Info@razdar.com
شماره مقاله 206
15 .اى آمده از عالم روحانى تفت
حيران شده در چهار و پنج و شش و هفت
مَى خور چو ندانى ز كجا آمده اى
خوش باش ندانى به كجا خواهى رفت
تفت صفت عالم است و يا حال است براى فاعل آمده يعنى هنوز برّاقى و تافتگىِ عالم روح در تو هست به ادّعاء خودت اما مصرع سوم منافى اين ادّعائست.
چهار طبيعت يا خلط يا عنصر پنج حواس و پنج حضرت به اصطلاح عرفاء شش جهت حاصل از ابعاد ثلثه صورت جسميّه است كه هر بعدى چون متناهيست دو سر دارد .هفت عالم يا هفت اقليم همين زمين يا هفت قوه طبيعى ،و حيرانى آنست كه حقيقت اينها معلوم نيست يا آنكه در تقسيم مراتب وجود (عالم خلق) حكماء و عرفاء مختلفند از چهار كه لاهوت و جبروت و ملكوت و ناسوت باشد گفته اند تا هفت كه عدد آسمانها كنايه از آنست و تو در ميان اين چهار قول حيرانى كه كدام را باور كنى و اين حيرت فشار آورده راحت تو را مى برد ،بهتر آنست كه از همه صرفنظر كنى و بيخيال باشى زيرا آنها را بر فرض كه هم دانستى برايت ضرور و نافع نيست تو هنوز ضرور و نافع را ندانسته اى و نخواهى دانست كه از كجا به كجا مى روى و اين خود غمى بزرگست چون چاره ندارى خود را مست ساز تا اين غم بزرگ را نفهمى زيرا اگر بدانى كه به بدتر از اينجا مى روى خوش نخواهى بود پس به همين ندانستن خوشباش.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام