Info@razdar.com
شماره مقاله 222
89. آن كس كه زمين و چرخ و افلاك نهاد
بس داغ بلا بر دل غمناك نهاد
بسيار لب لعل و سر زلف چو مشك
در طبله زمين حقه خاك نهاد
(بسيار لب چو لعل و زلفين)
عطف چرخ و افلاك تكرار است و نقص شعر است زيرا هر دو به يك معنى است يكى فارسى يكى عربى و اگر بطور اضافه باشد چنانكه در رباعى ديگر است نقص نخواهد داشت زيرا چرخ به معنى مصدرى خواهدبود(چرخيدن)و فلك به معنى اسم عَين.
و اينجا هم ممكن است كه مراد از چرخ كره هوا باشد كه هماره در حركت است هم اجزائش و هم هيئت مجموعش به تَبَعِ حركاتِ يازده گانه كره زمين كه هوا بمنزله غلاف و لباس و صندوق آنست و جلد و محفظه كتاب و پوست ميوه و طبقه قشر حبوب و لبوب است آنگاه خود زمين و طبقاتش نسبت به افراد نوع بشر همين قشر و جلد و لباس و صندوق پر از جواهر است.
طبله به وزن كعبه كه براىِ وزنِ شعر مخفف شده پوستِ نافِ آهو است كه پر مىشود از خونِ فاسدش و بيجان شده ناف را به خارش تند انداخته آهو را بى آرام مى كند كه به هر سنگ تيز نافش را به قوّت مى مالد براىِ خاريدن تا آن طبله كه مانند كيسه پر و ظريف است بريده شده مى افتد ميان سنگهاى كوه و دشت و آهو آرام مى گيرد و سالى يكبار در بهار اين حال رو مىدهد و همان خونِ مرده نامش مشك است كه بهترين رنگ و بوى طبيعى را دارد و هيچ عطرى به از آن نيست و غنيمت پر سودِ دشت پيمايانست و بذل و كرم بى منّت آهوان.
هر ظرف ظريفى كه مظروف طبيعيش از آن پر بهاءتر نباشد تشبيه به طبله مشك كه طبله عطّاران هم نامند مى شود.
و حُقّه عربى به معنى قوطى است كه جوهر پر بهائى در آن پنهان كرده باشند براى اندوختن يا فروختن لذا كره زمين را كه داراى افراد دلاراى بزم هستى است (بشر)تشبيه به طبله و حُقّه نموده ، اضافه براى تشبيه است و اضافه بيانيه است ،و لفّ و نشر مشوّش است ،حُقّه مال لعل و طبله مال مشك.
رباعیات خیام
عباس کیوان قزوینی