Info@razdar.com
شماره مقاله228
96. اين جمع اكابر كه مناصب دارند
از غصه و غم ز جان خود بيزارند
وانكس كه اسير حرص چون ايشان نيست
اين طرفه كه آدميش مى نشمارند
مراد از مناصب مطلق جاهمندى در علم و دين و دنيا است خواه يك منصب مرسوم (شاه و وزير و قاضى و ملك التجار) باشد و خواه غير منصب كه فقط رياست باشد در اثر حرص كه به اندازه جاه غم حفظ عنوان و دفع ضدّ آن عنوان را دارد كه در موازنه به ميزان خرد نمى ارزد به لذّت رياست و عجب آنكه اين سنگين بار غم را مى كشند و خود را آدم عاقل مى شمارند و آزادان بى رياست را داخل آدم نمى شمارند ،و عجب ازين بد انديشى كه اسير و از جان سير آدم و آزاد غير آدم باشد.
طرفه در خراسان ميان توده هم متداول است در معنى خوبى و در غير خراسان منحصر به فضلاء و جزء كلمات فصيحه رشيقه است و در معنى بدى نوعى از طعن و استهزاء است مانند بشّرهم بعذاب اليم ،و اين رباعى با رباعى 100 متحدالمضمون است.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام