Info@razdar.com
شماره مقاله359
173 . حكمى كه از او محال باشد پرهيز
فرموده و امر كرده كز وى بگريز
آنگاه ميان امر و نهيش عاجز
اين قصه چنان بود كه كجدار و مريز
چون كجى بى ريختن محال است پس اين جمله تناقض است و مراد در اينجا متعذّرالعمل است (زانكه نكنم روى به محراب نماز) (اى اول و آخر همه خلق توئى) (اين حكم چنان بود كه) (درمانده جهانيان كه كجدار و مريز).
***
نویسنده: عباس كيوان قزويني
رباعیات خیام