Info@razdar.com
شماره مقاله 256
207. اين چرخ فلك كه ما در او حيرانيم
فانوس خيال از او مثالى دانيم
خورشيد چراغ آن و عالم فانوس
ما چون صوريم كاندر آن گردانيم
اصطلاح حكماء اشراق است كه عالم مثالى ميانه روح و جسم معتقدند و خيال را در ميان جان و قوى مظهر آن مثال دانسته مثال عالم صغير نامند و آن مثال را خيال عالم كبير و گاهى خيال متصل و منفصل هم گويند پس بعضى نفوس فلكيه را همان عالم مثال دانند ،يعنى خدا اين چراغ و فانوس را آفريده و به دست گرفته پى ما مى گردد و از ما پى خود مى گردد(مراد علة غائيه بودن انسان براى اشياء و علة غائيه بودن خدا براى انسان است) همانكه همه ما را يافت و نمودار كرد كه خود را نمودار كرده ديگر كارى به چراغ ندارد معدومش خواهد نمود چراغ وجود غيرى تبعى دارد نه نفسى و اصلى ،مقصود لغيره است نه مقصود لنفسه و ما مقصود لنفسه هستيم نسبت به چراغ فلك و مراد از صور و گردان بودن همين مقصود لنفسه بودن است.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام