Info@razdar.com
شماره مقاله 280
292 . اى باده خوشگوار در جام بهى
بر پاى خرد تمام بند و گرهى
هركس كه ز تو (ز خود) خورد امانش ندهى
تا گوهرِ او بر كف دستش ننهى
زيرا نزديك خوردنى و عيانى نه در خم كه دورى و نهانى و نه در صراحى كه در ميانه سرگردانى ،تو به مَى خواران گردن مى كشى و مى خواران به تو دهن مى دِرّند ،زودتر به جام آى تا دهن هاى دريده را بهم بر دوزى و خرد را در خلوت جان بسته حبس كنى كه ظاهر نشود تا تو دوره جولانت را بسر برى آنگاه بند از پاى خرد بردارى.
همانا طبعِ بشر بيخردى است كه در مستى طبيعت آزاد است و در حكم خرد نيست آنچه اقتضاء دارد و در كمونش مخفى است مى گويد و مى كند.
عباس کیوان قزوینی
رباعیات خیام