Info@razdar.com
شماره مقاله 218
85 .آنانكه كهن (1)شدند و آنانكه نوند(2)
هر يك به مراد خويش لختى (3) بدوند(4)
اين ملك جهان به كس نماند جاويد
رفتيم و روند(رفتند و رويم)و ديگر آيند و روند (5)
(1) پيران حالا و گذشتگان قرون گذشته.
(2) جوانان يا همه معاصران و آيندگان نيز كه نو به نو خواهندآمد همه لختى در تك و دو خواهند برآمد كه بدنبال مراد خود مى دوند نه مرادِ غير خود گرچه به نام غير خود هم بدوند ،و بطور دلخواه خودشان مى دوند از سرعت و بطوء(شكل دويدن به دلخواه خودشان است مگر دمى كه مجبور و مسخّر غير خود باشند كه تابع خواهند بود و همان تبعيّت مجبورى يك نحوى از دلخواه است).
(3) لَخت به فتح لام جزئى حقير از زمانست كه نسبت به اندازه آن كارى كه دويدند حقير باشد زيرا مىشود براى كار مهمّى سالها بدوند باز نامش را نسبت به مهمّىِ آن كار لختى گذارند و مىشود براى كار كوچكى يك روز بدوند و نامش را دويدنها گذارند.
(4) ممكن است دو كلمه باشد به اين قسم كه باء جاره باشد بر سر دَ و به فتح دال و اَند نسبت و لفظ رابط باشد تا سه كلمه شده تشكيل عقدالحمل دهد كه خبر مبتداء باشد و جمله خبر آنانكه يعنى هر يك مدتى در تك و دو هستند و انجام كار پيدا نيست كه كامروا و به مراد رسيده از جهان مىروند يا ناكام ،قدر يقينى رفتن آنها و جهان از آنها تهى شدن است و از آيندگان پر شدن .ديگر پيدا نيست كه اين جهان تهى شد كجا را پر كرد يا آنكه معدوم شدند يا آنكه دوباره از آيندگان پر شد كجا از آنها تهى شد و از كجا آمدند كه اينجا را پر كردند يا آنكه هيچ نبودند و تازه اينجا پيدا شدند.
(5) ديگر يعنى غير ما پس منافى با رباعى 196 نيست كه تصريح به بطلان تناسخ نموده و مراد آن نيست كه خودِ ما روندگان دوباره به جهان دنيا كه بوديم برگرديم.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام