغییرى در آن نام نمیدهند و قطب سلسله كه خرقه تهى نمود جانشین او نیز كه تجدید عهد میگیرد لقب طریقت را عوض نمیكند در صفحه 9 صفى فرماید :
ثناى مرتضى كار بشر نیست
بشر را زبدة الاسرار كافیست
كتاب مصیبت نامه شهداء نینوا كه تلخیص زبدةالاسرار صفى وسیله محسن كهنه شهرى (خادم الفقراء) در 64 صفحه بچاپ رسانیده است آقاى كهنه شهرى مسئول و سرپرست خانقاه صفى از طرف انجمن اخوت میباشد در صفحه 61 گوید واى بحال مخالف درویش اگر توبه نكنند از عالم برزخ تا قیامت با غضب مرتضى على روبرو خواهند بود.
اخیرا شیخ انجمن بعد مرحوم خسروانى محمد اخوت قاضى بازنشسته دادگسترى است مرحوم آقا خان پیشواى اسمعیلیه كه بایران آمده بود و از طرف دولت لقب والاحضرت گرفت روى سابقه خانوادگى كه از مریدان سلسله نعمة اللهى بودند بخانقاه صفى آمده و مبلغى به انجمن اخوت بخشید و با سپهبد فرج الله آق اولى عكسى بیادگار گرفتند كه نمونه آن در موزه خانقاه صفى موجود است.
بعضى افراد تفسیر صفى را از صفى نمیدانند اما در این مورد دانشمند معاصر آقاى كیوان سمیعى شرح حال كیوان قزوینى را بنابخواهش نگارنده سطور در مجله وحید سال هفتم از شماره نهم در چهار شماره مجله برشته تحریر در آورده است در مورد صفى بنا بقول كیوان در شماره 11 آبان ماه 1349 در صفحه 1426 مینویسد (كیوان سمیعى مدتى نزد كیوان درس عرفان خواند)
«مرید صفى علیشاه شدم او در آن زمان بنظم تفسیر خود اشتغال داشت عادتش این بود كه نیمه شبها تا طلوع صبح بنظم تفسیر آیات میپرداخت پس از آن فریضه صبح را میگزارد سپس بخواب میرفت بعد از یكى دو ساعت بیدار میشد تجدید وضو میكرد و نزد كسانى میآمد كه براى دیدارش حضور یافته بودند در آنجا نسخه ابیاتى را كه شب گفته بود بشخصى از ارادتمندانش كه هر روز حضور مییافت میداد آن ابیات را با صوتى خوش و لحن دلكش میخواند صفى هم طى خواندن او بعض ابیاترا حك و اصلاح میكرد و گاه چند بیتى بر آنها میافزود در یكى از روزها شخص مذكور حضور نیافت صفى علیشاه جهت خواندن ابیاتى كه آنشب گفته بود نظرى باهل مجلس افكند چون كسى را نیافت كه آنها را درست و با آهنگ مرغوب بخواند روى بمن كرد و گفت امروز زحمت خواندن اشعار با تست عرض كردم من آواز خوب ندارم فرمود لااقل سواد خوب دارى و آنها را درست میخوانى نسخه ابیات را كه تصادفاً یكى از جذبات تفسیر او بود گرفتم و شروع بخواندن كردم چند بیتى كه خواندم حالتى بمن دست داد كه گریستم صفى و اهل مجلس نیز گریستند پس از چند دقیقه گریستن ناگهان صفى با چشمانى اشك آلود متوجه من شد و گفت :
این سبیل فقر خود را بعد از این دیگر مزن
ایكه هر روزى بروى منبرى بالاستى
با این خطاب اهل مجلس فهمیدند وى مرا بشیخى برگزیده است زیرا در طریق نعمت اللهى داشتن شارب براى شیخ و قطب واجب و براى مرید مستحب میباشد و اگر چه این مطلب را در كتابى ننوشتهاند اما در میان پیروان این سلسله معمول به است .
كیوان نیز این قضیه را در كتاب رازگشا كه پاسخ پنجاه پرسش است در صفحه 65 و 66 با جزئى تغییرى در عبارات همین مطلب را ذكر نموده و اضافه فرمودند «فرداى آنروز خلوت نموده بمن اجازه شیخیت داد و فرمان را بدست خودش نوشت با دستور…وقتى كه بمن اجازه داد ذكر قلبى خودم را كه الله هو داده بود بالا برد الحى كرد جاى ابهام باقى نمیماند و اهم اشعار تفسیر جذبات آنست كه شورى دارد در سال 43 و 44 شمسى بدستور سپهبد آق اولى رئیس انجمن سرپوش مقبره و داخل صحن مزار و آئینه كارى آن مرمت كامل بعمل آمد و ترجیع بند خواهم ایدل محو دیدارت كنم با خط عماد الكتاب روى كاشى اطراف مقبره نوشته شده عكس سعدى و مولوى روى كاشى نقش گردیده عكس صفى و سیف الدوله بر روى كاشى هر یك علیحده در اطاق مقبره منقش و عكسى از حضرت على ع روى چرم نقاشى شده و عكس بزرگى از صفى وسیله والى نقاشى شده (والى اخیرا جزو مدعیان شده است) در سالون خانقاه نصب گردیده است .
در كتاب عرفان و اصول مادى دكتر ارانى مینویسد عجالتاً اثرى از صفى علیشاه و گنابادیها دیده میشود كه دارند از میان میروند .
در روزنامه شرف سال 1308 نمره هشتاد و چهار عكس صفى گراور نموده و شرح حالش را نوشته است در كتاب گلستان جاوید دفتر نهم تالیف دكتر جواد نوربخش شرح حال صفى را آورده و گوید نزد رحمت علیشاه مشرف بفقر گردیده و بدستور رحمت علیشاه زبده را نوشته پس از فوت رحمت تسلیم منورعلیشاه گردید و زبده را بپایان رسانید منورعلیشاه براى رفع اختلاف صفى و عبد علیشاه بتهران آمد طرفداران عبد علیشاه مانع ملاقات حاجى آقا محمد با صفى میشوند آقاى دكتر نوربخش اشتباه كرده و از صفى مطالبه عشریه و ثلث كه از مریدان گرفته میكند كه اختلاف دامنهاش بالا میكشد و همدیگر را تكفیر نموده و سلسله صفى علیشاه بنا نهاده میشود ظهیرالدوله یكبار از تهران برشت با ماشین سوارى كه تازه معمول شده بود حركت مینماید در بین راه هر جا منظره زیبائى داشت توقف مینماید و این مسافرت تهران برشت پانزده شبانه روز طول میكشد و تا پایان عمر هر شب مى میخورده و حشیش استعمال میكرد. راننده جیب ثابت بود.
ملكه ایران با دو دختر خود در لباس درویشى و كشكول و تبرزین عكس گرفته از سمت چپ عكس فروغ الملوك ولیه صفا نفر وسط ملكه ایران همسر ظهیرالدوله نفر سوم ملك الملوك دختر دیگر صفا است.
ظهیر الدوله در سنه 1303 ھ.ق مرید صفى گردید.
موسس گاردن پارتى و كنسرت در دوره مشروطیت بود.
مادر بانو شمسالضحى همسر صفى اظهار كرد كه صفى در صبحها نماز را بجا آورده بعد به صرف غذا مشغول مىشد روز مرگش بعد از ادا فریضه صبح به سجده رفته بیان داشت سبحان مالك الملك و سه مرتبه این جمله را تكرار كرد و جان به جانان سپرد.
آقاى روح الله وزیرزاده مداركى برایم فرستاده كه نامم اشتباها در كتاب سلسلههاى صوفیه عنایت الله ذكر شده لذا در این جا تذكر داده و عذر مرا بپذیرند و از طرف ادیب شیخ سنگسر مىباشند.
آقاى عارف على صفائى سنگسرى شرحى درباره خود و پدر مرحوم خود مرقوم داشتند و نامهاى بخط پدر خود به این ناچیز نشان دادند كه با آشنایى بخط مرحوم صفایى محل تردید نیست كه آقاى عارف على را بجانشینى تعیین كردند اگر امروزه عارف على امور خانقاه را بعهده گیرند از دیگران شایسته ترند.
اكنون عملا این سلسله از بین رفته و مقبره محل برگذارى ختم اموات است.
کتاب سیری درتصوف
اثر نورالدین چهاردهی
این عکس تاریخی و منحصر بفرد که برای اولین بار انتشار می یابد از کتابخانه فاضل پاکنهاد آقای حسین ثقفی اعزاز بدست آمده است .
صفی علیشاه را در بدایت ایام اقامت در تهران نشان می دهد که با عده ای از شاهزادگان قاجار عکس گرفته و در آلمان ظاهر گردیده است.
صفی علیشاه بر روی نیمکت نشسته و نفر سمت راست وی که در کسوت روحانیت مشاهده می شود آقا رضا شمس برادر صفی است که شیخ طریقت نیز بود و نفر سمت چپ صفی (آقا خان محلاتی ) رهبر فرقه اسماعیلیه را نشان می دهد که در خانقاه صفی با هم عکس برداشته اند.
نفرپنجم از سمت راست که بر صندلی قرار گرفته است آقاخان محلاتی (پیشوای فرقه اسماعیلیه) می باشد که در سفر خود به تهران در خانقاه صفی در معیت سران انجمن اخوت عکسی به یاد بود ارادت به صفی گرفته اند . خاندان آقاخان ضمن اینکه رهبر اسماعیلیه بود در مسلک تصوف نیز گام بر می داشته است .
علی خان ظهیرالدوله (صفا) داماد ناصرالدین شاه و وزیر تشریفات دربارناصری جانشین (صفی علیشاه)و بنیانگذار انجمن اخوت و از پایه گذاران فراماسونری در ایران بود که با کسوت درویشی عکس گرفته اند.
عکس از علیخان (ظهیرالدوله ) است و در ایامی که وزیر تشریفات دربار ناصری بود ظهیرالدوله صفا جانشین صفی علیشاه شد و در سنه 1317 هجری قمری انجمن اخوت را بنا نهاد و از بنیان گذاران فراماسونری در ایران بود. این عکس نیز از کتابخانه دوست فرزانه آقای ثقفی اعزاز است.
میرزا محمود خان نائینی مدفون در ماهان که مدعی جانشینی صفی علیشاه بود.
حاج محمد ابراهیم نمازی (نیازعلی) از مشایخ صفی و جانشین سید محمودخان نائینی است و خانقاهی در خیابان شیرو خورشید ماهان کرمان احداث و مزارش در کنار قبر نائینی و نورالدین شاه (فرزند ذکور صفی ) قرار گرفته است نورالدین شاه از جانب صفا به مقام ارشاد رسید و در اثر ناکامی در عشق دست به خودکشی زد.
از سمت راست فروغ الملوک ولیه صفا دختر صفا نفر وسط ملکه ایران دختر ناصرالدین شاه و همسر صفا و نیز بعد ملک الملوک دختر صفا (ظهرالدوله ) می باشند.
این عکس تاریخی و منحصر بفرد که برای اولین بار انتشار می یابد
از کتابخانه فاضل پاکنهاد آقای حسین ثقفی اعزاز بدست آمده است .
صفی علیشاه را در بدایت ایام اقامت در تهران نشان می دهد
که با عده ای از شاهزادگان قاجار عکس گرفته و در آلمان ظاهر گردیده است.