Info@razdar.com
شماره مقاله 288
. 24برتر ز سپهر خاطرم روز نخست(1)
لوح و قلم و بهشت و دوزخ مىجست
پس گفت مرا معلّم از راى درست
لوح و قلم و بهشت و دوزخ با تو است
يعنى در روز نادانيم (چونكه اول حال همه در اين عالم نادانى بوده) مى پنداشتم كه مبادى عالم كه قلم و لوح نامند و غايات عالم كه جنة و نار نامند از وجود بشر خارج است بلكه از نه فلك هم خارج است و بيرون محدّب افلاك است و ابوعلى هم در پاسخ پرسش از جنة و نار مى گويد فوق الفلك المستقيم من در كنوزالفرائد نقل كرده ام از او اين مسئله را با سه مسئله ديگر ،تا آنكه معلّمِ خردم مرا آموخت دانستم كه اينها تعبيراتى است كه پيمبران از حالاتِ درونىِ بشر خبر داده اند و در اخبار اسلاميّه هم هست كه اعمال مردم بمنزله خشت و گلى است كه قصرِ بهشت از آن ساخته مى شود.
نسخه بدلِ با تست رخ تو است و آن بهتر است كه هم جناس ناقص دارد با دوزخ و هم معنى دقيق كه روى هر كسى در ملك تن نماينده جان است و قيافه رو كاشف از خيلى صفات جان است ،من در عرفان نامه شرح قيافه را نوشته ام صفحه 248 تا 257 و سرنوشت هر كسى در پيشانى او به قلم تقدير نوشته شده و از خطوط ظاهره پيشانى هم خيلى از احوال آينده او معلوم مى شود و در محشر هم در پيشانىِ هر كسى نوشته اى خوانده مى شود هذا مُؤمِنٌ حقاً يا كافِرٌ حقاً و نيز گنه كارانى كه بعد از چندى عذاب از دوزخ رها شده به بهشت مى روند اهل بهشت در پيشانى آنها مى خوانند هؤلاءِ جَهَنَّمِيُّونَ عُتِقوُا مِنَ النّارِ و به يكديگر نشان مى دهند و دسته دسته به تماشاى آنها مى آيند و از گناهان آنها مى پرسند كه چه بوده ،آنها شرمنده مى شوند و نعم بهشتى بر آنها ناقص و ناغص مى شود و به درگاه خدا مى نالند و به نبى خاتم كه شفيع آنها شده و از دوزخ رهانيده است مى پناهند كه الاكرام بالاتمام اين سرزنش اهل بهشت به ما نعم را ناگوار مى كند پس حضرت دوباره شفاعت نموده امر مى رسد كه آنها را به چشمه سلسبيل فرو برند تا آن خط محو شود و از ذهن اهل بهشت و از ذهن خود آنها نيز بيرون رود و فراموش كنند بودنشان را در دوزخ و اين فراموشى درجه علياى آمرزش است.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام