Info@razdar.com
شماره مقاله 493
كيوان قزوينى پس از شرح رباعيات خيام در صدد ارتباط با روح پاك حكيم بزرگ عمر خيام گرفت و مكالمه اى با وى انجام داد كه عين آن را با قلم حضرت ايشان عيناً بدون كم و كاست ذيلاً نقل مى نمايد .
(اعتذار)
شارح قاصر با جهانى خجلت و عذر تفويتِ وقت گرانبهاء خوانندگان محترم نگرانى از دو باب داشت :
1- عدم ثبوت صحّت نسبت همه اين رباعى هاى شرح شده به خيام .
2- آنكه در يك جُنگ[1] بزرگ مشتمل بر هفتاد و شش كتاب كه ملكى وزير دانشمند اعظم على قلى ميرزا بوده و اكنون جزء كتابخانه مدرسۀ سپهسالار قزوينى است دو رساله متواليه يافت يكى فارسى و بس مختصر كه به قدر مقالهاى است و صريحاً منسوب به خيّام است و ديگرى عربى در بيان قواى فاعله طبيعيّه بعد از آن مقالۀ فارسى بى تصريح به نام مصنّف و چون تمام آن جُنگ تصريح به نام مصنّف دارد جز اين يك و از اتّصالش به فارسى حدس انتسابش به خيّام بود امّا در حدس به اين مدركِ خيالى نتوان استناد نمود ،و از لحنِ عبارت هم معلوم نمى شد زيرا از خيّام كتابى در طبيعيّات به دست نيست تا لحنش به دست آيد و لحنِ طبيعى غيرِ رياضى است .
پس از آن رسالۀ خيّام كه طبع برلين شده در يك مسئله رياضى توافقِ لحن را نمى توان معلوم نمود لذا شارح قاصر متوسّل شد ،به مدرك غيرمستقيم كه به دستور احضار ارواح در شب جمعه بيست و چهارم ذيحجّه هزار و سيصد و چهل و هشت هجرى قمرى با تذلّل تقاضاى عاجزانه نمود روح پاك خيّام را ،و آن حكيم كريم نيز شرف حضور بخشيد و از هر دو سئوال جواب مثبت امّيد بخش داد كه هم آن دو رساله فارسى و عربى را به خود نسبت داد بىترديد و هم امضاء نمود نسبت اين همه رباعيّات مشروحه را به خود به استثناء چهار رباعى كه در همين شرح تصريح به نام فائل آنها شده و هم مسلك اين شرح را امضاء فرموده كه نوعاً موافق مذاق و مرام آن مرحوم است ،و هم وعده دادند كه هر وقت شارح قاصر تقاضاء حضور نمايد حاضر شوند و از سؤال هاى عاجزانه جواب كافى فرمايند و شارح را به هم مسلكىِ خود پذيرفتند و فرمودند كه تو پس از مرگ داخل حوزه ما كه جمعى مخصوص هستيم خواهى شد و معيّن فرمودند كه هر هفته يك بار شب دوشنبه شارح را به شرف حضور خود نائل سازند و اجازه طبع و نشر اين شرح و آن دو رساله را به شارح دادند ،اگرچه بىخبران از قانون احضار ارواح اين سخن را واهى خواهند شمرد ولى شارح از هيچ كس توقّع باور هيچ يك از گفته ها و نوشته هاى خود را ندارد و فقط خود مسئول وجدان خود مى داند و مادح و قادح را معذور مى دارد .
کتاب حکمت خیام
رباعیات خیام