Info@razdar.com
شماره مقاله 240
168. از روى حقيقتى نه از روى مجاز
ما لعبتكانيم و فلك لعبت باز
بازيچه همى كنيم بر نطع وجود
رفتيم به صندوق عدم يك يك باز
نطع سفره چرمى يعنى دنيا سفرهايست كه غذاهايش انحاءِ وجودِ مواليد است كه معروف هيجده هزار نوع است و همه موردِ انتفاعِ بشر است خُلِقَ لكم ما فىالارضِ جميعاً نيست چيزى كه نافع به بشر نباشد والّا لازم آيد لغو و عبث در سير وجود چونكه عالَم مادّه قابل هستى نيست مگر به تَبَع تنِ بشر و آن هم به تَبَعِ جان بشر مانند طفيلى كه در او لياقت شرط نيست لولاكَ لَما خلقتُ الافلاكَ با آنكه اجرام فلكيه نسبت به مواد عنصرى پاك بالانشيناند باز خادم و مقدمه وجود بشرند تا چه رسد به اجسام موادّ عنصريّه كه همه به حكم لام ملكيّة لكم مملوكِ اختصاصىِ استحقاقىِ نوعِ بشرند و بشر مملوكِ اختصاصىِ استحقاقىِ وجود مطلق است و افراد بشر همه بازيگر يا كارگرانند و نفوس فلكيّه ادب آموز بازى يا كارند و گرداننده و ناظم آنها هم بازى توان ناميد و هم كارِ جِدِّى و صميمى هر كدام از جهتى اما بازى به معنى لغو و عبث نيست بلكه اغراض مهمّه اى در كار است كه به همه بدىها و شرور و مفاسد مترتبه بر آنها ميارزد چنانكه ملئكه همان مفاسد را ديدند گفتند اتجعل فيها من يفسد فيها خدا نفى فساد و تكذيب ملئكه ننمود بلكه اهميّت نتيجه حاصله از آن فسادها را اشاره فرمود انّى اعلم مالاتعلمون .اين ناچيز در جلد اول تفسير كيوان از صفحه 175 تا 194 شرح داده .
و نطع بر سفره شِطرَنج و نرد نيز گفته مىشود يعنى دنيا يك بازى است كه گروبنديش بر سر هستى (تولّد) و نيستى (مرگ)است و مهرهه ايش يا حريفانش انحاءِ مادّيه وجود و انواعِ موجودات است. و باز آخر اشاره به آنست كه اول هم همه در آن صندوق عدم كه سرمايه اين بازى ها است بوديم و فلك شعبده باز ما را براى هنرنمائىِ خودش يكيك در آورد و به تماشائيان نشان داد و باز به صندوق نهاد براى دوره ديگر بازى كه در آرد و بنمايد و باز به صندوق نهد براى دورههاى بى پايان بازى هايش كه به شماره در نمى آيد و اسباب بازيش تنها مائيم كه هر دم به صورتى بر حسب اقتضاء بازى در مى آئيم.
و بنابر اين معنى اين رباعى ضدّ و مخالف رباعى آينده است كه نمىآيد باز ،و مناسب اين معنى بايد بجاى رفتيم افتيم باشد.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام