Info@razdar.com
شماره مقاله 331
303 . تا در تن تو است استخوان و رگ و پى
از خانه تقدير منه بيرون پى
گردن منه از خصم بود رستم زال
منت مكش ار دوست بود حاتم طى
پى اول عصب است به قرينه رگ و دوم پاى است به قرينه منه. منه اول نهى از جَستن و خلاف تقدير خواستن است و دوم نهى از ذلت و انظلام و منت كشى به اختيار است نه مظلوميت كه خارج از اختيار است و قابل نهى نيست ،يعنى تا زنده اى تا شاه رگ گردنت مى جنبد و تا اعصابت حسّ مى كنند و عضلات را حركت مى دهند سه كار مكن كه ننگ است و آدم بايد به اختيار زير بار ننگ نرود و اگر بى اختيار بود ننگ نخواهد بود هر ذلّتى ننگ نيست اول با قضا و قدر ستيزه (لجبازى) مكن تسليم شو كه چاره ندارى و اگر تسليم شدى غم و دردت كمتر است.
دوم ذليل دشمن مشو و تا قوّه دارى دفاع كن از قوت دشمن مترس كه شايد مقدّر نشده او بر تو چيره شود شايد به خلاف عادت و انتظار او خيره تو شد بعيد نيست. رستم زال كنايه از منتها نيرومنديست و حاتم كنايه از منتها سخاوت بى منت نهادن است كه نادر است.اغلب اسخياء متكبر و منت گذارند و ذليل مى كنند.
سوم از كسى چيزى مخواه كه همين خواستن منت كشى و ذلّت است خواه بدهد خواه ندهد زيرا اگر مقدر است به تو چيزى برسد بى منّت كشى هم مى رسد و اگر مقدر نيست با منّت هم نمى رسد پس ذلّتى به رايگان و بى عوض به تو رسيده به اختيار خودت و ذلّت به اختيار ننگ است.
حاتم پسر و دخترش هم كريم بودند امّا شهرت حاتم نگذاشت كه كرم آنها نمودار و مشهور شود چنانكه اكنون هم ضربالمثل همان حاتم است دوم ندارد و هر كه را بستايند گويند حاتم عصر خودش است.
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام