Info@razdar.com
شماره مقاله 243
180. از حادثه زمان زاينده مترس
وز هر چه رسد چو نيست پاينده مترس
اين يك دمه نقد را به عشرت بگذار
از رفته مينديش ز آينده مترس
زائيدن زمان به مذاق عوام است كه زمان را مؤثّر در توليد مواليد مى دانند و محقّق اصل زمان را چيزى موهوم مى داند مانند حركت قطعيّه كه موهوم است از توالى اجزاء حركت توسطيّه تا چه رسد به زائيدنش و به هر حال حوادث جهان يقينىّ الوجودند و مردم از آنها مى ترسند و اينجا به قانون خطابه كه اساس مواعظ است مقصود صَرفِ خيالِ ترسندگان است به دليل فناءِ حوادث گرچه اين مطلب برهانى نيست زيرا شخص هر حادثه اى فانى است اما نوعش چون پاينده است مادام العمر كه هر كسى تا زنده است مبتلا است به بلاياى متبادله پس فناءِ هر يكيك از حوادث دليل نترسيدن نمى شود.
و جواب مصرع سوم آنست كه يك دم بى حادثه اى نيست كه آن دم را به عشرت بگذرانيم و غنيمت دانيم ،يك نسخه بجاى زاينده زآينده است و آن خوب نيست زيرا تكرار قافيه پيدا مى شود گرچه چندان نمايان نيست كه عيب شعر شود زيرا حرف ز ندارد و در يك نسخه بجاى مترسها مپرس است.
***
رباعیات خیام
عباس كيوان قزويني