Info@razdar.com
شماره مقاله 267
266 . از هر چه بجز مى است كوتاهى به
مى هم ز كف بتان خرگاهى(وز دست بتان مست) به
مستى و قلندرى و گمراهى به
يك جرعه مَى ز ماه تا ماهى به
لفظ خر به فرس قديم به معنى بزرگ است و در حمار هم بطور طعنه گفته مى شود چنانكه آن را الاغ هم مى نامند به طعنه است زيرا الاغ اسب بلند را و اسب چاپارى را نامند كه در هر منزل حاضر باشد براى عوض كردن و مركبى را هم كه حاكم از رعيت به زور و مفت مى گيرد براى باركشى يا سوارى نوكرهايش الاغ مى نامند ،خواه اسب و استر و شتر باشد خواه خر باشد كه گويند به الاغ گرفت و عرب گويد به سخره گرفت.
لفظ خرگاه و خروار به معنى جاى بزرگ و بار بزرگ است و در هر جا خروارشان مختلف است و غالباً صد من است و من مختلف است و غالباً من چهل سير است و سير مختلف است در طبس سير هشت مثقال و در دهاتش هشت و نيم مثقال است و در بعض دهات نه و ده مثقال است و در بخارا يك من 44 سير است و هر سير يك من تبريز است (در جلد دوم كيواننامه صفحه234 حكايتى در اين باب هست) و در عراق عرب يك من 36 حقه است و حقه مختلف است از 17 سير 16 مثقالى هست كه آن را حقه استنبول گويند تا پنجاه سير 16 مثقالى كه آن را حقه كربلا گويند و هر 24 حقه را يك طغار نامند.
جهت بهترى ساقى مست تقدس و تأثير افعال و احوال مستان است كه كار طبيعى است نه اختيارى مصنوعى.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام