Info@razdar.com
شماره مقاله 298
195 . با سبزه خطى تازه تر از خرمن گل
از دست مده جام مى و دامن گل
زان پيش كه ناگه شود از باد اجل
پيراهن عمر ما چو پيراهن گل
مراد از سبزه روئيدنست نه رنگ سبز كه در موى بشر نيست و مطلوب هم نيست و مراد اول روئيدنست كه اوّل جوانى باشد و تشبيه به خرمن گل اشاره به كهنه شدن به زوديست كه خرمن حبوب كهنه گى ندارند امّا خرمن گل زود پژمرده و بيهوده مى شود ،پس بايد در استفاده شتاب نمود.
و مضمون مصرع چهارم آنست كه شكفتن گل مرگ آنست كه تا غنچه اى سر بسته است زنده است همانكه سرّش فاش شد مى ميرد و اين مضمون را پيش از خيام كسى نگفته و طرفه نكته ايست ،و غنچه عالم وجود هم اين حال را دارد كه تا حقيقت و باطنش عيان نشده تعيّنى و وجودى دارد همانكه كشف حقيقت شد فانى و زائل و باطل است ،و عارف آنست كه براى او اين كشف رو داده باشد و مقصود عرفاء هم از لفظ كشف كه خاصه خودشان مى دانند بايد همين باشد و اگر جز اين باشد بايد نباشد و لفظ مكاشفه اشاره به رنج و رياضتى است كه در اثرش كشف حاصل شود (كه باب مفاعله گاهى بجاى بين الأثنين دشوارى را مى فهماند ،مانند معاناة و مقاساة در عناء شديد صعب).
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام