Info@razdar.com
شماره مقاله 229
97. اين قافله عمر عجب مى گذرد
درياب شبى كه از طرب مى گذرد
ساقى غم فرداى قيامت چه خورى
پيش آر پياله را كه شب مى گذرد
عمر را به چند چيز تشبيه توان نمود از چند حيثيّت و به چند نظر و غايت اينجا كه به قافله تشبيه شده مبتنى بر شماره سالها و روزها و نَفَسها است كه با سرعتى تمام در تناقص است و هر قافله را بايد گفت كه به مقصد نزديكتر است گرچه تازه به راه افتاده باشد و عجب از دو چيز است يكى از سرعت آن و يكى از غفلتِ ما ،و گذشتن از طرب دو معنى دارد يكى آنكه مگذار بى طرب گذرد و يكى آنكه اگر در طربى نيكو قدردان كه طربها دارند مى روند و تمام مى شود پس هر شب كه بگذرد چنان دان كه يك فرزند عزيزى از تو مرده بايد قدر فرزند باقيمانده را كه فردا شب است بيشتر بدانى و بر كمّ و كيف طرب بيفزائى نه آنكه عزاى فرزند مرده را چنان بگيرى كه از ياد فرزند زنده در روى ،شب گذشتن ضَربُ المَثَل است براى گذشتن بديها و غمها و براى فرصت از دست رفتن در كارهاى پنهانى.
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام